Perdic | خوردگی- فرسودگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 145 (8 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	erosion corrosion U	خوردگی- فرسودگی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	hair crack U	شکاف خوردگی ترک خوردگی
	erosion U	فرسودگی
	abrasion U	فرسودگی
	exhaustion U	فرسودگی
	triteness U	فرسودگی
	fatigued U	فرسودگی
	fatigue U	فرسودگی
	erosion-corrosion U	فرسودگی
	fatigues U	فرسودگی
	hagardness U	فرسودگی
	frazzle U	فرسودگی
	corrosion U	فرسودگی
	haggardness U	فرسودگی
	fatigue U	خستگی فرسودگی
	fatigues U	خستگی فرسودگی
	fatigue of material U	فرسودگی مواد
	surface deterioration U	فرسودگی رویی
	waer and tear U	فرسودگی و سائیدگی
	abrasions U	سائیدگی فرسودگی
	wear and tear U	فرسودگی و سائیدگی
	fatigued U	خستگی فرسودگی
	dezincification U	فرسودگی بخشی
	bioerosion U	فرسودگی زیستی
	wear and tear U	فرسودگی عادی
	torsional fatigue strength U	استحکام فرسودگی پیچشی
	intrinsic fatigue strength U	استحکام فرسودگی ذاتی
	fair wear and tear U	خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
	corrsion U	خوردگی
	corrosion U	خوردگی
	chafing U	خوردگی
	chafes U	خوردگی
	chafe U	خوردگی
	wears U	خوردگی
	erosion U	خوردگی
	wear U	خوردگی
	erosion-corrosion U	خوردگی
	abrasion U	خوردگی
	abrasions U	خوردگی
	indisposedness U	بهم خوردگی
	rugosity U	چروک خوردگی
	crossing out U	قلم خوردگی
	corrosive action U	اثر خوردگی
	collission U	بهم خوردگی
	folium U	چین خوردگی
	pliature U	چین خوردگی
	vermiculation U	کرم خوردگی
	electrochemical corrosion U	خوردگی الکتروشیمیایی
	electrolytic corrosion U	خوردگی الکترولیتی
	induration U	پینه خوردگی
	intercrystalline corrosion U	خوردگی کریستالی
	graphitic corrosion U	خوردگی گرافیتی
	galvanic corrosion U	خوردگی گالوانیکی
	fissuration U	ترک خوردگی
	inurement U	پینه خوردگی
	kink U	پیچ خوردگی
	muss U	بهم خوردگی
	queasiness U	بهم خوردگی
	rancidity U	باد خوردگی
	ruga U	تاب خوردگی
	surface corrosion U	خوردگی سطحی
	torsion U	پیچ خوردگی
	backfall U	زمین خوردگی
	twisting U	پیچ خوردگی
	cracking U	ترک خوردگی
	fractions U	ترک خوردگی
	fraction U	ترک خوردگی
	shrinkage U	چروک خوردگی
	disbandment U	برهم خوردگی
	screw U	پیچ خوردگی
	twist U	پیچ خوردگی
	turmoil U	بهم خوردگی
	screws U	پیچ خوردگی
	twists U	پیچ خوردگی
	rick U	پیچ خوردگی
	ricks U	پیچ خوردگی
	cancellation U	قلم خوردگی
	ricking U	پیچ خوردگی
	folding U	چین خوردگی
	uneasiness U	بهم خوردگی
	ricked U	پیچ خوردگی
	wrinkles U	چین خوردگی
	wrinkle U	چین خوردگی
	wrinkling U	چین خوردگی
	slight cold U	سرما خوردگی کم یا جزئی
	cavities U	کرم خوردگی دندان
	trainsick U	دچاربهم خوردگی حال
	amusement U	فریب خوردگی پذیرایی
	stress corrosion U	خوردگی در اثر تنش
	deception U	حیله فریب خوردگی
	deceptions U	حیله فریب خوردگی
	fold U	چین خوردگی زمین
	folded U	چین خوردگی زمین
	folds U	چین خوردگی زمین
	turns U	پیچ خوردگی قرقره
	turn one's stomach <idiom> U	باعث حال به هم خوردگی
	worm hole U	جای کرم خوردگی
	amusements U	فریب خوردگی پذیرایی
	cavity U	کرم خوردگی دندان
	corrosion pit U	فرورفتگی در اثر خوردگی
	he is recovered from his cold U	سرما خوردگی او برطرف شد
	caries U	کرم خوردگی دندان
	hot crack U	ترک خوردگی گرم
	indispositions U	بهم خوردگی مزاج
	disorderliness U	اختلال بهم خوردگی
	turn U	پیچ خوردگی قرقره
	corrosion control U	جلوگیری و کنترل خوردگی
	anticorrosive protection U	حفافت در برابر خوردگی
	revolt U	بهم خوردگی انقلاب
	indisposition U	بهم خوردگی مزاج
	bending over test U	ازمایش چین خوردگی
	revolts U	بهم خوردگی انقلاب
	folding test U	ازمایش چین خوردگی
	upset _ U	برهم زنی بهم خوردگی
	he is rather i. than sick U	بهم خوردگی یاساکت دارد
	cross folding test U	ازمایش چین خوردگی عرضی
	corrosion U	زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
	wears U	فرسایش خوردگی جنگ افزارها
	stainless steel U	فولاد مقاوم در برابر خوردگی
	wear U	فرسایش خوردگی جنگ افزارها
	cold cracking U	ترک خوردگی فلز سرد
	corrosion resistant U	مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
	carsick U	مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
	to knock under U	تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
	nurse a cold U	سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
	seasickness U	تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
	seasick U	مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
	varus U	پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
	structural damage U	خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
	oxygen tent U	چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
	oxygen tents U	چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
	windage U	پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
	monel U	الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
	airsick U	مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
	crevice corrosion U	خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
	damask U	سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
	plasma plating U	ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
	passivating U	پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
	pitting corrosion U	سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
	bolshevism U	مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
	altitude sickness U	حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
	parkerizing U	عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
	scleroderma U	مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
	bituminous paint U	رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
	sensitive to corrosion U	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی