Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
incorporates
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
personifies
U
دارای شخصیت کردن
personified
U
دارای شخصیت کردن
personify
U
دارای شخصیت کردن
personalize
U
دارای شخصیت کردن
personifying
U
دارای شخصیت کردن
he could p for an englishman
U
بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
incriminates
U
به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
incriminated
U
به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
incriminating
U
به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
penalize
U
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalized
U
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalising
U
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizes
U
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
incriminate
U
به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
penalises
U
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizing
U
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalised
U
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
pass the buck
<idiom>
U
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
personifier
U
مجسم کننده شخصیت دیگری
to palm off as
U
قلمداد کردن
to describe as
U
قلمداد کردن
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
incriminates
U
مقصر قلمداد کردن
extenuate
U
کم ارزش قلمداد کردن
incriminating
U
مقصر قلمداد کردن
criminate
U
جانی قلمداد کردن
pronounce quilty
U
مجرم قلمداد کردن
incriminated
U
مقصر قلمداد کردن
to set
U
ذیحق قلمداد کردن
incriminate
U
مقصر قلمداد کردن
assigned
U
قلمداد کردن اختصاص دادن
pass off
U
بخرج دادن قلمداد کردن
plead not guilty
U
خود رابیگناه قلمداد کردن
assign
U
قلمداد کردن اختصاص دادن
assigning
U
قلمداد کردن اختصاص دادن
assigns
U
قلمداد کردن اختصاص دادن
incorporating
U
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate
U
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates
U
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
to express one's heartfelt
U
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
to pretend illness
U
نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
to put in for
U
تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
corporate
U
دارای شخصیت حقوقی
corporations
U
که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporation
U
که دارای شخصیت حقوقی باشند
depersonalize
U
بی شخصیت کردن
to breakin
U
خودرا داخل کردن
to a one's right
U
حق خودرا ادعایامطالبه کردن
topull oneself together
U
خودرا جمع کردن
to busy oneself
U
خودرا مشغول کردن
to sow one's wild oats
U
چل چلی خودرا کردن
off one's chest
<idiom>
U
خودرا خالی کردن
depersonalize
U
فاقد شخصیت کردن
characters
U
مجسم کردن شخصیت
character
U
مجسم کردن شخصیت
To set ones watch .
U
ساعت خودرا میزان کردن
for all one is worth
<idiom>
U
تمام سعی خودرا کردن
to recover damages
U
خسارت خودرا جبران کردن
to addict oneself
U
عادت کردن خودرا معتادکردن
To play ones part .
U
نقش خودرا بازی کردن
to declare oneself
U
قصد خودرا افهار کردن
to provide oneself
U
خودرا اماده یا مجهز کردن
hold one's own
U
موقعیت خودرا حفظ کردن
do one's best
<idiom>
U
تمام تلاش خودرا کردن
to givein one's a.
U
موافقت خودرا اعلام کردن
hold one's ground
U
موقعیت خودرا حفظ کردن
to carry oneself
U
خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
to repeat oneself
U
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
to bridle one's anger
U
خشم خودرا پایمال کردن یافروخوردن
To consume all ones energy .
U
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
personalize
U
شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
to lick one's
U
لب و لوچه خودرا لیسیدن ملچ و ملوچ کردن
To perfect oneself in a foreign language .
U
معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
identifying
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
to secure a debtby a mortagage
U
با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
to make a p of one's learing
U
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
corporations
U
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation
U
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
to cry peccavi
U
بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
to ingratite oneself
U
خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
spot bowler
U
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
many valued
U
دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
brunch
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
threads
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
militarize
U
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
balanced control surfaces
U
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
edges
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
personified
U
رل دیگری بازی کردن
subtraction
U
کم کردن یک عدد از دیگری
personify
U
رل دیگری بازی کردن
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
inflames
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflaming
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
catalyze
U
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
fortifies
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifying
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
split personality
U
تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
to t.
U
بحقوق دیگری تجاوز کردن
impersonation
U
نقش دیگری رابازی کردن
transubstantiate
U
بجسم دیگری تبدیل کردن
rephrase
U
به طرز دیگری بیان کردن
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupting
U
حرف دیگری را قطع کردن
rephrases
U
به طرز دیگری بیان کردن
reword
U
باواژههای دیگری بیان کردن
to transubstantiate
U
به جسم دیگری تبدیل کردن
interrupts
U
حرف دیگری را قطع کردن
rephrased
U
به طرز دیگری بیان کردن
rephrasing
U
به طرز دیگری بیان کردن
passing off
U
به اسم دیگری معامله کردن
converting
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something
[for something]
U
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
to turn round
U
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
convert
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something
[for something]
U
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
converts
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to play off
U
از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
periphrastic conjugation
U
صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
to shift off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
shunt
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirate
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunted
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunts
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirated
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirating
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
personation
U
خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to provide interpretation
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
transcribing
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
emulates
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
reproduced
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
transcribes
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
emulating
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
emulated
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
emulate
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
reproduce
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
stiffening
U
اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
transcribed
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
posts
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
reproduces
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproducing
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
media
U
کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
post
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post-
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribe
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
to second somebody
U
ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن
[اصطلاح رسمی]
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
to p off an awkward situation
U
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
deflector
U
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
chains
U
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chain
U
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
to jump-start someone's car
U
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
labelled
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
label
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
labeling
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com