Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
self will
U
خود رایی هوای نفس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
U
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
accusative
U
رایی
self determination
U
خود رایی
self determinism
U
خود رایی
way wardness
U
خود رایی
unanimity
U
هم رایی یکدلی
frowardly
U
از روی خود رایی
i had no voice in that matter
U
من دران قضیه رایی نداشتم
separate opinion
U
رایی که نافربه مسائل مختلف باشد
privy or sealed
U
رایی که در غیاب دادگاه بمدیردفتردادگاه اده میشود
special vertict
U
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
turbocharger
U
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet
U
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
air blast
U
هوای دم
petticoatsfever
U
هوای زن
moist air
U
هوای تر
forced draft
U
هوای با فشار
heavy weather
U
هوای خراب
heavy weather
U
هوای طوفانی
foul weather
U
هوای خراب
foul weather
U
هوای نامساعد
exhaust air
U
هوای خروجی
agglutinant
U
هوای التیام
air breathing
U
هوای تنفسی
blast roasting
U
تشویه با هوای دم
broken weather
U
هوای بی قرار
carburetor air
U
هوای کاربراتور
circulationg air
U
هوای در گردش
compressed air
U
هوای فشرده
compressed air
U
هوای متراکم
dead air
U
هوای راکد
drippy
U
هوای گرفته
adverse weather
U
هوای نامساعد
emergency air
U
هوای اضطراری
hot blast
U
هوای دم داغ
humid air
U
هوای نمناک
In the open air.
U
در هوای آزاد.
the open
U
هوای ازاد
temperate climate
U
اب و هوای معتدل
stable air
U
هوای پایدار
humid air
U
هوای شرجی
intake air
U
هوای ورودی
liquid air
U
هوای مایع
low air pressure
U
فشار هوای کم
marine climate
U
اب و هوای دریایی
marsh malaria
U
هوای مردابی
out of door
U
در هوای ازاد
queen's weather
U
هوای باز
raininess
U
هوای بارانی
secondry air
U
هوای ثانویه
swelter
U
هوای گرم
sweltered
U
هوای گرم
open air
U
در هوای ازاد
swelters
U
هوای گرم
out of doors
U
در هوای ازاد
passion
U
هوای نفس
airs
U
هوای دم هوا
aired
U
هوای دم هوا
air
U
هوای دم هوا
intake air
U
هوای مکیده شده
cold front
U
جبهه هوای سرد
cold front
U
پیشان هوای سرد
acclimating
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
tire pressure
U
فشار هوای لاستیک
intake air heater
U
گرمکن هوای ورودی
acclimates
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
blast
U
هوای دم کوره بلند دم
ego trip
U
تسلیم به هوای نفس
ego trips
U
تسلیم به هوای نفس
hot blast main
U
هدایت هوای دم داغ
hot blast cupola
U
کوپل هوای گرم
blasts
U
هوای دم کوره بلند دم
twilight
U
هوای گرگ ومیش
lower
U
هوای گرفته وابری
heatwave
U
موج هوای گرم
cold fronts
U
جبهه هوای سرد
liquid air
U
هوای مایع شده
mouthpiece
U
لوله هوای غواص
mouthpieces
U
لوله هوای غواص
torchlight
U
هوای گرگ ومیش
saturated air
U
هوای اشباع شده
owl light
U
هوای گرگ و میش
out door court
U
زمین هوای ازاد
open exercise
U
ورزش در هوای ازاد
oh what a nasty weather
U
چه هوای کثیفی است
mouthguard
U
لوله هوای غواص
cold fronts
U
پیشان هوای سرد
warm front
U
جبهه هوای گرم
warm fronts
U
جبهه هوای گرم
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
liquid air container
U
مخزن هوای مایع
acclimated
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
secondary airflow
U
جریان هوای فرعی
air compressor
U
هوای فشرده ساز
tire inflation
U
فشار هوای لاستیک
free living
U
تسلیم هوای نفس
choke damp
U
دم :هوای ته چاه یاکان
outdoorsy
<adj.>
U
عاشق هوای آزاد
caisson foundation
U
پی سازی با هوای فشرده
blow hot
U
هوای گرم دمیدن
blow cold
U
هوای سرد دمیدن
bleed air
U
هوای کمپرس شده
air tank
U
کپسول هوای غواصی
cooling air
U
هوای سرد کننده
heatwaves
U
هوای گرم طولانی
fair weather
U
دارای هوای صاف
heatwaves
U
موج هوای گرم
heatwave
U
هوای گرم طولانی
forced draft
U
هوای تحت فشار
dusk
U
هوای گرگ ومیش
lowers
U
هوای گرفته وابری
lowering
U
هوای گرفته وابری
lowered
U
هوای گرفته وابری
Beautiful music ( weather ) .
U
موسیقی ( هوای ) قشنگ
effulge
U
برق هوای باز
cooling blower
U
دمنده هوای سرد
cold spell or cold snap
<idiom>
U
یک جعبه هوای سرد
sensualist
U
پیرو هوای نفس واحساس
caliduct
U
پخش کننده هوای گرم
sidewinder
U
موشک هوا به هوای سایدویندر
storm door
U
درب عایق هوای توفانی
Keep an eye on things.
U
هوای کاررا داشته باش
To have a fancy for something .
U
هوای چیزی را درسر داشتن
terrestrial environment
U
وضع عوارض و اب و هوای زمین
To cherish a desire for something .
U
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
sensualize
U
پیروی از هوای نفس کردن
acclimatization
U
عادت کردن به هوای کوهستان
fair-weather
U
خوب هنگام هوای صاف
brisk air
U
هوای خنک و فرح بخش
thermostat
U
تنظیم کننده هوای سرد
inclement weather
U
هوای بسیار سرد یا طوفانی
smog
U
هوای الوده به دود وبخار
heaving
U
رقص ناو در هوای طوفانی
air space
U
قشر هوای دیوار خالی
air lift
U
دستگاه ابکش با هوای فشرده
thermostats
U
تنظیم کننده هوای سرد
acclimatation
U
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization
U
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation
U
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
thermal target
U
هوای گرم بالارونده برای بالون
velocity stacks
U
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
U
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
Make sure the statuette doesnt topple over .
U
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
She has a craving to travel .
U
دلش هوای سفر کرده است
to weather something in winter
U
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
out door
U
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
U
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
swim bladder
U
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
surfboat
U
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
airspeeds
U
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
sparrows
U
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
genie
U
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
falcon
U
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
The room is stuffy.
U
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
The room is stuffy .
U
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
falcons
U
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
genies
U
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
k valve
U
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
airspeed
U
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
stationary front
U
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
williwaw
U
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
humidor
U
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
sparrow
U
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
pneumatic disatch
U
بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
priming
U
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
tartars
U
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
cruise valve
U
سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
williwa
U
وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
tartar
U
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
serenading
U
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades
U
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade
U
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded
U
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
carburator restricter plate
U
صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
endemic
U
بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
j valve
U
سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
redeye
U
موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
blast valve
U
سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
purge valve
U
لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
compressed air tunnel
U
تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
blast hole drill
U
مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
vacuum concrete
U
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
condensation shock
U
چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
air-conditioned
U
اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
typhoons
U
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
Indian summer
U
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers
U
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
typhoon
U
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
pneumaticity
U
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
vibrator
U
دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrators
U
دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
self abandoned
U
رها شده تسلیم هوای نفس شده
stand by
<idiom>
U
پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
mismatch
U
ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
diesel ramjet
U
موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com