English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
anticlimactic U خلاف انتظاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anticipatory error U خطای انتظاری
anticipatory response U پاسخ انتظاری
zero wait state computer U کامپیوتر با وضعیت انتظاری صفر
Perhaps you expect me to work like an automaton ( robot ) . U لابد انتظاری داری مثل یک ماشین کار کنم
hope U امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hoped U امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hopes U امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hoping U امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
delict U خلاف
perverse U خلاف بد
offence U خلاف
misdeeds U خلاف
trespassed U خلاف
trespasses U خلاف
trespassing U خلاف
contrary to U بر خلاف
misdeed U خلاف
trespass U خلاف
misdemeanor U خلاف
petty offence U خلاف
offense,etc U خلاف
misdoing U خلاف
offenses U خلاف
misconduct U خلاف
minor offence U خلاف
immoral U خلاف اخلاق
unconventional U خلاف عرف
trumped up U خلاف واقع
trumped-up U خلاف واقع
anomalies U خلاف قاعده
abnonmally U بر خلاف قاعده
anomaly U خلاف قاعده
misconduct U خلاف کاری
unlawful U خلاف شرع
anomalous U خلاف قاعده
commit a minor offence U خلاف کردن
unconscionable U خلاف وجدان
police court U محکمه خلاف
police court U دادگاه خلاف
opposit U در خلاف جهت
missatement U خلاف گویی
misprision U خلاف کاری
malversation U اختلاس خلاف
inadvisability U خلاف مصلحت
impolicy U خلاف مصلحت
illogic U خلاف منطق
guilty of a minor offence U خلاف کار
court of petty offences U محکمه خلاف
court of minor offence U محکمه خلاف
contrary to nature U بر خلاف طبیعت
contra flow U خلاف جهت
untrue U خلاف واقع
reverse U خلاف جهت
offender U خلاف کار
irregular U خلاف قاعده
fouls U خلاف طوفانی
offenders U خلاف کار
untruthful U خلاف حقیقت
contradictions U خلاف گویی
contradiction U خلاف گویی
foulest U خلاف طوفانی
fouler U خلاف طوفانی
fouled U خلاف طوفانی
foul U خلاف طوفانی
reversed U خلاف جهت
reverses U خلاف جهت
immorally U بر خلاف اخلاق
reversing U خلاف جهت
contrary U مقابل خلاف
offended U مرتکب خلاف شدن
inequities U خلاف موازین انصاف
offends U مرتکب خلاف شدن
irregular act U عمل خلاف رویه
untruths U خلاف حقیقت کذب
inequitable U خلاف موازین انصاف
malfeasance U کار خلاف قانون
untruth U خلاف حقیقت کذب
unreason U عمل خلاف عقل
to offend against any one U به کسی خلاف کردن
counterclockwise U در خلاف جهت ساعت
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
counterclockwise U در خلاف عقربههای ساعت
inequity U خلاف موازین انصاف
heterotaxy U ترتیب خلاف قاعده
upwind U خلاف جهت باد
to rise up against someone [something] U شورش کردن بر خلاف
unscientific U خلاف موازین علمی
illegality U کار خلاف قانون
hackers U شخص خلاف کار
hacker U شخص خلاف کار
offend U مرتکب خلاف شدن
heterotaxis U ترتیب خلاف قاعده
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
To swim against the current. U بر خلاف جریان آب شنا کردن
This is against our agreement. [This is contrary to our agreement] U این بر خلاف قرارداد ما است.
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
malfeasance U شرارت کار خلاف قانون
condition contrary to the requirment of U شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirment U شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirement U شرط خلاف مقتضای عقد
counterclockwise rotation U حرکت در خلاف عقربههای ساعت
unconstitutional U بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
crosses U خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser U خلاف میل کسی رفتار کردن
crossest U خلاف میل کسی رفتار کردن
impoliticly U از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
corpus delicti U عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
to swim against the tide <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to buck the trend <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to strive against the stream <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
shield U , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
shields U , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
overpersuade U کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
neo keynesians U اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
backward U در جهت عقب یا در خلاف جهت
backwards U در جهت عقب یا در خلاف جهت
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com