English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ambrosia U خوراک خدایان که زندگی جاوید بانها میداده مائدهء بهشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
them U بانها
chronology U تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
gastronome U EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
grader U ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
eterne U جاوید
amaranth U جاوید
immortalised U جاوید کردن
immortalises U جاوید کردن
immortal U جاویدان جاوید
immortalising U جاوید کردن
surviver U جاوید بازمانده
immortalize U جاوید کردن
immortalizes U جاوید کردن
immortalizing U جاوید کردن
eternal U لایزال جاوید
immortalized U جاوید کردن
sustainable energy U انرژی جاوید
immortalization U جاوید سازی
elysian U بهشتی
paradisean U بهشتی
supernal U بهشتی
paradisaic U بهشتی
olympiad U بهشتی
paradisiac U بهشتی
paradisal U بهشتی
self perpetuation U خود جاوید سازی
skyey U لاجوردی بهشتی
king bird U یکجورمرغ بهشتی
heavenly U بهشتی خدایی
lyre bird U مرغ بهشتی
birds of paradise U مرغ بهشتی
bird of paradise U مرغ بهشتی
houri U حوری بهشتی
pheasant U مرغ بهشتی
pheasants U مرغ بهشتی
apus U مرغ بهشتی طائرالفردوس
metaphsics U نسبت بهشتی و دانش
apodis U مرغ بهشتی طائرالفردوس
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
odin U خدای خدایان
thearchy U حکومت خدایان
penates U خدایان خانواده
o merciful powers U ای خدایان بخشنده
heroic age U عصرنیم خدایان
theomachy U جنگ خدایان
kingbird U مرغ بهشتی یکجورمرغ مگس گیر
ichor U خون خدایان اب جراحت
polytheism U پرستش خدایان متعدد
theogony U نسب نامه خدایان
noumenal U وابسته به معنویات و خدایان
thearchy U سلسله مراتب خدایان
mercury U یکی از خدایان یونان قدیم
zeus U زاوش رئیس خدایان یونانی
idol U وابسته به خدایان دروغی وبت ها
libation U تقدیم شراب به حضور خدایان
libations U تقدیم شراب به حضور خدایان
pantheons U معبد تمام خدایان و ادیان مختلف
mnemonics U دارگونه حافظ ومادر خدایان شعروادب
nectar U شراب لذیذ خدایان یونان شهد
hebe U الهه جونی که ساقی خدایان بود
zoomorphic U دارای خدایان مجسم بشکل جانور
pantheon U معبد تمام خدایان و ادیان مختلف
jagannath U یکی از خدایان هندوهاکه اوراkrishnaمینامندومظهرهشتمین vishnuاست
theogony U مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
heroify U درگروه گردان ونیم خدایان دراوردن
theogonic U وابسته به مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
zoomorphism U تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
chthonic U درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
chthonian U درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
the food was smoked U خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
paradise rug U طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
food U خوراک
foods U خوراک
pabulum U خوراک
chow U خوراک
victuals U خوراک
tacking U خوراک
viands U خوراک
tack U خوراک
tacked U خوراک
tacks U خوراک
keep U خوراک
keeps U خوراک
oligotrophic U کم خوراک
meat U خوراک
meats U خوراک
chows U خوراک
feed U خوراک
messmate U هم خوراک
tucker U خوراک
nourishment U خوراک
passage money U خوراک
messes U :یک خوراک
feeds U خوراک
butterpump U غم خوراک
nutriment U خوراک
repast U خوراک
at mess U سر خوراک
fare U خوراک
fared U خوراک
nutrition U خوراک
nutriments U خوراک
faring U خوراک
intake U خوراک
intakes U خوراک
repasts U خوراک
fares U خوراک
mess U :یک خوراک
meal time U موقع خوراک
dosage U یک خوراک دارو
feeders U خوراک دهنده
dosages U یک خوراک دارو
feeder U خوراک دهنده
doses U یک خوراک دارو
dose U یک خوراک دارو
sitophobia U خوراک هراسی
queasiness U سنگینی خوراک
to give to eat U خوراک دادن
slipslop U خوراک ابکی
preparation of food U تهیه خوراک
piece de resistance U خوراک اصلی
nourish U خوراک دادن
nourished U خوراک دادن
nourishes U خوراک دادن
viand U خوراک ماکولات
dosing U یک خوراک دارو
timbale U خوراک دلمه
dosed U یک خوراک دارو
heterotroph U خوراک گیر
to d. up U خوراک گذاردن
meal time U وقت خوراک
support [nourish, feed] U خوراک دادن
boarding houses U خوابگاه و خوراک
chop house U خوراک خانه
feedstuff U خوراک حیوانات
feed U خوراک علوفه
food gathering U خوراک اوری
frugal food U خوراک ساده
gourmet U خوراک شناس
gourmets U خوراک شناس
autotroph U خوراک ساز
he partook of fare U در خوراک ما شریک شد
at meat U سر خوراک یا غذا
menu U فهرست خوراک
menus U فهرست خوراک
aliment U خوراک دادن
eating house U خوراک پزخانه
snack U خوراک مختصر
snack U خوراک سرپایی
snacks U خوراک مختصر
snacks U خوراک سرپایی
feed U خوراک دادن
feeds U خوراک دادن
feeds U خوراک علوفه
dish U سینی خوراک
regaling U خوراک لذیذ
food stamps U تمبر خوراک
junk foods U گنده خوراک
junk food U گنده خوراک
health foods U خوراک بهداشتی
health food U خوراک بهداشتی
food stamp U تمبر خوراک
eating U خوش خوراک
eating U خورد و خوراک
cannon fodder U خوراک توپ
kingfisher U ماهی خوراک
boarding house U خوابگاه و خوراک
grub U خوراک خواربار
grubbed U خوراک خواربار
grubs U خوراک خواربار
regale U خوراک لذیذ
regaled U خوراک لذیذ
regales U خوراک لذیذ
plat du jour U خوراک روز
plats du jour U خوراک روز
insect U کرم خوراک
recipes U خوراک دستور
recipe U خوراک دستور
hors d'oeuvre U پیش خوراک
hors d'oeuvres U پیش خوراک
treats U خوراک رایگان
suave U خوش خوراک
slops U خوراک ابکی
treated U خوراک رایگان
insects U کرم خوراک
treat U خوراک رایگان
dishes U سینی خوراک
kitchener U بخاری خوراک پزی
eating disorder U اختلال خورد و خوراک
larder U گنجه خوراک خوراکی
gratin U خوراک ته دیم دار
he cannot earn his own keep U اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
larders U گنجه خوراک خوراکی
rotisserie U مغازه خوراک پزی
sanguification U تبدیل خوراک بخون
feeding group U قسمت خوراک دهنده
kickshaw U خوراک خوش مزه
chili U خوراک لوبیای پر ادویه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com