English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
raise a laugh U خنده راه انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sportiveŠetc U خنده کن خنده وبازی کن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
irrision U خنده
laugh U خنده
laughing U خنده
laughed U خنده
laughs U خنده
laughter U خنده
belly laugh U خنده از ته دل
grinning U خنده نیشی
grinned U خنده نیشی
grin U خنده نیشی
howler U خنده اور
funnier U خنده دار
To burst with laughter. U از خنده غش کردن
gaff U خنده بلند
fleer U خنده نیشدار
risibility U خنده داربودن
laughing stock U مایهی خنده
ludicrous U خنده اور
grins U خنده نیشی
A forced laugh. U خنده زورکی
laughable U خنده دار
hilarious U خنده دار
howlers U خنده اور
crack up <idiom> U از خنده ترکیدن
comics U خنده دار
laugh down U با خنده از رو بردن
lusory U بازی کن خنده کن
laugher U خنده کننده
laughingstock U مایه خنده
sarcasm U زهر خنده
playfully U با خنده و بازی
risible faculty U استعداد خنده
comic U خنده دار
laugh away U با خنده گذراندن
humorous U خنده اور
laughing U خنده اور
irrision U خنده استهزایی
farcical U خنده اور
risible U خنده اور
ridiculous U خنده دار
nicker U خنده کردن
laughter is infectious U خنده مسری
funniest U خنده دار
laugh U صدای خنده
boisterous laughter U خنده بلند
tittering U خنده تو دزدیده
titters U خنده تو دزدیده
tittered U خنده تو دزدیده
titter U خنده تو دزدیده
sniggers U خنده استهزاامیز
sniggering U خنده استهزاامیز
sniggered U خنده استهزاامیز
snigger U خنده استهزاامیز
serio comic U هم خنده دار
laughs U صدای خنده
laughed U صدای خنده
queerest U خل خنده دار
queerer U خل خنده دار
droll U خنده اور
tricksy U بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
to laugh away U با خنده گذراندن
funny U خنده دار
queer U خل خنده دار
break into a laugh U زیر خنده زدن
comedy U نمایش خنده دار
to force a smile U خنده زورکی کردن
gig U شوخی خنده دار
mimes U نمایش خنده اور
comic opera U نمایش خنده دار
keep a straight face U از خنده خودداری کردن
to burst in to a laugh U زیر خنده زدن
laughter U صدای خنده بلند
giggling U با خنده افهار داشتن
to be on the grin U خنده نیشی کردن
laughably U بطور خنده دار
comedies U نمایش خنده دار
cachinnate U در خنده افراط کردن
to be convulsed with laughter U از خنده بخود پیچیدن
to split one's sides U از خنده روده برشدن
intempestive laughter U خنده بیجا یا نا بهنگام
it provokes laughter U باعث خنده است
nitrogen monoxide U گاز خنده اور
to laugh down U با خنده خاموش کردن
derision U مایه خنده وتمسخر
opera comique U نمایش خنده اور
rediculously U بطور خنده اور
to laugh away U با خنده واستهزا کردن
laugh off U با خنده دور کردن
hysterically U بسیار خنده دار
hysterical U بسیار خنده دار
nitrous oxide U گاز خنده اور
mime U نمایش خنده اور
to roar with laughter <idiom> U از خنده روده بر شدن
ridiculousness U خنده اور بودن
farces U نمایش خنده اور
giggled U با خنده افهار داشتن
ridiculously U بطور خنده اور
funny U خنده اور عجیب
waggish U بذله گو خنده دار
waggishly U بذله گو خنده دار
it provokes laughter U خنده اور است
giggles U با خنده افهار داشتن
funniest U خنده اور عجیب
giggle U با خنده افهار داشتن
sardonically U وابسته به زهر خنده
sardonic U وابسته به زهر خنده
gigs U شوخی خنده دار
sidesplitting U روده براز خنده
to set in a roar U از خنده روده برکردن
laughter is infectious U خنده همه را می گیرد
laughing gas U گاز خنده اور
funnier U خنده اور عجیب
funnily U چنانکه خنده اورد
miming U نمایش خنده اور
farce U نمایش خنده اور
mimed U نمایش خنده اور
man is a risible creature U انسان مخلوقی است خنده کن
to over a subject U موضوعی را با خنده بحث کردن
to laugh off U با خنده و شوخی از سر خودرفع کردن
belly laugh U هر چیزی که موجب خنده شود
To burst into tears (laughter). U زیر گریه ( خنده ) زدن
seriocomic U هم جدی وهم خنده دار
simperer U خنده کننده بدون دلیل
belly laughs U هر چیزی که موجب خنده شود
horselaugh U خنده بلند وپر سر وصدا
comedians U هنرپیشه نمایشهای خنده دار
comedians U نوینسده نمایشهای خنده دار
fantastico U ادم خیالی و خنده اور
comedist U نویسنده نمایشهای خنده دار
comedietta U نمایش کوتاه خنده دار
comedian U هنرپیشه نمایشهای خنده دار
comedian U نوینسده نمایشهای خنده دار
simper U خنده زورکی کردن پوزخند زدن
simpers U خنده زورکی کردن پوزخند زدن
simpered U خنده زورکی کردن پوزخند زدن
simpering U خنده زورکی کردن پوزخند زدن
bring the house down <idiom> U باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
gags U شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
comedienne U زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
gagging U شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
gagged U شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
gag U شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
comediennes U زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
afterpiece U نمایش کوتاه خنده دارپس ازنمایش بزرگ
it is ridiculously small U بقدری کوچک است که ادم خنده اش میگیرد
let down U پایین انداختن انداختن
opera bouffe U اپرای خنده دار که تا اندازهای مسخره امیز باشد
slapstick U نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
hysterics U حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
weeping succeeds laughter U گریه پس ازخنده می اید از پی خنده گریه است
smiley U فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
hee-haws U قاه قاه خنده عرعرکردن
hee-haw U قاه قاه خنده عرعرکردن
felling U انداختن
thrust U انداختن
slings U انداختن
slinging U انداختن
sling U انداختن
fells U انداختن
thrusting U انداختن
thrusts U انداختن
to play a searchlight U انداختن
floriate U گل انداختن در
to lay by the heels U بر انداختن
pilling U تل انداختن
hewn U انداختن
launch U به اب انداختن
stagger U از پا انداختن
benite U به شب انداختن
prostrate U از پا انداختن
to draw lots U انداختن
felled U انداختن
bottom U ته انداختن
deletes U انداختن
fell U انداختن
hurls U انداختن
launching U به اب انداختن
hurled U انداختن
hurl U انداختن
launches U به اب انداختن
to fire off a postcard U انداختن
emplace U جا انداختن
to hew down U انداختن
run home U جا انداختن
launched U به اب انداختن
fling U انداختن
flinging U انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com