Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
subscriber's line
U
خط متعلق به مشترک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
subscriber's loop
U
حلقه متعلق به مشترک
Other Matches
common divisor
U
مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
joint venture
U
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
subscribers
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint
U
نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscriber
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
dependent
U
متعلق
thereof=of that
U
متعلق به ان
thereof
U
متعلق به ان
anaclitic
U
متعلق به
appurtenant
U
متعلق
adamic
U
متعلق به ادم
hypnic
U
متعلق بخواب
hereof
U
متعلق باین
attached
U
مربوط متعلق
therof
U
متعلق بان
hempen
U
متعلق به شاهدانه
chromic
U
متعلق به کرومیوم
our
U
متعلق بما
alary
U
متعلق به بال
heraldic
U
متعلق به منادی
my
U
متعلق بمن
bridal
U
متعلق بعروس
arcadian
U
متعلق به ارکاد
conventual
U
متعلق بخانقاه
waterside
U
متعلق به کناردریا ساحل
ci devant
U
متعلق بدوره سابق
It belongs to him personally.
U
متعلق بشخص اوست
acromial
U
متعلق بنوک شانه
archiepiscopal
U
متعلق به اسقف بزرگ
then
U
متعلق بان زمان
oversea
U
متعلق بماوراء دریاها
eolithic
U
متعلق به اغاز عصرسنگ
government owned industries
U
صنایع متعلق بدولت
alar
U
متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
non-human
U
غیر متعلق به نژاد انسان
hostile
U
متعلق به دشمن خصومت امیز
proprietary
U
متعلق به ملاک وابسته به مالک
accipitrine
U
متعلق به مرغان شکاری بازمانند
non human
U
غیر متعلق به نژاد انسان
epigraphical
U
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
epigraphic
U
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
stablemate
U
اسب مسابقه متعلق به یک گروه
portfolio entry
U
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
domains
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
piscary
U
ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
domain
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
zoon
U
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
quicquid plantatur solo , solo cedit
U
منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
this house belong tome
U
این خانه متعلق بمن است
common
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commonest
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
extra atmospheric
U
متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
privates
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
private
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
library
U
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
libraries
U
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
transmarine
U
واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
no man's land
U
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
associated company
U
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
commoners
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
chain stores
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
preatorian
U
وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
chain store
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
encipher
U
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
kame
U
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
neotropical
U
متعلق به امریکای جنوبی ونواحی گرمسیری امریکای شمالی
held in common
U
مشترک
subscriber's line
U
خط مشترک
commonality
U
مشترک
intercommon
U
حق مشترک
subscribers
U
مشترک
participant
U
مشترک
participants
U
مشترک
common user
U
مشترک
conjoint
U
مشترک
commonalities
U
مشترک
party lines
U
خط مشترک
party line
U
خط مشترک
commonest
U
مشترک
joint
U
مشترک
sense
U
حس مشترک
subscriber
U
مشترک
sensed
U
حس مشترک
senses
U
حس مشترک
commoners
U
مشترک
common
U
مشترک
party parpet
U
جانپناه مشترک
common fronties
U
مرز مشترک
common fate
U
سرنوشت مشترک
co-operation
U
کار مشترک
line termination circuit
U
اتصال مشترک
common gender
U
جنس مشترک
mutual debts
U
دیون مشترک
complex fraction
U
مخرج مشترک
complex fraction
U
برخه مشترک
common factor
U
عامل مشترک
cooperation
U
کار مشترک
common language
U
زبان مشترک
cooperative work
U
کار مشترک
collaboration
U
کار مشترک
common trait
U
ویژگی مشترک
common wall
U
دیوار مشترک
common wealth
U
مشترک المنافع
common storage
U
حافظه مشترک
my and his father
U
پدر مشترک من و او
common progarm
U
برنامه مشترک
commonweal
U
مشترک المنافع
common multiple
U
مضرب مشترک
mutual responsibility
U
مسئوولیت مشترک
co-operation
U
همکاری مشترک
mutual interests
U
منافع مشترک
concerted action
U
عمل مشترک
joint exercise
U
مانور مشترک
joint adventure
U
تجارت مشترک
joint stock
U
سرمایه مشترک
joint account
U
حساب مشترک
joint supply
U
عرضه مشترک
interrelation
U
مناسبات مشترک
intercommunion
U
اقدام مشترک
joint staff
U
ستاد مشترک
joint shares
U
سهام مشترک
joint command
U
فرماندهی مشترک
joint exercise
U
تمرین مشترک
joint products
U
محصولات مشترک
joint demand
U
تقاضای مشترک
joint declaration
U
بیانیه مشترک
joint costs
U
هزینه مشترک
joint costs
U
هزینههای مشترک
joint committee
U
کمیسیون مشترک
joint resolution
U
تصمیم مشترک
joint ownership
U
مالکیت مشترک
intercommunion
U
ارتباط مشترک
joint force
U
نیروی مشترک
intersection
U
فصل مشترک
intersections
U
فصل مشترک
joint services
U
خدمات مشترک
jointly owned property
U
مال مشترک
coefficients
U
عامل مشترک
insurance certificate
U
بیمه مشترک
cooperative work
U
همکاری مشترک
cooperation
U
همکاری مشترک
co-author
U
نویسندهی مشترک
collaboration
U
همکاری مشترک
coefficient
U
عامل مشترک
halvers
U
نیمه مشترک
joint zone
U
منطقه مشترک
local subscriber
U
مشترک داخلی
common denominator
U
مخرج مشترک
interfaces
U
وجه مشترک
interfaces
U
سطح مشترک
condominiums
U
حکومت مشترک
collective
U
مشترک عمومی
condominium
U
تسلط مشترک
condominium
U
حاکمیت مشترک
condominium
U
مالکیت مشترک
condominium
U
حکومت مشترک
EEC
U
بازار مشترک
Common Market
U
بازار مشترک
joint
U
مشترک الحاقی
party line
U
مرز مشترک
party lines
U
مرز مشترک
subscriber line
U
خط مشترک
[مخابرات]
common denominators
U
مخرج مشترک
common fraction
U
مخرج مشترک
party wall
U
دیوار مشترک
party walls
U
دیوار مشترک
meant
U
میان مشترک
middling
U
جمله مشترک
condominiums
U
تسلط مشترک
condominiums
U
حاکمیت مشترک
condominiums
U
مالکیت مشترک
interface
U
سطح مشترک
co-authors
U
نویسندهی مشترک
joint
U
ستاد مشترک
commonest
U
مشترک اشتراکی
synergy
U
عمل مشترک
tenancy in common
U
استیجار مشترک
bottom layer
U
لایه مشترک
telephone subscriber
U
مشترک تلفنی
caveat subscriptor
U
اخطار به مشترک
combined publications
U
نشریات مشترک
interface
U
وجه مشترک
subscriber's number
U
شماره مشترک
subscriber's station
U
مرکز مشترک
cenotrope
U
گرایش مشترک
coenotrope
U
گرایش مشترک
coinsurance
U
بیمه مشترک
commoners
U
مشترک اشتراکی
common area
U
ناحیه مشترک
joint command
U
یکان مشترک
commonwealth
U
مشترک المنافع
factors
U
عامل مشترک
common
U
مشترک اشتراکی
subscriber's cable
U
کابل مشترک
rachis
U
دیرک مشترک
commonwealths
U
مشترک المنافع
factor
U
عامل مشترک
trunk circuit
U
معبر مشترک
co insurance
U
بیمه مشترک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com