English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
snack U خوراک سرپایی
snacks U خوراک سرپایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gastronome U EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
panton U کفش سرپایی
babouche U کفش سرپایی
baboosh U کفش سرپایی
outpatient U بیمار سرپایی
babooch U کفش سرپایی
dispensaries U مریضخانه سرپایی
outpatient U مریض سرپایی
sandals U صندل سرپایی
snacks U غذاهای سرپایی
walking patient U مریض سرپایی
dispensary U مریضخانه سرپایی
sandal U صندل سرپایی
outpatient U بیمار سرپایی بیمارستان
the food was smoked U خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
nutriment U خوراک
at mess U سر خوراک
nutriments U خوراک
faring U خوراک
nutrition U خوراک
fares U خوراک
meat U خوراک
chow U خوراک
fared U خوراک
keep U خوراک
repast U خوراک
fare U خوراک
keeps U خوراک
foods U خوراک
food U خوراک
chows U خوراک
meats U خوراک
messmate U هم خوراک
feeds U خوراک
butterpump U غم خوراک
tack U خوراک
tacked U خوراک
feed U خوراک
tacking U خوراک
tacks U خوراک
intakes U خوراک
intake U خوراک
victuals U خوراک
viands U خوراک
repasts U خوراک
messes U :یک خوراک
passage money U خوراک
pabulum U خوراک
nourishment U خوراک
tucker U خوراک
oligotrophic U کم خوراک
mess U :یک خوراک
dosed U یک خوراک دارو
to d. up U خوراک گذاردن
doses U یک خوراک دارو
nourish U خوراک دادن
timbale U خوراک دلمه
dosing U یک خوراک دارو
to give to eat U خوراک دادن
viand U خوراک ماکولات
nourished U خوراک دادن
nourishes U خوراک دادن
at meat U سر خوراک یا غذا
food gathering U خوراک اوری
autotroph U خوراک ساز
meal time U موقع خوراک
meal time U وقت خوراک
kingfisher U ماهی خوراک
heterotroph U خوراک گیر
eating house U خوراک پزخانه
feedstuff U خوراک حیوانات
insects U کرم خوراک
insect U کرم خوراک
slipslop U خوراک ابکی
sitophobia U خوراک هراسی
health food U خوراک بهداشتی
chop house U خوراک خانه
feeder U خوراک دهنده
feeders U خوراک دهنده
queasiness U سنگینی خوراک
preparation of food U تهیه خوراک
piece de resistance U خوراک اصلی
frugal food U خوراک ساده
menu U فهرست خوراک
gourmets U خوراک شناس
he partook of fare U در خوراک ما شریک شد
dish U سینی خوراک
dishes U سینی خوراک
treat U خوراک رایگان
treated U خوراک رایگان
treats U خوراک رایگان
recipe U خوراک دستور
recipes U خوراک دستور
slops U خوراک ابکی
gourmet U خوراک شناس
menus U فهرست خوراک
support [nourish, feed] U خوراک دادن
snack U خوراک مختصر
snacks U خوراک مختصر
feed U خوراک دادن
feed U خوراک علوفه
feeds U خوراک دادن
feeds U خوراک علوفه
aliment U خوراک دادن
hors d'oeuvre U پیش خوراک
boarding house U خوابگاه و خوراک
health foods U خوراک بهداشتی
food stamps U تمبر خوراک
food stamp U تمبر خوراک
dosage U یک خوراک دارو
dosages U یک خوراک دارو
junk food U گنده خوراک
eating U خوش خوراک
eating U خورد و خوراک
grubbed U خوراک خواربار
cannon fodder U خوراک توپ
boarding houses U خوابگاه و خوراک
dose U یک خوراک دارو
junk foods U گنده خوراک
regaling U خوراک لذیذ
grubs U خوراک خواربار
regales U خوراک لذیذ
plats du jour U خوراک روز
grub U خوراک خواربار
regale U خوراک لذیذ
suave U خوش خوراک
plat du jour U خوراک روز
regaled U خوراک لذیذ
hors d'oeuvres U پیش خوراک
kickshaw U خوراک خوش مزه
nosh U خوراک سبک خوردن
holozoic U جانور خوراک گیر
convenience food U خوراک پیش پخته
he cannot earn his own keep U اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
gratin U خوراک ته دیم دار
sanguification U تبدیل خوراک بخون
kitchener U بخاری خوراک پزی
vegetable diet U خوراک سبزی دار
throphogen U لایه خوراک ساز
thropholyt U لایه خوراک کاه
trencherman U ادم خوش خوراک
piece deresistance U بخش عمده خوراک
to eat one's mutton U یا کسی خوراک خوردن
pitch into U به خوراک حمله کردن
fast food U تند خوراک تندکار
convenience foods U خوراک پیش پخته
revalenta U خوراک عدس واردجو
rotisserie U مغازه خوراک پزی
chilies U خوراک لوبیای پر ادویه
dosed U خوراک دوا یا شربت
dose U خوراک دوا یا شربت
cuisine U روش اشپزی خوراک
heaters U چراغ خوراک پزی
heater U چراغ خوراک پزی
dozes U دوز یک خوراک دارو
dozed U دوز یک خوراک دارو
dozing U دوز یک خوراک دارو
receivers U دستگاه خوراک دهنده
doses U خوراک دوا یا شربت
dosing U خوراک دوا یا شربت
kitchen U محل خوراک پزی
chilli U خوراک لوبیای پر ادویه
chillies U خوراک لوبیای پر ادویه
spaghetti U خوراک رشته فرنگی
Primus U چراغ خوراک پزی
larder U گنجه خوراک خوراکی
cookers U چراغ خوراک پزی
larders U گنجه خوراک خوراکی
cooker U چراغ خوراک پزی
kitchens U محل خوراک پزی
doze U دوز یک خوراک دارو
receiver U دستگاه خوراک دهنده
hopper U محفظه خوراک دستگاه
recipe U دستور خوراک پزی
receivers U جعبه خوراک دهنده
receiver U جعبه خوراک دهنده
cresture conforts U خوراک و پوشاک خوب
eating disorder U اختلال خورد و خوراک
feed belt U نوار خوراک دهنده
feeding group U قسمت خوراک دهنده
hoppers U محفظه خوراک دستگاه
Primuses U چراغ خوراک پزی
recipes U دستور خوراک پزی
chili U خوراک لوبیای پر ادویه
dainty U گوشت یا خوراک لذیذ
helpings U یک وعده یا پرس خوراک
Chile U خوراک لوبیای پر ادویه
helping U یک وعده یا پرس خوراک
gourmet U خبره خوراک شراب شناس
the garden provides food U باغ خوراک تهیه میکند
doze U مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozed U مقدار کافی از یک دارو خوراک
delicacies U نازک بینی خوراک لذیذ
delicacy U نازک بینی خوراک لذیذ
dozing U مقدار کافی از یک دارو خوراک
haricot U خوراک راگو با لوبیا سبز
dozes U مقدار کافی از یک دارو خوراک
haricots U خوراک راگو با لوبیا سبز
gourmets U خبره خوراک شراب شناس
table d'hote U خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com