Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
coloratura
U
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
coloraturas
U
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
methought
U
چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
accord
هم آهنگی
preattunement
U
هم آهنگی
[رابطه ای]
harmony in colors
U
هم آهنگی در رنگ ها
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
countertenor
U
خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
countertenors
U
خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
she sings f.well
U
نسبتاخوب میخواند
browser
U
کسیکه جسته وگریخته میخواند
orthoepist
U
کسیکه با تلفظ درست چیز میخواند
attributes
U
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute
U
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing
U
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
upperclassman
U
کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
parbasis
U
سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
valedictorians
U
دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
valedictorian
U
دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
peer to peer network
U
شبکه همراه به همراه
sic
U
چنین
so
U
چنین
such
U
یک چنین
such
U
چنین
likewise
U
چنین
thus
U
چنین
i express my regret for it
U
که چنین شد
it happened thaf
U
چنین
like this
U
چنین
the report goes
U
چنین گویند
there is a rumour that
U
چنین میگویند که
so said darius
U
چنین گفت ....
secus
U
نه این چنین
exactly
U
چنین است
beit so
U
چنین باشد
i imagine he is my friend
U
چنین می پندارم
such and such
U
چنین و چنان
amen
U
چنین باد
beit so
U
چنین باد
be it so
U
چنین باد
be it so
U
چنین باشد
who said so?
U
که چنین حرفی زد
i was given to understand
U
چنین فهمیدم
methinks
U
چنین مینماید
so-called
U
که چنین نامیده شده
so called
U
که چنین نامیده شده
Fate had so decreed . I t was so destined .
U
قسمت چنین بود
that is not the case
U
مطلب چنین نیست
methinks
U
بنظرم چنین میرسد
meseems
U
چنین بنظرم میرسد
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
U
که چنین نامیده شده
it follows that.....
U
چنین برمی اید که ....
is it not
U
ایا چنین نیست
in that case
U
حال که چنین است
perhaps so
U
شاید چنین باشد
semble
U
چنین به نظر می رسد
it look as if
U
چنین مینماید که گویی
i express my regret for it
U
پوزش میخواهم که چنین شد
ex-directory
U
شخصی که چنین شمارهای را دارد
so and so
U
اینکار وانکار چنین وچنان
i had never seen such a book
U
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
it promisews to be easy
U
چنین مینماید که اسان است
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.
U
ابدا"چنین چیزی نیست
so-and-so
U
اینکار وانکار چنین وچنان
is that so?
U
ایا وا قعا چنین است
such being the case
U
حال که چنین است دراینصورت
But fate decreed otherwise.
U
اما قسمت چنین بود .
so to speak
U
اگربتوان چنین چیزی گفت
scilicet
U
از این چنین استنباط میشود.....
Such a thing does not exist at all .
U
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
The story goes that …
U
آورده اند که (چنین روایت کنند )…
he pretended to be asleep
U
چنین وانمود کرد که خواب است
I never saw anything like it.
U
من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
dedication
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
so to peaking
U
اگر بتوان چنین چیزی گفت
It was inappropriate to make such a remark .
U
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
No such a thing has been stipulated in the contract.
U
درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
Not on your life !
U
هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
sic
U
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
sick
U
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
sickest
U
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
the big three
U
ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
to take action to prevent
[stop]
such practices
U
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.
U
قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
this day six months
U
شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
imperialism
U
استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
cruelty
U
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
immunity
U
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
comrade
U
همراه
to fight with the enemy
U
همراه = با
concomitant
U
همراه
company
U
همراه
companies
U
همراه
acologte
U
همراه
accompanied by
U
همراه
bundled
U
همراه
comrades
U
همراه
accompanying
U
همراه
on
U
همراه
mid-
U
همراه با
secondary planet
U
همراه
non concurrent
U
نا همراه
attendant
U
همراه
attendants
U
همراه
along
U
همراه
participant
U
همراه
participants
U
همراه
mid
U
همراه با
in company with
U
همراه
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences.
U
این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
If so, you've only yourself to blame.
U
اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
come along with me
U
همراه من بیائید
associated sound
U
صدای همراه
spasmodically
U
همراه با انقباضات
spasmodic
U
همراه با انقباضات
accompanying supplies
U
تدارکات همراه
to go along
U
همراه شدن
sick headache
U
سردرد همراه با
on one's coat-tails
<idiom>
U
همراه کس دیگر
bon voyage
U
خدا به همراه
accommpanying element
U
عنصر همراه
companion
U
همراه همدم
accompanier
U
همراه مصاحب
accompanying cargo
U
بار همراه
accompanying fire
U
اتش همراه
accompanying sound
U
صدای همراه
to accompany
U
همراه شدن
unaccompanied
U
بدون همراه
to keep company with
U
همراه بودن با
escorts
U
همراه بدرقه
attends
U
همراه بودن
fraught
U
دارا همراه
indiental music
U
موزیک همراه
accompanied
U
همراه بودن
door bundle
U
بار همراه
accompany
U
همراه بودن
unbundled
U
غیر همراه
attending
U
همراه بودن
good luck to you
U
خدا به همراه
convoys
U
همراه رفتن
compeer
U
قرین همراه
go along
U
همراه رفتن
to come along
U
همراه امدن
escort
U
همراه بدرقه
Accompanied by. Together with .
U
به اتفاق (همراه )
escorted
U
همراه بدرقه
accompanies
U
همراه بودن
escorting
U
همراه بدرقه
attend
U
همراه بودن
convoy
U
همراه رفتن
to go along
U
همراه کسی رفتن
typhoon
U
توفان همراه با باران
japko chagi
U
ضربه پا همراه گرفتن پا
savate
U
بوکس همراه با لگد
ice storm
U
طوفان همراه باتگرگ
bundled software
U
نرم افزار همراه
corps artillery
U
توپخانه همراه سپاه
incorrect
U
نادرست یا به همراه خطا
bitumen macadam
U
سنگریزی همراه با قیر
to accompany
U
همراه کسی رفتن
kick boxing
U
بوکس همراه با لگد
amaurotic idiocy
U
کانایی همراه با نابینایی
to carry a watch
U
ساعت همراه داشتن
herewith
U
همراه این نامه
Bring your friend along.
U
دوستت را همراه بیاور
wave off
U
فرود همراه با سایش
typhoons
U
توفان همراه با باران
participative
U
انبازی کننده همراه
attendant
U
همراه نگهبان کشیک
attendants
U
همراه نگهبان کشیک
hit it off with someone
<idiom>
U
بهترین همراه با کسی داشتن
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
Nothing to declare
U
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
to cell phone
U
با تلفن همراه زنگ زدن
to call on the cell phone
U
با تلفن همراه زنگ زدن
landing attack
U
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
thundershower
U
رگبار همراه با رعد وبرق
to bid a persong
U
به کسی خدابه همراه گفتن
to go along
U
همراه رفتن همراهی کردن
Goods to declare
U
همراه داشتن کالاهای گمرکی
chaperons
U
همراه دختران جوان رفتن
thunderstorm
U
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thunderstorms
U
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
chaperon
U
همراه دختران جوان رفتن
chaperones
U
همراه دختران جوان رفتن
aerial cartwheel
U
مارپیچ همراه با پرش وچرخش
companies
U
گروهان همراه کسی رفتن
chaperone
U
همراه دختران جوان رفتن
company
U
گروهان همراه کسی رفتن
door bundle
U
بار پرتابی همراه با چترباز
grand mal
U
صرع همراه با تشنج وغش
dysuria
U
ادرار همراه با سوزش واشکال
RIFF
U
ماده بزرگ همراه ID RIFF.
if so
U
اگر هست اگر چنین است
real number
U
عددی که با بخش کسری همراه است .
sidestep traverse
U
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
multidimensional
U
تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
cell phone users while driving
U
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
chaperone
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperones
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
callithump
U
رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com