Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
butlery
U
خوراک خانه جای فروش اذوقه ونوشابه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buttery
U
جای فروش اذوقه و نوشابه
butteries
U
جای فروش اذوقه و نوشابه
chop house
U
خوراک خانه
pantler
U
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
tap room
U
جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
woollen draper
U
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
gastronome
U
EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
supplying
U
اذوقه
supply
U
اذوقه
stover
U
اذوقه
purveyance
U
اذوقه
supplied
U
اذوقه
victual
U
اذوقه
on licence
U
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies
U
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
catered
U
اذوقه رساندن
cater
U
اذوقه رساندن
caterer
U
اذوقه رسان
victual
U
تهیه اذوقه
provender
U
اذوقه غذا
purveyor
U
اذوقه رسان
purveyance
U
اذوقه رسانی
sutler
U
اذوقه رسان
victualage
U
تهیه اذوقه
catering
U
اذوقه رساندن
caters
U
اذوقه رساندن
purveyors
U
اذوقه رسان
caterers
U
اذوقه رسان
wine seller
U
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
victuals
U
خوار و بار اذوقه
provision
U
اذوقه تدارکات وسایل لازم
sale maximization
U
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force
U
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell
U
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
lady help
U
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
U
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
U
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
U
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
the food was smoked
U
خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
our neighbour door
U
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
tricotine
U
پارچه زبر لباسی خانه خانه
homebody
U
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
honeycomb
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
toft
U
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
hound's tooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
houndstooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
Honey comb design
U
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
optional claiming race
U
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
cellular
U
لانه زنبوری خانه خانه
weigh house
U
قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio
U
فاحشه خانه جنده خانه
garde manger
U
سرد خانه اشپز خانه
cell
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
U
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
furriers
U
خز فروش پوست فروش
furrier
U
خز فروش پوست فروش
formulas
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
honey comb
U
خانه خانه کردن
range
U
یک خانه یا تعدادی خانه
ranged
U
یک خانه یا تعدادی خانه
ranges
U
یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession
U
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
purveyed
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
oligopoly
U
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
nourishment
U
خوراک
nutrition
U
خوراک
victuals
U
خوراک
fare
U
خوراک
fared
U
خوراک
fares
U
خوراک
faring
U
خوراک
oligotrophic
U
کم خوراک
at mess
U
سر خوراک
meats
U
خوراک
messmate
U
هم خوراک
feed
U
خوراک
feeds
U
خوراک
messes
U
:یک خوراک
nutriments
U
خوراک
nutriment
U
خوراک
foods
U
خوراک
butterpump
U
غم خوراک
chows
U
خوراک
chow
U
خوراک
keeps
U
خوراک
keep
U
خوراک
food
U
خوراک
repast
U
خوراک
repasts
U
خوراک
mess
U
:یک خوراک
tacks
U
خوراک
tacking
U
خوراک
viands
U
خوراک
intakes
U
خوراک
intake
U
خوراک
meat
U
خوراک
pabulum
U
خوراک
tucker
U
خوراک
passage money
U
خوراک
tack
U
خوراک
tacked
U
خوراک
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
heterotroph
U
خوراک گیر
regaled
U
خوراک لذیذ
meal time
U
وقت خوراک
meal time
U
موقع خوراک
regale
U
خوراک لذیذ
he partook of fare
U
در خوراک ما شریک شد
health foods
U
خوراک بهداشتی
food stamp
U
تمبر خوراک
regaling
U
خوراک لذیذ
grubs
U
خوراک خواربار
grubbed
U
خوراک خواربار
kingfisher
U
ماهی خوراک
dosed
U
یک خوراک دارو
doses
U
یک خوراک دارو
feeders
U
خوراک دهنده
feeder
U
خوراک دهنده
dosing
U
یک خوراک دارو
dose
U
یک خوراک دارو
grub
U
خوراک خواربار
dosage
U
یک خوراک دارو
preparation of food
U
تهیه خوراک
dosages
U
یک خوراک دارو
sitophobia
U
خوراک هراسی
hors d'oeuvres
U
پیش خوراک
hors d'oeuvre
U
پیش خوراک
cannon fodder
U
خوراک توپ
dish
U
سینی خوراک
dishes
U
سینی خوراک
boarding houses
U
خوابگاه و خوراک
boarding house
U
خوابگاه و خوراک
to give to eat
U
خوراک دادن
treat
U
خوراک رایگان
treated
U
خوراک رایگان
treats
U
خوراک رایگان
piece de resistance
U
خوراک اصلی
recipe
U
خوراک دستور
recipes
U
خوراک دستور
slops
U
خوراک ابکی
frugal food
U
خوراک ساده
eating
U
خورد و خوراک
nourishes
U
خوراک دادن
plats du jour
U
خوراک روز
plat du jour
U
خوراک روز
slipslop
U
خوراک ابکی
nourished
U
خوراک دادن
nourish
U
خوراک دادن
junk foods
U
گنده خوراک
junk food
U
گنده خوراک
health food
U
خوراک بهداشتی
queasiness
U
سنگینی خوراک
timbale
U
خوراک دلمه
to d. up
U
خوراک گذاردن
food stamps
U
تمبر خوراک
suave
U
خوش خوراک
eating
U
خوش خوراک
viand
U
خوراک ماکولات
food gathering
U
خوراک اوری
insects
U
کرم خوراک
menus
U
فهرست خوراک
menu
U
فهرست خوراک
gourmet
U
خوراک شناس
eating house
U
خوراک پزخانه
snack
U
خوراک مختصر
at meat
U
سر خوراک یا غذا
autotroph
U
خوراک ساز
feeds
U
خوراک دادن
feed
U
خوراک علوفه
feed
U
خوراک دادن
feedstuff
U
خوراک حیوانات
snacks
U
خوراک سرپایی
snacks
U
خوراک مختصر
snack
U
خوراک سرپایی
aliment
U
خوراک دادن
regales
U
خوراک لذیذ
support
[nourish, feed]
U
خوراک دادن
gourmets
U
خوراک شناس
feeds
U
خوراک علوفه
insect
U
کرم خوراک
doze
U
دوز یک خوراک دارو
recipes
U
دستور خوراک پزی
dose
U
خوراک دوا یا شربت
receivers
U
دستگاه خوراک دهنده
feeding group
U
قسمت خوراک دهنده
dosed
U
خوراک دوا یا شربت
doses
U
خوراک دوا یا شربت
Chile
U
خوراک لوبیای پر ادویه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com