Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
chop house
U
خوراک خانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
butlery
U
خوراک خانه جای فروش اذوقه ونوشابه
pantler
U
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
Other Matches
gastronome
U
EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
lady help
U
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
U
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
U
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
U
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
the food was smoked
U
خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
toft
U
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
homebody
U
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
tricotine
U
پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycomb
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
hound's tooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
houndstooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
our neighbour door
U
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
Honey comb design
U
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
cellular
U
لانه زنبوری خانه خانه
garde manger
U
سرد خانه اشپز خانه
weigh house
U
قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio
U
فاحشه خانه جنده خانه
cell
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
U
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formulae
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranged
U
یک خانه یا تعدادی خانه
range
U
یک خانه یا تعدادی خانه
ranges
U
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
U
خانه خانه کردن
the house is in my possession
U
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
fares
U
خوراک
feed
U
خوراک
butterpump
U
غم خوراک
foods
U
خوراک
feeds
U
خوراک
fared
U
خوراک
food
U
خوراک
repast
U
خوراک
nutrition
U
خوراک
fare
U
خوراک
repasts
U
خوراک
mess
U
:یک خوراک
tucker
U
خوراک
messes
U
:یک خوراک
nutriment
U
خوراک
viands
U
خوراک
victuals
U
خوراک
oligotrophic
U
کم خوراک
intakes
U
خوراک
intake
U
خوراک
tacks
U
خوراک
nourishment
U
خوراک
meat
U
خوراک
meats
U
خوراک
passage money
U
خوراک
faring
U
خوراک
keeps
U
خوراک
nutriments
U
خوراک
tack
U
خوراک
pabulum
U
خوراک
chows
U
خوراک
tacked
U
خوراک
tacking
U
خوراک
chow
U
خوراک
messmate
U
هم خوراک
keep
U
خوراک
at mess
U
سر خوراک
insect
U
کرم خوراک
kingfisher
U
ماهی خوراک
queasiness
U
سنگینی خوراک
preparation of food
U
تهیه خوراک
nourish
U
خوراک دادن
dish
U
سینی خوراک
dishes
U
سینی خوراک
meal time
U
وقت خوراک
nourished
U
خوراک دادن
meal time
U
موقع خوراک
treat
U
خوراک رایگان
treated
U
خوراک رایگان
treats
U
خوراک رایگان
recipe
U
خوراک دستور
piece de resistance
U
خوراک اصلی
recipes
U
خوراک دستور
nourishes
U
خوراک دادن
autotroph
U
خوراک ساز
at meat
U
سر خوراک یا غذا
insects
U
کرم خوراک
dosage
U
یک خوراک دارو
grubbed
U
خوراک خواربار
grubs
U
خوراک خواربار
regale
U
خوراک لذیذ
regaled
U
خوراک لذیذ
regales
U
خوراک لذیذ
regaling
U
خوراک لذیذ
dosages
U
یک خوراک دارو
feeders
U
خوراک دهنده
feedstuff
U
خوراک حیوانات
food gathering
U
خوراک اوری
frugal food
U
خوراک ساده
slops
U
خوراک ابکی
dosing
U
یک خوراک دارو
heterotroph
U
خوراک گیر
he partook of fare
U
در خوراک ما شریک شد
doses
U
یک خوراک دارو
dosed
U
یک خوراک دارو
grub
U
خوراک خواربار
hors d'oeuvre
U
پیش خوراک
eating house
U
خوراک پزخانه
hors d'oeuvres
U
پیش خوراک
suave
U
خوش خوراک
dose
U
یک خوراک دارو
feeder
U
خوراک دهنده
viand
U
خوراک ماکولات
to d. up
U
خوراک گذاردن
snacks
U
خوراک مختصر
timbale
U
خوراک دلمه
snack
U
خوراک مختصر
menus
U
فهرست خوراک
slipslop
U
خوراک ابکی
plats du jour
U
خوراک روز
sitophobia
U
خوراک هراسی
menu
U
فهرست خوراک
snacks
U
خوراک سرپایی
feeds
U
خوراک علوفه
feeds
U
خوراک دادن
feed
U
خوراک دادن
boarding house
U
خوابگاه و خوراک
to give to eat
U
خوراک دادن
snack
U
خوراک سرپایی
gourmets
U
خوراک شناس
eating
U
خورد و خوراک
food stamps
U
تمبر خوراک
cannon fodder
U
خوراک توپ
food stamp
U
تمبر خوراک
feed
U
خوراک علوفه
aliment
U
خوراک دادن
support
[nourish, feed]
U
خوراک دادن
eating
U
خوش خوراک
health food
U
خوراک بهداشتی
health foods
U
خوراک بهداشتی
plat du jour
U
خوراک روز
gourmet
U
خوراک شناس
boarding houses
U
خوابگاه و خوراک
junk foods
U
گنده خوراک
junk food
U
گنده خوراک
nosh
U
خوراک سبک خوردن
helpings
U
یک وعده یا پرس خوراک
dainty
U
گوشت یا خوراک لذیذ
doze
U
دوز یک خوراک دارو
spaghetti
U
خوراک رشته فرنگی
kickshaw
U
خوراک خوش مزه
Chile
U
خوراک لوبیای پر ادویه
fast food
U
تند خوراک تندکار
convenience foods
U
خوراک پیش پخته
larder
U
گنجه خوراک خوراکی
cuisine
U
روش اشپزی خوراک
chili
U
خوراک لوبیای پر ادویه
kitchens
U
محل خوراک پزی
gratin
U
خوراک ته دیم دار
dozing
U
دوز یک خوراک دارو
convenience food
U
خوراک پیش پخته
larders
U
گنجه خوراک خوراکی
cresture conforts
U
خوراک و پوشاک خوب
heaters
U
چراغ خوراک پزی
feed belt
U
نوار خوراک دهنده
dozes
U
دوز یک خوراک دارو
feeding group
U
قسمت خوراک دهنده
eating disorder
U
اختلال خورد و خوراک
dozed
U
دوز یک خوراک دارو
heater
U
چراغ خوراک پزی
helping
U
یک وعده یا پرس خوراک
piece deresistance
U
بخش عمده خوراک
kitchener
U
بخاری خوراک پزی
throphogen
U
لایه خوراک ساز
cookers
U
چراغ خوراک پزی
Primus
U
چراغ خوراک پزی
Primuses
U
چراغ خوراک پزی
receiver
U
دستگاه خوراک دهنده
receivers
U
جعبه خوراک دهنده
chilies
U
خوراک لوبیای پر ادویه
recipes
U
دستور خوراک پزی
receivers
U
دستگاه خوراک دهنده
hopper
U
محفظه خوراک دستگاه
hoppers
U
محفظه خوراک دستگاه
revalenta
U
خوراک عدس واردجو
rotisserie
U
مغازه خوراک پزی
pitch into
U
به خوراک حمله کردن
sanguification
U
تبدیل خوراک بخون
thropholyt
U
لایه خوراک کاه
cooker
U
چراغ خوراک پزی
vegetable diet
U
خوراک سبزی دار
kitchen
U
محل خوراک پزی
he cannot earn his own keep
U
اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
dosed
U
خوراک دوا یا شربت
doses
U
خوراک دوا یا شربت
trencherman
U
ادم خوش خوراک
recipe
U
دستور خوراک پزی
holozoic
U
جانور خوراک گیر
receiver
U
جعبه خوراک دهنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com