English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
six by six U خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
six by four U خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
bulk petroleum conversion kit U جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
scout car U خودروی دیده وری خودروی شناسایی زرهی
straddle truck U نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
four by two U خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
taxiing U تاکسی یا خودروی
taxied U تاکسی خودروی
taxies U تاکسی خودروی
amphibious vehicle U خودروی اب خاکی
taxied U تاکسی یا خودروی
combat vehicle U خودروی رزمی
armored vehicle U خودروی زرهی
armored vehicle U خودروی زرهدار
taxies U تاکسی یا خودروی
taxiing U تاکسی خودروی
taxi U تاکسی خودروی
taxi U تاکسی یا خودروی
armored reconnaissance vehicle U خودروی شناسایی زرهی
his own car [car of his own] U خودروی خودش [مرد]
to hitch a lift [ride] from somebody U سواری شدن [در خودروی کسی]
commercial type vehicle U خودروی تجارتی خودروهای شخصی
Just check out the new sports car model! U نگاه بکن به مدل تازه خودروی کورسی !
fire bee U نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
bittersweet U نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
mat U زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mats U زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
asses' ears U نوعی گوشه [نوعی شاخه]
combination vehicle U خودروی بکسل کننده و بکسل شونده
administrative wheeled vehicle fleet U کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
adventive U خودرو
autos U :خودرو
self propelled U خودرو
self propelling U خودرو
four by four U خودرو 4 در 4
self grown U خودرو
vehicle U خودرو
automobile U خودرو
self driven U خودرو
auto U :خودرو
motor vehicle U خودرو
automobiles U خودرو
automotive U خودرو
locomobile U خودرو
vehicles U خودرو
moving staircase U پلکان خودرو
escalators U پلکان خودرو
escalator U پلکان خودرو
escalator U پلکان خودرو
motor cars U گردونه خودرو
motor car U گردونه خودرو
automobiles U ماشین خودرو
vehicular U مربوط به خودرو
propeller U گاردان خودرو
bumper bar U سپر خودرو
automobile U ماشین خودرو
moving stairway U پلکان خودرو
to use the car U با خودرو رفتن
wildwood U جنگل خودرو
truck vehicle U خودرو نظامی
tank vehicle U خودرو تانکرسوخت
tank vehicle U خودرو تانکر
tank transporter U خودرو مازتانک بر
caterpillar truck U خودرو هزارپا
chasis U شاسی خودرو
scout car U خودرو دیده ور
deep jeep U خودرو زیرابی
propeller shaft U گاردان خودرو
drive screw U پیچ خودرو
personnel carrier U خودرو نفربر
motor vehicle U خودرو موتوری
motorcar U خودرو سواری
locomobile U گردونه خودرو
to ride in the car U با خودرو رفتن
to turn [to turn off] [to make a turn] U پیچیدن [با خودرو]
ammunition carrier U خودرو مهمات کش
liftruck U خودرو بالابر
weedy U هرز خودرو
unladen weight U وزن ناخالص خودرو
windshields U شیشه جلو خودرو
short wheel U خودرو شاسی کوتاه
signal U علامت راهنمای خودرو
windshield U شیشه جلو خودرو
[spider-type] lug wrench [American E] U آچار چرخ خودرو
full tracked U خودرو تمام شنی
suspension wheel U چرخ تعلیق خودرو
cross bar wrench U آچار چرخ خودرو
signaled U علامت راهنمای خودرو
signalled U علامت راهنمای خودرو
low beams [beam light] [American English] U نور پایین [خودرو]
rollover U چپ شدن خودرو یاوسیله
propeller joint U چهارشاخه گاردان خودرو
wheel wrench U آچار چرخ خودرو
wheel brace U آچار چرخ خودرو
oil pan U جعبه کارتر خودرو
combat tire U تایر جنگی خودرو
dimmed headlights [lights] [American English] U نور پایین [خودرو]
lift truck U خودرو دارای جرثقیل
high beam [American English] U نور بالا [در خودرو]
payload U بازده خودرو یا دستگاه
payloads U بازده خودرو یا دستگاه
dipped beams [beam light] [British English] U نور پایین [خودرو]
dipped headlights [lights] [British English] U نور پایین [خودرو]
high gear U دنده قوی خودرو
trunk [American E] U صندوق چمدان [خودرو]
boot [British E] U صندوق چمدان [خودرو]
unladen weight U وزن کامل خودرو
moving staircases U پلکان های خودرو
full beam U نور بالا [در خودرو]
technical inspection U معاینه فنی [خودرو]
escalators U پلکان های خودرو
moving stairways U پلکان های خودرو
moving stairs {pl} U پلکان های خودرو
loading list U لیست بارگیری خودرو
loading plan U طرح بارگیری خودرو
upper beam headlights U نور بالا [در خودرو]
automotive U مربوط به وسایل نقلیه خودرو
to go into the ditch U با خودرو به خندق جاده رفتن
to go for a spin U با خودرو گردش کوتاهی کردن
Carpool U هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
to get a ride with somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
wilding U گیاه یا میوه خودرو وحشی
curb weight U وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
mileage U مسافت طی شده به وسیله خودرو
ride [American E] U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
travelling crane U جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
to get a lift from somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a lift with somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
lift U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
fast shuttle U تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
car passenger U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
gradeability U قابلیت عبور خودرو از شیبها
dome light U چراغ بالای طاق خودرو
endgate U درب عقب [خودرو شناسی]
motor transport U حمل ونقل به وسیله خودرو
motor vehicle passenger U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
car passenger U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
laden weight U وزن کلی خودرو با بار
to leave on U روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
trailer brake system U دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
choke U خفه کردن ساسات خودرو چوک
tank recovery vehicle U خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
dome U کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
domes U کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
less than carload U وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
half track U خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
choked U خفه کردن ساسات خودرو چوک
tracklaying U زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
She swerved sharply to avoid hitting a dog. U او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
compass course U مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
loading U بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
to swerve a car <idiom> U با خودرو ویراژ دادن [اصطلاح روزمره]
chokes U خفه کردن ساسات خودرو چوک
skate mount U پایه دوار مسلسل روی خودرو
trucked U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
speedograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
black box U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
trucking U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
to start U روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
trailer U خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
trailers U خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
fifth wheel U جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
center disc [disk wheel] U دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
trucks U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
tachograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
unprompted U ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
panel truck U یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
crashed U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashes U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
parking U پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
four by four U خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
crashingly U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
maximum gradeability U حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
crashing U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
truck U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
crash U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
mileage on departure [arrival] U اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت [ورود] خودرو
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
The motor vehicle is covered by theft insurance. U این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
vehicle used for migrant-smuggling operations U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
turnaround cycle U مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
He lost control of the car and swerved towards a tree. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
tailgate party [American E] U پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
droning U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
flotation U قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
typical U نوعی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com