Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to niche oneself
U
خود را در گوشهای جا دادن در گوشهای پنهان شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
angular
U
گوشهای
hexagonal
U
شش گوشهای
angulate
U
گوشهای
corner reflector
U
بازتاباننده گوشهای
corner solution
U
راه حل گوشهای
skew correction
U
تصحیح گوشهای
septangular
U
هفت گوشهای
pentagonal
U
پنج گوشهای
corner assembling
U
بست گوشهای
hexagonal system
U
دستگاه شش گوشهای
make way
<idiom>
U
به گوشهای رفتن
pentadecagon
U
پانزده گوشهای
dogfights
U
کتک کاری در گوشهای
dogfight
U
کتک کاری در گوشهای
tetragonal distortion
U
واپیچش چهار گوشهای
tetragonal system
U
دستگاه چهار گوشهای
lopeared
U
دارای گوشهای اویخته
to p one's cap over one's ear
U
کلاه خودراروی گوشهای خودکشیدن
wurtzite
U
ساختار شش گوشهای روی سولفید
hexonal zinc sulfide structure
U
ساختار شش گوشهای روی سولفید وورتیست
trigonometer
U
اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
jackrabbit
U
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
To do something on the sly (in secret).
U
کاری را پنهان انجام دادن
gloss over
<idiom>
U
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
cache
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
retention
U
زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
cover one's tracks
<idiom>
U
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
stacks
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
benined the curtain
U
پنهان
cryptical
U
پنهان
ram cache
U
RA پنهان
veiled
U
پنهان
perdue
U
پنهان
backdoor
U
پنهان
perdu
U
پنهان
hidden line
U
خط پنهان
hugger mugger
U
پنهان
perdu or due
U
پنهان
occult
U
پنهان
cryptic
U
پنهان
abstruse
U
پنهان
latent
U
پنهان
delitescent
U
پنهان
cryptically
U
پنهان
jackes
U
پنهان
fudged
U
پنهان شدن
dissimulate
U
پنهان کردن
fudge
U
پنهان شدن
dissimulated
U
پنهان کردن
disguised unemployment
U
بیکاری پنهان
burrowed
U
پنهان شدن
burrow
U
پنهان شدن
conceal
U
پنهان کردن
dissimulates
U
پنهان کردن
eloign
U
پنهان کردن
burrowing
U
پنهان شدن
fudges
U
پنهان شدن
surreptitious
U
پنهان محرمانه
fudging
U
پنهان شدن
secreting
U
پنهان کردن
secreted
U
پنهان کردن
abscond
U
پنهان شدن
secretes
U
پنهان کردن
burrows
U
پنهان شدن
encrypt
U
پنهان کردن
dissimulating
U
پنهان کردن
disguised underemployment
U
کم کاری پنهان
absconded
U
پنهان شدن
by end
U
قصد پنهان
hide
U
پنهان کردن
cryptography
U
پنهان شناسی
crypianalysis
U
پنهان کاری
covers
U
پنهان کردن
concealable
U
پنهان کردنی
closets
U
پنهان کردن
closeting
U
پنهان کردن
closeted
U
پنهان کردن
closet
U
پنهان کردن
hides
U
پنهان کردن
to lie hid
U
پنهان ماندن
absconding
U
پنهان شدن
absconds
U
پنهان شدن
conceals
U
پنهان کردن
coverings
U
پنهان کردن
cover
U
پنهان کردن
secrete
U
پنهان کردن
caches
U
پنهان کردن
hide
U
پنهان شدن
hides
U
پنهان شدن
concealment
U
پنهان بودن
to keep dark
U
پنهان ماندن
cache
U
پنهان کردن
under cover
<idiom>
U
پنهان شدن
secretion
U
پنهان سازی
mask
U
پنهان کردن
masks
U
پنهان کردن
cover up
<idiom>
U
پنهان کاربدواشتباه
inapparent
U
ناپیدا پنهان
i hid my self
U
را پنهان کردم
hideousness
U
پنهان بودن
hidden unemployment
U
بیکاری پنهان
hidden surface
U
سطح پنهان
hidden objects
U
اشیاء پنهان
codes
U
رمزهای پنهان
hidden line removal
U
حذف خط پنهان
insconce
U
پنهان شدن
latescent
U
پنهان شونده
sweep under the rug
<idiom>
U
پنهان کردن
concealed
U
پنهان شده
obreption
U
پنهان روی
shadowed
U
پنهان کردن
shadowing
U
پنهان کردن
shadows
U
پنهان کردن
disguise
U
پنهان کردن
disguised
U
پنهان کردن
disguises
U
پنهان کردن
lay low
<idiom>
U
پنهان کردن
disguising
U
پنهان کردن
shadow
U
پنهان کردن
memory cache
U
حافظه پنهان
furtive
U
پنهان نهانی
hidden inflation
U
تورم پنهان
hidden file
U
فایل پنهان
to be in hiding
U
پنهان بودن
cloaking
U
پنهان کردن
cloaked
U
پنهان کردن
to absent oneself
U
پنهان شدن
cloak
U
پنهان کردن
booby-trap
U
پنهان تله
hidden
U
پنهان کرده
booby-trapping
U
پنهان تله
booby-trapped
U
پنهان تله
hidden codes
U
کدهای پنهان
Just between you and me. . .
U
از شما چه پنهان …
hickok belt
U
پنهان شدن
cloaks
U
پنهان کردن
booby-traps
U
پنهان تله
to be in hiding
U
پنهان ماندن
booby trap
U
پنهان تله
the criminals' lair
U
پنهان گاه جنایتکاران
booby-trap
U
با پنهان تله مجهزکردن
booby trap
U
با پنهان تله مجهزکردن
they took refuge in a cave
U
در غاری پنهان شدند
occult
U
از نظر پنهان کردن
murder will out
U
خون نا حق پنهان نمینماند
obstructor
U
پوشاننده پنهان کننده
occultly
U
بطور پوشیده یا پنهان
let it all hang out
<idiom>
U
پنهان نکردن چیزی
secretive
U
سری پنهان کار
ironies
U
مسخره پنهان سازی
irony
U
مسخره پنهان سازی
to lie or keep close
U
پنهان بردن یاماندن
pockets
U
درجیب پنهان کردن
pocket
U
درجیب پنهان کردن
booby-trapping
U
با پنهان تله مجهزکردن
concealment
U
پنهان کردن پوشاندن
darkle
U
در تاریکی پنهان شدن
embeds
U
درزمین پنهان کردن
hidden information
U
اطلاعات پنهان کرده
keep under one's hat
<idiom>
U
پنهان نگاه داشتن
latent electronic image
U
تصویر الکتریکی پنهان
to keep secret
U
پنهان داشتن راز
veil
U
مستوریا پنهان کردن
veils
U
مستوریا پنهان کردن
inconcealable
U
غیرقابل پنهان کردن
booby-traps
U
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapped
U
با پنهان تله مجهزکردن
embed
U
درزمین پنهان کردن
masks
U
ماسک زدن پنهان کردن
mask
U
ماسک زدن پنهان کردن
becloud
U
زیر ابر پنهان کردن
camouflaging
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
U
پنهان کردن وسایل جنگی
software encryption
U
پنهان کردن نرم افزاری
hidden
U
پنهان کرده شده پوشیده
hickok belt
U
مخفی شدن پنهان کردن
camouflage
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
پنهان کردن وسایل جنگی
to ballot for
U
بارای پنهان انتخاب کردن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
I stayed in concealment until the danger passed.
U
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
He tried to conceal the facts.
U
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
ensconce
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconced
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to hide one's head
U
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
to go into hiding
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com