English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flaky pastry U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry) U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
puff paste U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
puff pastry U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Loo sanpra U [منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
milfoil U بومادران هزار برگ هزار برگ
per mill U در هر هزار
per mill U در هزار
per mil U در هزار
labyrinthine fret U هزار تو
thousandths U یک هزار
millions U هزار در هزار
myriads U ده هزار
thousand U هزار
thousands U هزار
million U هزار در هزار
ten thousand U ده هزار
thousandth U یک هزار
one thousand U یک هزار
multiped U هزار پا
myriad U ده هزار
mil U هزار
milliped U هزار پا
milleped U هزار پا
duff U خمیر
pastes U خمیر
pulp U خمیر
dough U خمیر
unguent U خمیر
pasting U خمیر
paste U خمیر
mush U خمیر
pasted U خمیر
thousand and one U هزار ویک
grand U هزار دلار
kilocycle U هزار چرخه
milliard U هزار میلیون
grander U هزار دلار
grandest U هزار دلار
bimillenary U دو هزار ساله
diplopodous U دارای هزار پا
millennium U هزار سال
millennia U هزار سال
myriapoda U هزار پایان
myriametre U ده هزار متر
myriameter U ده هزار متر
myrialitre U ده هزار لیتر
chiliad U هزار عدد
polypody U هزار پایی
millepore U هزار سوراخ
several thousands U چندین هزار
millenniums U هزار سال
myriagram U ده هزار گرم
spline U هزار خار
chiliad U هزار ساله
kilometers U هزار متر
kilometres U هزار متر
kilos U هزار گرم
tonnes U هزار کیلوگرم
kilograms U هزار گرم
kilogrammes U هزار گرم
kilogram U هزار گرم
tonne U هزار کیلوگرم
kilometre U هزار متر
thou U یک هزار دلار
kilo U در معنای یک هزار
kilo U معادل هزار
kilo U هزار گرم
kilos U در معنای یک هزار
kilos U معادل هزار
commutator compound U خمیر جابجاگر
matzo U خمیر فطیر
cement paste U خمیر سیمان
papier mache U خمیر کاغذ
oakum U خمیر بتونه
dentifrice U خمیر دندان
sour dough U خمیر ترش
malaxate U خمیر کردن
levigate U خمیر کردن
knead clay by hand U خمیر کردن
matzoh U خمیر فطیر
wood pulp U خمیر چوب
pap U خمیر نرم
malax U خمیر کردن
temper U خمیر کردن
kneaded U خمیر کردن
impaste U خمیر گرفتن
tempered U خمیر کردن
impaste U خمیر کردن
tempers U خمیر کردن
lime paste U خمیر اهک
leaven U خمیر مایه
leaven U خمیر ترش
kneads U خمیر کردن
kneading U خمیر کردن
leavening U خمیر مایه
knead U خمیر کردن
masticating U خمیر کردن
masticates U خمیر کردن
masticated U خمیر کردن
masticate U خمیر کردن
leavens U خمیر ترش
leavens U خمیر مایه
mush U خمیر نرم
leavening U خمیر ترش
sourdough U خمیر ترش
soden U خمیر سست
puff paste خمیر پف دار
wood pulp U خمیر چوپ
toothpastes U خمیر دندان
toothpaste U خمیر دندان
tooth paste U خمیر دندان
carton-pierre U خمیر کاغذ
metric ton U تن متریک یا تن هزار کیلویی
omasum U هزار لاخئذقث خق ذثق
millenium U دوره هزار ساله
millennial U جشن هزار ساله
To take ones leave . U هزار تومان کم آورده ام
billionth U یک تقسیم بر هزار میلیون
billionths U یک تقسیم بر هزار میلیون
two thousand tonner U کشتی دو هزار تنی
kilos U هزار بیت داده
k U نشانه بیان یک هزار
gigabyte U یک هزار میلیون بابت
g U در معنای یک هزار میلیون
hectare U ده هزار متر مربع
kips U هزار دستورالعمل درثانیه
kilohertz U هزار سیکل در یک ثانیه
hectares U ده هزار متر مربع
kilo U هزار بیت داده
yarrow U بومادران هزار برگ
Kbit U معادل هزار بایت
kilomegacycle U هزار میلیون چرخه
gigacycle U هزار میلیارد چرخه
kilobaud U هزار بیت در ثانیه
mashing U خمیر کردن شیفتن
peanut butter U خمیر بادام زمینی
batters U خراب کردن خمیر
pulp U جسم خمیر مانند
mashes U خمیر کردن شیفتن
saturated soil paste U خمیر خاک اشباع
batter U خراب کردن خمیر
mash U خمیر کردن شیفتن
mashed U خمیر کردن شیفتن
This is only one instance out of many . U این یک مورداز هزار تا است
I have all kinds of problems. U هزار جور گرفتار ؟ دارم
kilo U فرکانس هزار سیکل در ثانیه
to die a thousand deaths U هزار مرگ و میر مردن
millenial U وابسته به دوره هزار ساله
kilos U فرکانس هزار سیکل در ثانیه
it was valued at rials 000 U پنج هزار ریال قیمت شد
I am inundated with work. U هزار جور کارسرم ریخته
flaky pastry U خمیر ورقه ای [غذا و آشپزخانه]
puff pastry U خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
plasters U خمیر مخصوص اندوددیوار و سقف
flaky pastry U خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry) U خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
puff paste U خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry) U خمیر ورقه ای [غذا و آشپزخانه]
puff paste U خمیر ورقه ای [غذا و آشپزخانه]
puff pastry U خمیر ورقه ای [غذا و آشپزخانه]
magma U خمیر مواد معدنی یا الی
pulpwood U خمیر چوب مخصوص کاغذسازی
plaster U خمیر مخصوص اندوددیوار و سقف
it was valued at rials 000 U پنج هزار ریال بهابران گذاردند
millenarian U معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
The losses run into hundreds of thousands. U خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
gigaflop U یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
gigahertz U فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
kilovoltage U نیروی برق برحسب هزار ولت
millenarianism U اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
moulding board U تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند
frit U خمیر شیشه وچینی سازی گداختن
puff pastry U خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
pate de foie gras U خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
pasties U خمیر مانند کلوچه قیمه دار
pasty U خمیر مانند کلوچه قیمه دار
flaky pastry U خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry) U خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
puff paste U خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
the hall seats one thousand U تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
postmillenarian U معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillennialist U معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
doughface U دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
library paste U نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
angstrom U واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
premillennial U وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
Analogical architecture U [معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
kiloton weapon U جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
bread-boards U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-board U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
kb U واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Kbyte U واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
Jehovah's Witnesses U دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
clobbered U خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
clobbers U خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
clobbering U خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
clobber U خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
strudel U ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
kilos U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilo U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilos U واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo U واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com