Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
glad hand
U
خوشامد گویی صمیمانه خوشامد گرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
complementing
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complements
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
welcomes
U
خوشامد
welcomer
U
خوشامد گو
welcomed
U
خوشامد
welcoming
U
خوشامد
welcome
U
خوشامد
to bid welcome
U
خوشامد گفتن
welcomes
U
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcome
U
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcoming
U
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomed
U
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
A constant guest is never welcome .
<proverb>
U
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
whole hearted
U
خاطرجمع مطمئن صمیمانه قلبی صمیمانه
chiromancy
U
پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
matey
U
صمیمانه
inmost
U
صمیمانه
hearty
U
صمیمانه
devotional
U
صمیمانه
heart whole
U
صمیمانه
heart felt
U
صمیمانه
heartiest
U
صمیمانه
intimately
U
صمیمانه
heartier
U
صمیمانه
earnest
U
صمیمانه
telnet
U
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
lip deep
U
غیر صمیمانه
heartfelt condolences
[sympathy]
U
تسلیت صمیمانه
luckewarmly
U
غیر صمیمانه
left handed compliment
U
تعارف غیر صمیمانه
whole heartedly
U
قلبا` با تمام دل صمیمانه باخاطرجمع
with the whole heart
U
قلبا باتمام دل صمیمانه باخاطرجمع
communing
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
left handedly
U
غیر صمیمانه از روی عدم خلوص
communes
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communed
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
Please accept my condolences.
U
به شما صمیمانه تسلیت عرض می کنم.
commune
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
cordial understanding
U
تفاهم قلبی و صمیمانه حسن تفاهم
scandals
U
بد گویی
one would say
U
گویی
soliloquy
U
تک گویی
scandal
U
بد گویی
as thought
U
گویی
plain speaking
U
رک گویی
downrightness
U
رک گویی
free spokenness
U
رک گویی
candour
U
رک گویی
hypologia
U
کم گویی
hypophrasia
U
کم گویی
laconic speech
U
کم گویی
ingenuousness
U
رک گویی
outdpokenness
U
رک گویی
candor
U
رک گویی
pauciloquy
U
کم گویی
so to peaking
U
گویی
knop
U
گویی
soliloquies
U
تک گویی
to stab in the back
U
بد گویی
facetiousness
U
بذله گویی
wittiness
U
بذله گویی
divagation
U
پریشان گویی
gratulation
U
تبریک گویی
vituperation
U
ناسزا گویی
free spokenness
U
ساده گویی
divination
U
غیب گویی
waggery
U
بذله گویی
echolalia
U
پژواک گویی
echophrasia
U
پژواک گویی
extemporization
U
بالبداهه گویی
wittiness
U
لطیفه گویی
word salad
U
اشفته گویی
witticism
U
بذله گویی
witticisms
U
بذله گویی
agitolalia
U
شتابان گویی
tachylalia
U
شتابان گویی
tachyphemia
U
شتابان گویی
ambage
U
ابهام گویی
door-knob
U
دستگیره گویی
bullshit
U
گزافه گویی
verbalization
U
دراز گویی
unreserve
U
بی پرده گویی
tympany
U
گزافه گویی
self contradiction
U
تناقض گویی
piffle
U
مهمل گویی
logorrhea
U
پراکنده گویی
scandalum magnatum
U
بد گویی از بزرگان
rodomontade
U
گزاف گویی
rhodomontade
U
گزاف گویی
revilement
U
ناسزا گویی
reticency
U
سکوت کم گویی
metonymy
U
به تقریب گویی
missatement
U
خلاف گویی
ranten
U
بیهوده گویی
open heartedness
U
رک گویی صداقت
pseudology
U
دروغ گویی
prate
U
یاوه گویی
somniloquy or quence
U
سخن گویی
polyphrasia
U
پریشان گویی
to speak ill of
U
بد گویی کردن از
idioglossia
U
نامفهوم گویی
idiolalia
U
مهمل گویی
to fling d.
U
بد گویی کردن
iterance
U
باز گویی
labyrinthine speech
U
پریشان گویی
polylogia
U
پریشان گویی
tautologize
U
مکرر گویی
stilted speech
U
مطنطن گویی
lallation
U
کودکانه گویی
soliloquize
U
تک گویی کردن
so to speak
U
چنانکه گویی
poeticism
U
شعر گویی
knock
U
بد گویی کردن از
ellipsis
U
بریده گویی
repetitions
U
باز گویی
repetition
U
باز گویی
invective
U
ناسزا گویی
irony
U
وارونه گویی
ironies
U
وارونه گویی
knobs
U
دستگیره گویی
improvisation
U
بدیهه گویی
knob
U
دستگیره گویی
premonition
U
شوم گویی
premonitions
U
شوم گویی
wit
U
بذله گویی
wits
U
بذله گویی
incoherence
U
گسسته گویی
disclosure
U
بی پرده گویی
disclosures
U
بی پرده گویی
gossips
U
اراجیف بد گویی
gossiping
U
اراجیف بد گویی
gossiped
U
اراجیف بد گویی
overstatement
U
گزافه گویی
overstatements
U
گزافه گویی
gossip
U
اراجیف بد گویی
knocks
U
بد گویی کردن از
knocked
U
بد گویی کردن از
jests
U
بذله گویی
jest
U
بذله گویی
jocosely
U
بذله گویی
restatement
U
باز گویی
restatements
U
باز گویی
cluttering
U
بریده گویی
reticence
U
سکوت کم گویی
jocose
U
بذله گویی
rants
U
بیهوده گویی
ranting
U
بیهوده گویی
ranted
U
بیهوده گویی
exaggeration
U
گزافه گویی
contradiction
U
خلاف گویی
leasing
U
دروغ گویی
contradictions
U
خلاف گویی
rant
U
بیهوده گویی
verbosity
U
اطناب گویی
dote
U
پرت گویی کردن
overstated
U
گزافه گویی کردن
overstate
U
گزافه گویی کردن
bounced
U
جست گزاف گویی
exaggerating
U
گزافه گویی کردن
exaggerates
U
گزافه گویی کردن
exaggerate
U
گزافه گویی کردن
recriminative
U
پس دهنده بد گویی یا تهمت
quirks
U
مزاجی تناقض گویی
dotes
U
پرت گویی کردن
doted
U
پرت گویی کردن
quirk
U
مزاجی تناقض گویی
obsequiousness
U
تملق مزاج گویی
bounces
U
جست گزاف گویی
recriminatory
U
پس دهنده بد گویی یاتهمت
bullshit
U
چرند گویی کردن
natter
U
یاوه گویی کردن
Do you mean it ? Really ? Honestly ?
U
جان من ؟( جدی می گویی )
nattered
U
یاوه گویی کردن
Is that so ? You dont say.
U
نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
deliriousness
U
پرت گویی
[روانشناسی]
tergiversation
U
بی ثباتی تناقض گویی
effusively
U
چنانکه گویی بریزد
bounce
U
جست گزاف گویی
toucher
U
گویی که باجک برخوردکند
nattering
U
یاوه گویی کردن
veridical
U
از روی حقیقت گویی
deliriousness
U
هذیان گویی
[روانشناسی]
natters
U
یاوه گویی کردن
gutter ball
U
گویی که به شیار میافتد
extravaganza
U
فانتزی گزاف گویی
hyperbole
U
غلو گزاف گویی
divining rod
U
چوب غیب گویی
divining
U
غیب گویی کردن
extravaganzas
U
فانتزی گزاف گویی
it look as if
U
چنین مینماید که گویی
divines
U
غیب گویی کردن
divined
U
غیب گویی کردن
grandiloquence
U
گزاف گویی مبالغه
pleasantries
U
بذله گویی شوخی
pleasantry
U
بذله گویی شوخی
delirium
U
پرت گویی دیوانگی
hyperbolize
U
گزافه گویی کردن
forebode
U
پیش گویی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com