Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
truck vehicle
U
خودرو نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
truck
U
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucked
U
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucking
U
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucks
U
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
Other Matches
four by two
U
خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
automobile
U
خودرو
vehicle
U
خودرو
self propelled
U
خودرو
self grown
U
خودرو
self driven
U
خودرو
automobiles
U
خودرو
vehicles
U
خودرو
self propelling
U
خودرو
locomobile
U
خودرو
adventive
U
خودرو
autos
U
:خودرو
automotive
U
خودرو
auto
U
:خودرو
four by four
U
خودرو 4 در 4
motor vehicle
U
خودرو
to use the car
U
با خودرو رفتن
escalator
U
پلکان خودرو
caterpillar truck
U
خودرو هزارپا
ammunition carrier
U
خودرو مهمات کش
motor cars
U
گردونه خودرو
motor car
U
گردونه خودرو
chasis
U
شاسی خودرو
motorcar
U
خودرو سواری
weedy
U
هرز خودرو
escalator
U
پلکان خودرو
moving staircase
U
پلکان خودرو
moving stairway
U
پلکان خودرو
bumper bar
U
سپر خودرو
personnel carrier
U
خودرو نفربر
automobile
U
ماشین خودرو
escalators
U
پلکان خودرو
automobiles
U
ماشین خودرو
tank vehicle
U
خودرو تانکر
tank vehicle
U
خودرو تانکرسوخت
vehicular
U
مربوط به خودرو
drive screw
U
پیچ خودرو
propeller
U
گاردان خودرو
motor vehicle
U
خودرو موتوری
wildwood
U
جنگل خودرو
tank transporter
U
خودرو مازتانک بر
scout car
U
خودرو دیده ور
deep jeep
U
خودرو زیرابی
locomobile
U
گردونه خودرو
propeller shaft
U
گاردان خودرو
liftruck
U
خودرو بالابر
to turn
[to turn off]
[to make a turn]
U
پیچیدن
[با خودرو]
to ride in the car
U
با خودرو رفتن
signaled
U
علامت راهنمای خودرو
wheel wrench
U
آچار چرخ خودرو
wheel brace
U
آچار چرخ خودرو
[spider-type]
lug wrench
[American E]
U
آچار چرخ خودرو
rollover
U
چپ شدن خودرو یاوسیله
short wheel
U
خودرو شاسی کوتاه
full beam
U
نور بالا
[در خودرو]
suspension wheel
U
چرخ تعلیق خودرو
dimmed headlights
[lights]
[American English]
U
نور پایین
[خودرو]
low beams
[beam light]
[American English]
U
نور پایین
[خودرو]
unladen weight
U
وزن ناخالص خودرو
unladen weight
U
وزن کامل خودرو
dipped headlights
[lights]
[British English]
U
نور پایین
[خودرو]
dipped beams
[beam light]
[British English]
U
نور پایین
[خودرو]
high beam
[American English]
U
نور بالا
[در خودرو]
upper beam headlights
U
نور بالا
[در خودرو]
propeller joint
U
چهارشاخه گاردان خودرو
cross bar wrench
U
آچار چرخ خودرو
loading list
U
لیست بارگیری خودرو
loading plan
U
طرح بارگیری خودرو
boot
[British E]
U
صندوق چمدان
[خودرو]
trunk
[American E]
U
صندوق چمدان
[خودرو]
combat tire
U
تایر جنگی خودرو
windshield
U
شیشه جلو خودرو
windshields
U
شیشه جلو خودرو
moving stairs
{pl}
U
پلکان های خودرو
lift truck
U
خودرو دارای جرثقیل
high gear
U
دنده قوی خودرو
moving stairways
U
پلکان های خودرو
moving staircases
U
پلکان های خودرو
payloads
U
بازده خودرو یا دستگاه
full tracked
U
خودرو تمام شنی
technical inspection
U
معاینه فنی
[خودرو]
payload
U
بازده خودرو یا دستگاه
oil pan
U
جعبه کارتر خودرو
escalators
U
پلکان های خودرو
signalled
U
علامت راهنمای خودرو
signal
U
علامت راهنمای خودرو
wilding
U
گیاه یا میوه خودرو وحشی
ride
[American E]
U
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
Carpool
U
هم سفری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
to go for a spin
U
با خودرو گردش کوتاهی کردن
to get a lift from somebody
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
to get a lift with somebody
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
gradeability
U
قابلیت عبور خودرو از شیبها
motor vehicle passenger
U
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
motor transport
U
حمل ونقل به وسیله خودرو
fast shuttle
U
تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
to get a ride with somebody
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
mileage
U
مسافت طی شده به وسیله خودرو
motor vehicle passenger
U
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
automotive
U
مربوط به وسایل نقلیه خودرو
lift
U
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
endgate
U
درب عقب
[خودرو شناسی]
to leave on
U
روشن گذاشتن
[موتور یا خودرو]
curb weight
U
وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
car passenger
U
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
to go into the ditch
U
با خودرو به خندق جاده رفتن
travelling crane
U
جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
laden weight
U
وزن کلی خودرو با بار
dome light
U
چراغ بالای طاق خودرو
six by six
U
خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
six by four
U
خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
car passenger
U
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
tank recovery vehicle
U
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
compass course
U
مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
half track
U
خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
tracklaying
U
زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
domes
U
کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
dome
U
کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
skate mount
U
پایه دوار مسلسل روی خودرو
less than carload
U
وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
trailer brake system
U
دستگاه ترمز تریلر
[فناری خودرو]
She swerved sharply to avoid hitting a dog.
U
او
[زن]
ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
to swerve a car
<idiom>
U
با خودرو ویراژ دادن
[اصطلاح روزمره]
loading
U
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
chokes
U
خفه کردن ساسات خودرو چوک
choked
U
خفه کردن ساسات خودرو چوک
choke
U
خفه کردن ساسات خودرو چوک
to start
U
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
maximum gradeability
U
حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
straddle truck
U
نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
crash
U
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
black box
U
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
speedograph
U
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
crashing
U
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
tachograph
U
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
crashingly
U
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed
U
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
panel truck
U
یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
crashes
U
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
center disc
[disk wheel]
U
دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش
[ فناوری خودرو]
trailer
U
خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
parking
U
پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
trailers
U
خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
four by four
U
خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
fifth wheel
U
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
unprompted
U
ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
vehicle used for migrant-smuggling operations
U
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
mileage on departure
[arrival]
U
اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت
[ورود]
خودرو
The motor vehicle is covered by theft insurance.
U
این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
U
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
He lost control of the car and swerved towards a tree.
U
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
turnaround cycle
U
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
bulk petroleum conversion kit
U
جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
serviced
U
نظامی
military
U
نظامی
soldier
U
نظامی
service
U
نظامی
soldiers
U
نظامی
fort
U
دژ نظامی
warlike
U
نظامی
mil
U
نظامی
martial
U
نظامی
martin
U
نظامی
back-seat driver
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
military advisor
U
مستشار نظامی
military area
U
منطقه نظامی
military assistance
U
کمک نظامی
military attache
U
وابسته نظامی
military body
U
هیئت نظامی
military comission
U
هیئت نظامی
military convention
U
اتحاد نظامی
military court
U
دادگاه نظامی
martial rule
U
حکومت نظامی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com