Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to look fixedly
U
خیره نگریستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gape seed
U
چیزی که مایه حیرت وموجب خیره نگریستن گرد د
gaping stock
U
چیزی که موجب خیره نگریستن گرد د
Other Matches
glom
U
نگریستن
peering
U
بدقت نگریستن
peer
U
بدقت نگریستن
to look at each other
U
به یکدیگر نگریستن
peered
U
بدقت نگریستن
look
U
نگاه کردن نگریستن
look down on
<idiom>
U
با نظر حقارت نگریستن
looked
U
نگاه کردن نگریستن
looks
U
نگاه کردن نگریستن
view favourably
U
با نظر مساعد نگریستن
regard
U
وابسته بودن به نگریستن
regarded
U
وابسته بودن به نگریستن
regards
U
وابسته بودن به نگریستن
To look down on someone.
U
کسی را به چشم حقارت نگریستن
look down on someone
<idiom>
U
باحقارت واحساس برتری نگریستن
To view something approvingly ( favourably ) .
U
چیزی را با نظر موافق ( مساعد ) نگریستن
To weep over ones misfortunes.
U
به بد بختی ها ( بد بیار یهای ) خود نگریستن
to look at
U
نگاه کردن به
[نگریستن به]
[به نظر آمدن]
agaze
U
خیره
pertinacious
U
خیره سر
starring
U
خیره
mulish
U
خیره سر
staring
U
خیره
stubborn
U
خیره سر
glaring
U
خیره
screwball
U
خیره سر
eccentric
<adj.>
U
خیره سر
dour
U
خیره سر
willful
<adj.>
U
خیره سر
testy
<adj.>
U
خیره سر
dourly
U
خیره سر
intractable
<adj.>
U
خیره سر
obstinate
U
خیره سر
perverse
<adj.>
U
خیره سر
stubborn
<adj.>
U
خیره سر
sullen
<adj.>
U
خیره سر
gazes
U
نگاه خیره
fulgurant
U
خیره کننده
steadfast
U
پابرجای خیره
foudroyant
U
خیره کننده
dazzlement
U
خیره سازی
gaze
U
نگاه خیره
gazed
U
نگاه خیره
gazing
U
نگاه خیره
steadfastly
U
پابرجای خیره
gape seed
U
نگاه خیره
to stand at gaze
U
خیره ایستادن
staring red
U
یا خیره کننده
relucent
U
خیره کننده
perrinaciousness
U
خیره سری
mulishness
U
خیره سری
moon eyed
U
خیره ومتحیر
gloatingly
U
با نگاه خیره
gapeseed
U
نگاه خیره
blind
U
خیره کردن
blinds
U
خیره کردن
dazzled
U
خیره کردن
stared
U
خیره شدن
obstinacy
U
خیره سری
stare
U
خیره شدن
dazzle
U
خیره کردن
goggle-eyed
U
خیره چشم
impudence
U
خیره سری
stares
U
خیره شدن
dazzling
U
خیره کردن
intractable
U
خیره سر ستیزه جو
stubbornness
U
خیره سری
blinded
U
خیره کردن
glaringly
U
با نگاه خیره
dazzles
U
خیره کردن
gloats
U
خیره نگاه کردن
stare
U
خیره نگاه کردن
glowered
U
خیره نگاه کردن
stared
U
خیره نگاه کردن
gape
U
خیره نگاه کردن
gaped
U
خیره نگاه کردن
gapes
U
خیره نگاه کردن
gaping
U
خیره نگاه کردن
stares
U
خیره نگاه کردن
gloat
U
خیره نگاه کردن
gloated
U
خیره نگاه کردن
gloating
U
خیره نگاه کردن
glares
U
خیره نگاه کردن
stargaze
U
بستاره ها خیره شدن
starer
U
دارای نگاه خیره
gaze
U
خیره نگاه کردن
gazes
U
خیره نگاه کردن
watcheye
U
چشم خیره وسفید
gazing
U
خیره نگاه کردن
bedazzle
U
بکلی خیره کردن
dazzlingly
U
بطور خیره کننده
eclat
U
روشنی خیره کننده
glowers
U
خیره نگاه کردن
glare
U
خیره نگاه کردن
glower
U
خیره نگاه کردن
gazed
U
خیره نگاه کردن
glared
U
خیره نگاه کردن
gorgonize
U
خیره نگاه کردن
glowering
U
خیره نگاه کردن
glared
U
تابش خیره کننده تشعشع
glares
U
تابش خیره کننده تشعشع
glare
U
تابش خیره کننده تشعشع
fixation
U
خیره شدگی تعلق خاطر
fixations
U
خیره شدگی تعلق خاطر
to gape
U
با خیره دهان باز کردن
gape
U
نگاه خیره با دهان باز
gaped
U
نگاه خیره با دهان باز
glowering
U
اخم کردن نگاه خیره
glowers
U
اخم کردن نگاه خیره
dazzle
U
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled
U
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles
U
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzling
U
تابش یا روشنی خیره کننده
glowered
U
اخم کردن نگاه خیره
glower
U
اخم کردن نگاه خیره
stargazer
U
کسیکه به ستاره ها خیره شده
to stare any one into silence
U
کسیرا با نگاه خیره از روبردن
gapes
U
نگاه خیره با دهان باز
gaping
U
نگاه خیره با دهان باز
flare
U
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flares
U
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
Boketto
U
عمل خیره شدن به دوردست در غیاب تفکر
gawping
U
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawps
U
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawped
U
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawp
U
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
to stare at person in the face
U
توی صورت کسی خیره یابربرنگاه کردن
She stared at him with wide eyes.
U
با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com