English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dash U خط فاصله مستقیم جلو رفتن
dashed U خط فاصله مستقیم جلو رفتن
dashes U خط فاصله مستقیم جلو رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
direct distance dialing U شماره گیری فاصله مستقیم
ddd U Dialing Distance Direct شماره گیری از فاصله مستقیم
coulomb's law U نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
understeer U تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range U فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
interval U فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
spaces U فاصله دادن فاصله داشتن
space U فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
straightest U مستقیم
level U مستقیم
leveled U مستقیم
on line U مستقیم
upstanding U مستقیم
levelled U مستقیم
levels U مستقیم
direct <adj.> U مستقیم
straight line code U کد خط مستقیم
directed U مستقیم
firsthand U مستقیم
beeline U خط مستقیم
unintermediate <adj.> U مستقیم
directs U مستقیم
attributive U مستقیم
straightish U مستقیم
straight line code U کد مستقیم
straight U مستقیم
righting U مستقیم
first-hand U مستقیم
righted U مستقیم
right U مستقیم
straight line U خط مستقیم
straight line U مستقیم
bee line U خط مستقیم
straighter U مستقیم
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
line storm U طوفان مستقیم
forward voltage U ولتاژ مستقیم
direct pressure U فشار مستقیم
positive relation U رابطه مستقیم
straight left U چپ مستقیم در بوکس
Go straight ahead. مستقیم بروید.
straight line U بخط مستقیم
proximate cause U علت مستقیم
forward resistance U مقاومت مستقیم
on line help U کمک مستقیم
through call U مکالمه مستقیم
specific cost U هزینه مستقیم
sonna deung koot U دست مستقیم
rectiliner U مستقیم الخط
sideway U غیر مستقیم
random access U دستیابی مستقیم
direct object U مفعول مستقیم
proximate U بیفاصله مستقیم
straight edge U لبه مستقیم
straight position U فرم مستقیم
direct current U جریان مستقیم
wall pass U پاس مستقیم
visual fire U تیر مستقیم
video disk U دسترسی مستقیم
direct taxation U مالیات مستقیم
direct tax U مالیات مستقیم
straightening flute drill U مته مستقیم
intuitions U درک مستقیم
straight U قسمت مستقیم
uniaxial bending U خمش مستقیم
straightest U قسمت مستقیم
direct hit U اصابت مستقیم
uncurl U مستقیم شدن
intuition U درک مستقیم
directness U مستقیم بودن
straight line U دارای خط مستقیم
rectilinear U مستقیم الخط
indirect U غیر مستقیم
direct taxes U مالیاتهای مستقیم
highroads U صراط مستقیم
highroad U صراط مستقیم
airlines U خط مستقیم هوایی
airline U خط مستقیم هوایی
straighter U قسمت مستقیم
direct relationship U ارتباط مستقیم
direct conversion U تبدیل مستقیم
spur offtake U ابگیر مستقیم
direct cost U هزینه مستقیم
direct coupling U جفتگری مستقیم
direct coupling U کوپلینگ مستقیم
direct outlet U ابگیر مستقیم
direct observation U دیدبانی مستقیم
dressing U مستقیم کنی
dressings U مستقیم کنی
direct process U فرایند مستقیم
direct processing U پردازش مستقیم
direct relationship U وابستگی مستقیم
direct access U دسترسی مستقیم
direct access U دستیابی مستقیم
direct address U نشانی مستقیم
direct address آدرس مستقیم
direct reading U قرائت مستقیم
direct aggression U پرخاشگری مستقیم
hot U خط تلفن مستقیم
hotter U خط تلفن مستقیم
direct control U کنترل مستقیم
hottest U خط تلفن مستقیم
d.c. U جریان مستقیم
direct labour U دستمزد مستقیم
aright U مستقیم مستقیما
direct support U کمک مستقیم
direct lighting U روشنایی مستقیم
direct load U بارگذاری مستقیم
direct material U مواد مستقیم
ambagious U غیر مستقیم
direct selection U انتخاب مستقیم
direct fire U تیر مستقیم
direct selling U فروش مستقیم
direct support U پشتیبانی مستقیم
direct hits U اصابت مستقیم
as the crow files U بخط مستقیم
backstair U غیر مستقیم
air line U خط مستقیم هوایی
direct damage U ضرر مستقیم
close supervision U نظارت مستقیم
direct file U پرونده مستقیم
d.c U جریان مستقیم
direct dye U رنگینه مستقیم
direct fire U اتش مستقیم
direct file U فایل مستقیم
blank character U فاصله
distances U فاصله
ranges U فاصله
interval U فاصله
ranged U فاصله
per saltum U بی فاصله
unremittingly U بی فاصله
lengths U فاصله
length U فاصله
diastema U فاصله
spacing U فاصله
range U فاصله
spaces U فاصله
discontinuance U فاصله
gaps U فاصله
clearance U فاصله
head space U فاصله سر
blankest U فاصله
blank U فاصله
em dash U خط فاصله ام
en dash U خط فاصله ان
intermittence U فاصله
interregnums U فاصله
space bar U فاصله زن
hiatus U فاصله
space U جا فاصله
distance U فاصله
space U فاصله
spaces U جا فاصله
equidistant U هم فاصله
interregnum U فاصله
tele U فاصله
intermezzo U فاصله
single space U تک فاصله تو هم
gap U فاصله
interregna U فاصله
straight blow U ضربه مستقیم در بوکس
stiffest U مستقیم چوب شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com