Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mash
U
خمیر کردن شیفتن
mashed
U
خمیر کردن شیفتن
mashes
U
خمیر کردن شیفتن
mashing
U
خمیر کردن شیفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
infatute
U
شیفتن شیفته کردن
allure
U
تطمیع کردن شیفتن
kneads
U
خمیر کردن
masticates
U
خمیر کردن
masticated
U
خمیر کردن
malaxate
U
خمیر کردن
masticate
U
خمیر کردن
temper
U
خمیر کردن
knead clay by hand
U
خمیر کردن
impaste
U
خمیر کردن
masticating
U
خمیر کردن
knead
U
خمیر کردن
kneaded
U
خمیر کردن
kneading
U
خمیر کردن
levigate
U
خمیر کردن
malax
U
خمیر کردن
tempers
U
خمیر کردن
tempered
U
خمیر کردن
batter
U
خراب کردن خمیر
batters
U
خراب کردن خمیر
magnetising
U
شیفتن
fascinate
U
شیفتن
captivated
U
شیفتن
magnetised
U
شیفتن
captivate
U
شیفتن
magnetises
U
شیفتن
captivates
U
شیفتن
fascinated
U
شیفتن
allure
U
شیفتن
magnetism
U
شیفتن
magnetizes
U
شیفتن
ensorcel
U
شیفتن
charm
U
شیفتن
nympha
U
شیفتن
magnetize
U
شیفتن
vibes
U
شیفتن
enamour
U
شیفتن
fascinates
U
شیفتن
enamor
U
شیفتن
ro rub up
U
خمیر کردن پرداخت کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
dough
U
خمیر
pastes
U
خمیر
unguent
U
خمیر
paste
U
خمیر
pasting
U
خمیر
pulp
U
خمیر
mush
U
خمیر
pasted
U
خمیر
duff
U
خمیر
matzo
U
خمیر فطیر
carton-pierre
U
خمیر کاغذ
lime paste
U
خمیر اهک
mush
U
خمیر نرم
sourdough
U
خمیر ترش
matzoh
U
خمیر فطیر
leavens
U
خمیر ترش
oakum
U
خمیر بتونه
pap
U
خمیر نرم
sour dough
U
خمیر ترش
puff paste
خمیر پف دار
impaste
U
خمیر گرفتن
soden
U
خمیر سست
commutator compound
U
خمیر جابجاگر
papier mache
U
خمیر کاغذ
cement paste
U
خمیر سیمان
leaven
U
خمیر مایه
leaven
U
خمیر ترش
leavening
U
خمیر مایه
toothpaste
U
خمیر دندان
wood pulp
U
خمیر چوپ
dentifrice
U
خمیر دندان
leavens
U
خمیر مایه
wood pulp
U
خمیر چوب
tooth paste
U
خمیر دندان
leavening
U
خمیر ترش
toothpastes
U
خمیر دندان
saturated soil paste
U
خمیر خاک اشباع
peanut butter
U
خمیر بادام زمینی
pulp
U
جسم خمیر مانند
plasters
U
خمیر مخصوص اندوددیوار و سقف
flaky pastry
U
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry)
U
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
pulpwood
U
خمیر چوب مخصوص کاغذسازی
puff paste
U
خمیر هزارلا
[غذا و آشپزخانه]
puff paste
U
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry)
U
خمیر هزارلا
[غذا و آشپزخانه]
flaky pastry
U
خمیر هزارلا
[غذا و آشپزخانه]
puff pastry
U
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
magma
U
خمیر مواد معدنی یا الی
plaster
U
خمیر مخصوص اندوددیوار و سقف
puff pastry
U
خمیر هزارلا
[غذا و آشپزخانه]
puff pastry
U
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
puff paste
U
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry)
U
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
flaky pastry
U
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
pasties
U
خمیر مانند کلوچه قیمه دار
puff pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
pate de foie gras
U
خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
moulding board
U
تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند
frit
U
خمیر شیشه وچینی سازی گداختن
flaky pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry)
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
puff paste
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
pasty
U
خمیر مانند کلوچه قیمه دار
doughface
U
دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
library paste
U
نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
bread-board
U
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-boards
U
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
clobber
U
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
clobbering
U
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
clobbers
U
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
strudel
U
ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
clobbered
U
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
mash
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashes
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashed
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashing
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
pasting
U
چسب زدن به خمیر زدن
paste
U
چسب زدن به خمیر زدن
pastes
U
چسب زدن به خمیر زدن
pasted
U
چسب زدن به خمیر زدن
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com