English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reference line U خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rise and fall U تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
army training test U راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
dovetail guide U راهنمای دم چلچله راهنمای کام وزبانه
staffing guide U کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
light lists U کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
commander's manual U ائین نامه راهنمای فرماندهان راهنمای فرماندهان در امر اموزش
job book U کتاب راهنمای انجام کار راهنمای کار تعمیردستگاهها
cardinal headings U جهات اصلی
central strip U جداکننده جهات
scundine quid U از برخی جهات
intermediate points U جهات میانی
cardinal points U جهات اصلی
intercardinal headings U جهات فرعی
intercardinal points U جهات فرعی
the four cardinal points U جهات اربعه
quadrantal points U جهات فرعی
in somewise U از پارهای جهات
back to battery U برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
cutting direction of a saw U جهات برش اره
self supporting country U کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
goat antelope نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
to orient oneself U جهات چهار گانه خود راتعیین کردن
to box the compass U جهات سی ودوگانه قطب نمارابه ترتیب گفتن
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
We ought to (should)examineit in all itsaspects. U باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
coast pilot U کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
planning guidance U راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
pascal U فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
basis U مبنا
datum deck U پل مبنا
datum U مبنا
grade line U خط مبنا
radix U مبنا
datum line U خط مبنا
benchmark U مبنا
benchmarks U مبنا
base line U خط مبنا
base camp U پایگاه مبنا
ranges U منحنی مبنا
basic price U قیمت مبنا
ranged U منحنی مبنا
base price U قیمت مبنا
base rate U تعرفه مبنا
datum U سطح مبنا
base point U نقطه مبنا
bench mark U نشانه مبنا
foundation U پایه مبنا
basis price U قیمت مبنا
base rates U نرخ مبنا
design speed U سرعت مبنا
base rates U تعرفه مبنا
bottom plate U صفحه مبنا
basing rate U نرخ مبنا
basic load U بار مبنا
base speed U سرعت مبنا
base unit U یکان مبنا
base address آدرس مبنا
base rate U نرخ مبنا
datum plane U افق مبنا
base piece U قبضه مبنا
outline plan U طرح مبنا
basic capacity U گنجایش مبنا
base period U زمان مبنا
basis U مبنا بنیاد
base peak U پیک مبنا
base map U نقشه مبنا
flash color U رنگ مبنا
base mortar U خمپاره مبنا
base number U عدد مبنا
reference electrode U الکترود مبنا
flat paint U رنگ مبنا
reference cell U پیل مبنا
range U منحنی مبنا
base mortar U قبضه مبنا
radix complement U مکمل مبنا
reference phase U فاز مبنا
chart base U چارت مبنا
reference piece U توپ مبنا
reference point U نقطه مبنا
radix point U نقطه مبنا
base piece U توپ مبنا
elevation U تراز از سطح مبنا
base line end station U ایستگاه انتهایی خط مبنا
elevations U تراز از سطح مبنا
absolute paths U مسیر نسبت به یک مبنا
range U تغییر کردن خط مبنا
base symbol U علایم قراردادی مبنا
base stock control U کنترل موجودی مبنا
ranged U تغییر کردن خط مبنا
ranges U تغییر کردن خط مبنا
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
mixed radix notation U نشان گذاری امیخته مبنا
base circle U هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
rosettes U اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette U اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
harbor master U راهنمای بندر
column ways U راهنمای ستون
buoys U راهنمای شناور در اب
telephone book U راهنمای تلفن
telephone books U راهنمای تلفن
double vee guide U راهنمای وی دوبل
manual U راهنمای کار
card guide U راهنمای کارت
janitor U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
shopwalker U راهنمای مغازه
floor walker U راهنمای مغازه
janitors U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
buoying U راهنمای شناور در اب
buoy U راهنمای شناور در اب
wage price guideline U راهنمای مزد
dock master U راهنمای حوض
guide book U راهنمای مسافران
saint bernard U سگ راهنمای کوهستان
piloted U راهنمای ناوبری
pilots U راهنمای ناوبری
icon U راهنمای انتخاب
icons U راهنمای انتخاب
run manual U راهنمای اجرا
radar beacon U راهنمای رادار
ikons U راهنمای انتخاب
piston guide U راهنمای پیستون
push rod U راهنمای سوپاپ
buoyed U راهنمای شناور در اب
training manual U راهنمای اموزشی
pilot U راهنمای ناوبری
damage control book U راهنمای کنترل خسارات
schedule U فهرست راهنمای قانون
guidebook U کتاب راهنمای مسافران
guidebooks U کتاب راهنمای مسافران
indexes U نما راهنمای موضوعات
refernce manual U کتاب راهنمای مرجع
indexed U نما راهنمای موضوعات
data directory U فهرست راهنمای داده ها
index U نما راهنمای موضوعات
scheduled U فهرست راهنمای قانون
schedules U فهرست راهنمای قانون
systems manual U کتاب راهنمای سیستم
phone book U کتاب راهنمای تلفن
soldier's manual U کتاب راهنمای سرباز
leaders U فشنگ راهنمای پیچی
signalled U علامت راهنمای خودرو
signaled U علامت راهنمای خودرو
signal U علامت راهنمای خودرو
telephone directories U کتابچه راهنمای تلفن
telephone directory U کتابچه راهنمای تلفن
postal directory U دفتر راهنمای پست
sheave U ریل راهنمای هواپیما
cutting guide راهنمای برش [ابزار]
location diagram U راهنمای اتصال نقشه
light buoy U راهنمای شناور چراغدار
leader U فشنگ راهنمای پیچی
file directory U فهرست یا راهنمای فایل
phone books U کتاب راهنمای تلفن
procedure manual U کتاب راهنمای رویهای
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
quadrattrix U راهنمای تربیع منحنی هادی
pilot's trace U کالک راهنمای خلبان هواپیما
photo index map U نقشه راهنمای عکسهای هوائی
mutilation table U جدول راهنمای بارگیری خودروها
finger post U تیرپنجه دار راهنمای جاده
concordances U راهنمای مطالب وموضوعات کتاب
guidance U راهنمای طرح ریزی راهنمایی
directives U راهنمای انجام کار دستورالعمل
watertight closure log U دفتر راهنمای اب بندی ناو
turn off guidance U راهنمای تاکسی کردن هواپیما
concordance U راهنمای مطالب وموضوعات کتاب
directive U راهنمای انجام کار دستورالعمل
piloted U راهنمای ناو راهنمایی کردن
user's manual U کتاب راهنمای استفاده کننده
pilot U راهنمای ناو راهنمایی کردن
waybill U خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
basic planning guide U راهنمای اولیه طرح ریزی
manual U دستورالعمل راهنمای انجام کار
pilots U راهنمای ناو راهنمایی کردن
soldier's manual U ائین نامه راهنمای سربازان
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
scenarios U زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
portolano U راهنمای کشتی رانی با شرح بنادر
sailing directions U راهنمای دریایی book pilot : syn
dsm U راهنمای تشخیصی و اماری اختلالهای روانی
scenario U زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
Do you have a hotel guide? U آیا دفترچه راهنمای هتل را دارید؟
pathfinders U راهنمای مسیر پرواز یا عملیات دریایی
pathfinder U راهنمای مسیر پرواز یا عملیات دریایی
cookbook U راهنمای نحوه نصب واستفاده از برنامه
cookbooks U راهنمای نحوه نصب واستفاده از برنامه
lane marker U راهنمای معبر داخل میدان مین
pace car U اتومبیل راهنمای اتومبیلهای مسابقه در رژه
Kasim Ushag design U طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
syllabary U جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com