English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blatancy U خودنمایی خشونت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cockiness U خودنمایی
coxcombry U خودنمایی
flashiness U خودنمایی
foppery U خودنمایی
peacockery U خودنمایی
self display U خودنمایی
self exhibition U خودنمایی
perkiness U خودنمایی
exhibitionism U خودنمایی
ostentatiously U از روی خودنمایی
parading U خودنمایی جولان
parades U خودنمایی جولان
paraded U خودنمایی جولان
parade U خودنمایی جولان
fripperies U خودنمایی خودفروشی
frippery U خودنمایی خودفروشی
to show off U خودنمایی کردن
panache U خودنمایی جلوه
to put in an a U خودنمایی کردن
to peacock oneself vref U خودنمایی کردن
to make a flutter U خودنمایی کردن
flaunts U جولان دادن خودنمایی
flaunting U جولان دادن خودنمایی
flashily U ازروی خودنمایی یاخودفروشی
flauntingly U باجلوه ازروی خودنمایی
flaunted U جولان دادن خودنمایی
flaunt U جولان دادن خودنمایی
vaunt U لاف زدن خودنمایی
vaunts U لاف زدن خودنمایی
vaunting U لاف زدن خودنمایی
vaunted U لاف زدن خودنمایی
gruffness U خشونت
violence U خشونت
harshly U به خشونت
stricture U خشونت
truculency U خشونت
huskiness U خشونت
truculence U خشونت
loath loth U خشونت
rigorism U خشونت
raucity U خشونت
violation U خشونت
rowdiness U خشونت
strictures U خشونت
asperity U خشونت
harshness U خشونت
raggedness U خشونت
hoarseness U خشونت
severity U خشونت
roughness U خشونت
show-off U خودنمایی کردن ادم خودنما
show-offs U خودنمایی کردن ادم خودنما
show off U خودنمایی کردن ادم خودنما
rigour U سختگیری خشونت
non-violence U احتراز از خشونت
rigours U سختگیری خشونت
discourtesy U خشونت تندی
cheap shot U خشونت عمدی
burliness U زبری خشونت
brusqurie U خشونت در رفتار
astingency U درشتی خشونت
indelicacy U خشونت بی نزاکتی
act of violence U عمل خشونت
unnecessary roughness U خشونت بی مورد
grossness U خشونت کلفتی
rigor U سختگیری خشونت
rigors U سختگیری خشونت
incivility U خشونت وحشیگری
headhunting U خشونت در بازی
to put on airs U باد در خود انداختن خودنمایی کردن
force U خشونت نشان دادن
forcing U خشونت نشان دادن
forces U خشونت نشان دادن
rough and tumble <idiom> U با خشونت تمام جنگیدن
violence U شدت و تندی و سختی خشونت
slam bang U بی ادبانه وبا خشونت رفتارکردن
to lager-lout [British E] U در جشن مست شدن و با خشونت داد و بیداد کردن [اصطلاح روزمره]
bunkcombe U نطق وکیل در مجلس برای خودنمایی در پیش وکیل کنندگان
satyagraha U اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
heister [American E] U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com