English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
subordinate coajunction U حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
compound complex U دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
i was up late last night U بودم
was:iwas U من بودم
i was under his roof U او بودم
i was in the garden U در باغ بودم
if i were U اگر من بودم
i passed an uneasy night U ناراحت بودم
i was under his roof U مهمان او بودم
i was on the watch for it U مراقب ان بودم
i would i were a child U ای کاش بچه بودم
were i in his skin U اگر بجای او بودم
the wall U پشت دیوارایستاده بودم
I was so tired that … U آنقدر خسته بودم که ...
i wish i were U کاش من مرغی بودم
i was about to go U در شرف رفتن بودم
i was absent for a while U یک مدتی غایب بودم
had i seen him U اگر من او را دیده بودم
i had been caught U گرفته شده بودم
i was under theimpression that U به این عقیده بودم که ...
I was standing at the street corner . U درگوشه خیابان ایستاده بودم
I had no choice ( alternative ) but to marry her . U محکوم بودم که با اوازدواج کنم
If I were you. IF I were in your shoes. U اگر جای شما بودم
I was an eye witness to what happened. U من حاضر وناظر وقا یع بودم
I was sound asleep when he knocked. U وقتیکه در زد غرق خواب بودم
I was waist deep in water . U با کمر درآب فرورفته بودم
were i in your place U اگر جای شما بودم
I happened to be there when …. U اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
I wish I were rich . U کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball. مگر کف دستم را بو کرده بودم.
i was in an awkword p U بد جوری گیر کرده بودم
in my raw youth U در روزگارجوانی که خام وناازموده بودم
if i were you U اگر من جای شما بودم
I told you , didnt I ? U من که بتو گفتم ( گفته بودم )
i was the second to speak U دومین کسی که سخن گفت من بودم
u.sings[ and+] U با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
I was up all night in my bed. U من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
affiant U شاهد
number one U خودم
looker on U شاهد
warranter U شاهد
witnessed U شاهد
witness U شاهد
testate U شاهد
testifier U شاهد
testimonials U شاهد
testimonial U شاهد
witnesses U شاهد
witnessing U شاهد
theme U شاهد
themes U شاهد
owned U خودم
owning U خودم
voucher U شاهد
blank U شاهد
myself U من خودم
owns U خودم
vouchers U شاهد
myself U خودم
blankest U شاهد
observers U شاهد
beholders U شاهد
beholder U شاهد
observer U شاهد
own U خودم
i was not my self U از خود بیخود شده بودم بهوش نبودم
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
on my own account U بحساب خودم
witnessing U شاهد مدرک
witness U شاهد مدرک
eye witness U شاهد عینی
ocular witness U شاهد عینی
witnessed U شاهد مدرک
witnesses U شاهد مدرک
on my own account U بابت خودم
onmy own responsibility U به مسئولیت خودم
eye witness U شاهد عینی
eyewitness U شاهد عینی
expert witness U شاهد خبره
for my part U از سهم خودم
for my parts U از سهم خودم
instances U مثال شاهد
instance U مثال شاهد
with my proper eyes U با چشم خودم
myself U شخص خودم
eye-witness U شاهد عینی
pon my life U بجان خودم
rebutting evidence U شاهد معارض
siree U اقای خودم
challenging a witness U جرح شاهد
skilled witness U شاهد متخصص
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
i may thank myself U گناه از خودم است
own U شخصی مال خودم
testator U شاهد میراث گذار
The written statements of the witness. U اظهارات کتبی شاهد
I cant help it. It is beyond my control. U دست خودم نیست
To produce a witness. U دردادگاه شاهد آوردن
owned U شخصی مال خودم
owning U شخصی مال خودم
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
With my own capital . U با سرمایه شخصی خودم
sirree U اقاجان اقای خودم
owns U شخصی مال خودم
I swear by the almighty that… U خدا شاهد است که ...
as God is my witness ... U خدا شاهد است ...
it is my own U مال خودم است
I was absolutely infuriated. کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
What a mes I made of my life . U دیدی چه بروز خودم آوردم
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
Two witnesses should testify. U دو شاهد باید شهادت بدهند
History is the best testimony. U تاریخ بهترین شاهد است
I could pass for a Greek . U می توانم خودم رایونانی جابزنم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I can manage that. <idiom> U خودم از پسش برمی آیم.
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
on your own U خودم تنهایی [کاری را کردن]
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
witnessed U گواه شاهد شهادت دادن
witness U گواه شاهد شهادت دادن
witnesses U گواه شاهد شهادت دادن
evidence U شاهد باگواهی ثابت کردن
eye-witnesses U شاهد عینی گواه خوددیده
witnessing U گواه شاهد شهادت دادن
eyewitness U شاهد عینی گواه خوددیده
eyewitnesses U شاهد عینی گواه خوددیده
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I sat down with no fuss or bother . U برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I should bring you round to my way of thinking . U باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
I can manage, thank you. U خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
witness stand U محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
I wI'll do that all by myself. U من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
My clothes are a witness to my poverty. U لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
I wI'll do it on my own responsibility . U به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
onlooker U رهگذری که چیزی را تماشا می کند یا شاهد می شود
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I wI'll try to catch up. U سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
This house is my own . U این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
prevarication U ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
cage U قضیه
theorems U قضیه
cages U قضیه
theorem U قضیه
cases U قضیه
case U قضیه
theses U قضیه
thesis U قضیه
clause U قضیه
clauses U قضیه
axiom U قضیه
axioms U قضیه
proposition U قضیه
propositioning U قضیه
premiss U قضیه
propositions U قضیه
propositioned U قضیه
opposite U عکس قضیه
h theorem of boltzmann U قضیه H بولتزمن
clause U جزء قضیه
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
pythagorean proposition U قضیه عروس
principal clause U قضیه اصلی
asses bridge U قضیه حماریه
orthogonality theorem U قضیه تعامد
point of honour U قضیه شرف
poniard asinorum U قضیه حماریه
poniard asinorum U قضیه خرفهم
bayes'theorem U قضیه بیس
opposites U عکس قضیه
bernoulli theorem U قضیه برنولی
binomial theorem U قضیه دو جملهای
boltzmann h threrem U قضیه H بولتزمن
clauses U جزء قضیه
rearrangement theorem U قضیه نوارایی
expansion theorem U قضیه بسطی
test cases U قضیه در ازمایش
test case U قضیه در ازمایش
syllogism U قضیه منطقی
matters U امر قضیه
mattering U امر قضیه
variation theorem U قضیه تغییر
virial theorem U قضیه ویریال
obverse U قضیه تالی
mattered U امر قضیه
matter U امر قضیه
euler's theorem U قضیه اویلر
euler theorem U قضیه اولر
slutsky theorem U قضیه اسلاتسکی
duality theorem U قضیه دوگانگی
clausius virial theorem U قضیه ویریال کلازیوس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com