Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Touché!
U
خوب جواب دادی!
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
negotiatory
U
قرار دادی
default condition
U
وضعیت قرار دادی
default option
U
انتخاب قرار دادی
You have given me too much.
U
زیاد ( زیادی ) به من دادی
default value
U
ارزش قرار دادی
Why did you give away your business patern ?
U
چرا شریک خودت را لو دادی ؟
You gave me the wrong key .
U
کلیدی که به من دادی عوضی بود
formal
U
لباس رسمی شب قرار دادی
Did you deliver my letter to your father ?
U
نامه مرا تحویل پدرت دادی ؟
Are you out of your mind?
U
مگر عقلت کم است ( از دست دادی ) ؟
irresponsive
U
جواب ندهنده بی جواب
comebacks
U
جواب
response
U
جواب
irreprovable
U
بی جواب
whyŠthere is the answer
U
در سر جواب
responses
U
جواب
replies
U
جواب
repost
U
جواب
resolvent
U
جواب
replied
U
جواب
reply
U
جواب
recalcitrancy
U
جواب رد
replying
U
جواب
in reply to
U
در جواب
riposting
U
جواب
ripostes
U
جواب
riposted
U
جواب
antiphony
U
جواب
recalcitrance
U
جواب رد
counterplea
U
جواب رد
riposte
U
جواب
rejoinders
U
جواب
rejoinder
U
جواب
comeback
U
جواب
irrefragably
U
بطور بی جواب
question answer
U
سئوال- جواب
answer pennant
U
پرچم جواب
voice response
U
جواب صوتی
auto answer
U
خود جواب
recitative
U
جواب دادن
counter memorial
U
جواب یادداشت
reply paid
U
جواب قبول
reply paid /RP/
[reply prepaid]
U
جواب قبول
toss off
<idiom>
U
حاضر جواب
have it
<idiom>
U
به جواب رسیدن
The wrong answer.
U
جواب غلط
A correct answer.
U
جواب صحیح
A straightforward answer.
U
جواب سر راست
to make a response
U
جواب دادن
to give the mitten
U
جواب کردن
snip snap
U
جواب زیرکانه
send away
U
جواب دادن
responsory
U
جواب جماعت
response position
U
مکان جواب
answer mode
U
حالت جواب
an abrupt answer
U
جواب تند
interlocutor
U
جواب دهنده
nope
U
جواب منفی
undertaking
U
جواب گو مسئول
favourable
U
جواب مساعد
responds
U
جواب دادن
responded
U
جواب دادن
interlocutors
U
جواب دهنده
answering
U
: جواب پاسخ
answers
U
: جواب پاسخ
brusque
U
پیش جواب
respond
U
جواب دادن
answer
U
: جواب پاسخ
answerable
U
جواب دار
answered
U
: جواب پاسخ
unanswerable
U
جواب ناپذیر
undertaker
U
جواب گو مسئول
undertakers
U
جواب گو مسئول
sockdologer
U
اتمام حجت جواب
rebutted
U
جواب متقابل دادن
rebutting
U
جواب متقابل دادن
unique solution
U
جواب منحصر بفرد
unansweable
U
بی جواب تکذیب ناپذیر
to return a greeting
U
جواب سلام دادن
telephone responder
U
جواب دهنده تلفن
rebuts
U
جواب متقابل دادن
rebut
U
جواب متقابل دادن
flea in one's ear
<idiom>
U
جواب دندان شکن
out in left field
<idiom>
U
از جواب صحیح دورشدن
talk back
<idiom>
U
بی ادبانه جواب دادن
repartee
U
جواب شوخی امیز
In response (reply) to your letter.
U
در جواب نامه تان
A crushing reply(retort).
U
جواب دندان شکن
To dismiss(sack,discharge)someone.
U
کسی را جواب کردن
sockdolager
U
اتمام حجت جواب
sallies
U
جواب سریع و زیرکانه
sally
U
جواب سریع و زیرکانه
reply
U
جواب شفاهی دفاعیه
to comply
[with]
U
[به نیازی]
جواب دادن
replying
U
جواب شفاهی دفاعیه
counterclaim
U
جواب به ادعای شاکی
He answered nothing.
U
اصلا جواب نداد
have her cable
U
لنگر جواب دادن
retort
U
جواب متقابل دادن
retort
U
جواب متقابل تلافی
retorts
U
جواب متقابل دادن
counterbid
U
جواب خریداربه فروشنده
retorts
U
جواب متقابل تلافی
corespondent
U
مسئول جواب گویی
answered
U
جواب احتیاج را دادن
to meet
U
[به نیازی]
جواب دادن
replies
U
جواب شفاهی دفاعیه
answers
U
جواب احتیاج را دادن
replied
U
جواب شفاهی دفاعیه
answer
U
جواب احتیاج را دادن
to accommodate
U
[به نیازی]
جواب دادن
answering
U
جواب احتیاج را دادن
answered
U
جواب دادن از عهده برامدن
answering
U
جواب دادن از عهده برامدن
Why don't you answer?
U
چرا جواب نمی دهید؟
A logical remark has no answer.
<proverb>
U
یرف یساب جواب ندارد .
never to be at a loss for an answer
U
همیشه حاضر جواب بودن
answers
U
جواب دادن از عهده برامدن
bite the hand that feeds you
<idiom>
U
جواب خوبی را با بدی دادن
Answer me this question.
U
جواب این سؤالم را بده
replied
U
پاسخ دادن جواب کتبی
replies
U
پاسخ دادن جواب کتبی
answer
U
جواب دادن از عهده برامدن
refutatory
U
تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutative
U
تکذیب کننده متضمن جواب رد
reply
U
پاسخ دادن جواب کتبی
replying
U
پاسخ دادن جواب کتبی
meet some one's objections
U
به ایرادات کسی جواب دادن
audio response device
U
دستگاه جواب دهنده سمعی
He was pressed for pressed for ad answer .
U
به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
He didnt return (acknowledge) my greetings.
U
جواب سلام مرا نداد
To take the salute.
U
جواب سلام ( نظامی ) رادادن
antiphony
U
انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
improvisator
U
بدیهه ساز حاضر جواب
Please answer the telephone.
U
لطفا" جواب تلفن را بدهید
A sharp note(reply).
U
نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
responsor
U
دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
countering
U
جواب دادن معامله بمثل کردن با
replication
U
جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
counter
U
جواب دادن معامله بمثل کردن با
countered
U
جواب دادن معامله بمثل کردن با
responsive
U
دارای عکس العمل سریع جواب گو
the answer is right under your nose
<idiom>
U
جواب مثل روز روشن است
We wI'll be notified(informed)of the results today.
U
امروز جواب کار معلوم می شود
To answer back.
U
جواب دادن ( یکی بدو کردن )
This does not satisfy me.
U
این جواب مرا قانع نمی کند
antiphon
U
سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
audio
U
ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
transpondor
U
دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transponder
U
دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
menu display
U
روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
cases
U
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case
U
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
linear
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
Thanks for calling back.
U
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
Force is the answer to force.
<proverb>
U
جواب زور را زور مى دهد .
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com