Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
buyer's option to duble
U
خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seller's option to duble
U
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
duble option
U
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
put option
U
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
contango
U
بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
earnest
U
مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
caveatemptor
U
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
back wardation
U
خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
put in more
U
عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
appreciation of currency
U
ترقی ارزش پول
currency appreciation
U
ترقی ارزش پول
knocked down
U
کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
charges forward
U
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
delivery
U
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
deliveries
U
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
to t. a cusomer for goods
U
کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
caveatemptor
U
به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد "
the thing sold
U
مبیع
object of sale
U
مبیع
particulars of sale
U
اوصاف مبیع
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
in the event of
U
درصورت
call of more
U
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
buyer's option to duble
U
مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
failings
U
درصورت کوتاهی از
failing
U
درصورت کوتاهی از
ad valorem
U
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
blackhead
U
جوش کوچک درصورت
gash
U
جای زخم درصورت
gashed
U
جای زخم درصورت
gashes
U
جای زخم درصورت
gashing
U
جای زخم درصورت
blackheads
U
جوش کوچک درصورت
on the surface
U
درصورت فاهر از بیرون
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
seller's option to duble
U
از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
option
U
خیار
options
U
خیار
cucumber
U
خیار
cucumbers
U
خیار
right of rescission
U
خیار
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological
U
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value
U
بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
searchingly
U
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches
U
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched
U
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search
U
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
option of defect
U
خیار عیب
option of deception
U
خیار غبن
option of conditions
U
خیار شرط
option of condition
U
خیار شرط
gherkin
U
خیار ریز
pickler
U
خیار ترشی
expire of option
U
انقضاء خیار
make option
U
جعل خیار
option of animals
U
خیار حیوان
gherkins
U
خیار ریز
option of meeting place
U
خیار مجلس
option of loss
U
خیار غبن
option of trickery
U
خیار تدلیس
option of inspection
U
خیار رویت
option of fraud
U
خیار تدلیس
to give up the ghost
U
جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
back up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
subject to being unsold
U
فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
back-up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
carries
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
option of sales unfulfilled in part
U
خیار تبعض صفقه
incorrect
U
خیار تخلف وصف
option of delayed payment of the price
U
خیار تاخیر ثمن
option of unfulfilled conditions
U
خیار تخلف شرط
option of contract invalid in part
U
خیار تبعیض صفقه
option of incorrect description
U
خیار تخلف وصف
call option
U
خرید به شرط خیار
expire of option
U
انقضاء مدت خیار
also eligible
U
اسبی که درصورت حذف یک اسب دیگر میتواند جای انرابگیرد
pepo
U
کدو و خیار ومانند انها
privileged
U
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
client side
U
داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
currency devaluation
U
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
identic notes
U
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
Pickles are often eaten as a relish .
U
خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
replication
U
1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
imperialism
U
استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
war crimes
U
اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
voter
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
contra preferentum rule
U
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
vendees
U
مشتری ها
purchaser
U
مشتری
vendee
U
مشتری
jupiter
U
مشتری
buyers
U
مشتری
buyer
U
مشتری
custom
U
مشتری
purchasers
U
مشتری
client
U
مشتری
buyers
U
مشتری ها
purchasers
U
مشتری ها
shoppers
U
مشتری ها
clients
U
مشتری
custom ic
U
IC مشتری
buyer
U
مشتری
purchaser
U
مشتری
customer
U
مشتری
customers
U
مشتری
bargainee
U
مشتری
patron
U
مشتری
vendee
U
مشتری
evening star
U
مشتری
patrons
U
مشتری
account
U
مشتری
shopper
U
مشتری
heir presumptive
U
وارث درجه دوم که درصورت نبودن حخاجبی وارث میشوند وارث مقدر
prospects
U
مشتری احتمالی
John
[American E]
[prostitute's client]
U
مشتری
[فاحشه ای]
prospect
U
مشتری احتمالی
prospecting
U
مشتری احتمالی
prospected
U
مشتری احتمالی
Jove
U
ستاره مشتری
habitue
U
مشتری مانوس
chap
U
مشتری مرد
charge account
U
حساب بدهی مشتری
accost
U
مشتری جلب کردن
accosted
U
مشتری جلب کردن
tout
U
مشتری جلب کردن
patron
U
مشتری یا ارباب رجوع
patrons
U
مشتری یا ارباب رجوع
accosting
U
مشتری جلب کردن
accosts
U
مشتری جلب کردن
touted
U
مشتری جلب کردن
jovian planets
U
سیارههای مشتری مانند
catch phrase of catchline
U
شعار جذب مشتری
custom ROM
U
مین نیاز مشتری
client server network
U
شبکه خدمتگزار- مشتری
custom software
U
نرم افزار مشتری
touts
U
مشتری جلب کردن
touting
U
مشتری جلب کردن
shop lifter
U
دزد مشتری نما
customer service technician
U
تکنسین سرویس مشتری
patronizes
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
U
نگهداری کردن مشتری شدن
customers
U
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
patronize
U
نگهداری کردن مشتری شدن
customer
U
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
status enquiry
U
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
patronised
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronises
U
نگهداری کردن مشتری شدن
increment
U
ترقی
pickup
U
ترقی
promotion
U
ترقی
improvement
U
ترقی
improvements
U
ترقی
promotions
U
ترقی
jumped
U
ترقی
jump
U
ترقی
jumps
U
ترقی
increased
U
ترقی
up-and-coming
U
رو به ترقی
aggrantizement
U
ترقی
increments
U
ترقی
increase
U
ترقی
betterment
U
ترقی
appreciations
U
ترقی
increases
U
ترقی
advancement
U
ترقی
upswing
U
ترقی
progressing
U
ترقی
progressed
U
ترقی
progresses
U
ترقی
boost
U
ترقی
progress
U
ترقی
boosted
U
ترقی
delelopment
U
ترقی
rise
U
ترقی
rises
U
ترقی
appreciation
U
ترقی
processions
U
ترقی
procession
U
ترقی
boosts
U
ترقی
boosting
U
ترقی
customer
U
ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
tramp steamer
U
کشتی که به هرمحلی که مشتری بخواهدسفر میکند
customers
U
ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
deliverable state
U
کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
patron-driven acquisition
[PDA]
[library]
U
کسب بر طبق
[درخواست]
مشتری
[کتابخانه]
implied malice
U
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
upwell
U
ترقی کردن
fluctuation
U
ترقی و تنزیل
boosted
U
ترقی کردن
progressive
U
ترقی خواه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com