English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vortex filament U خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
turbulent flow U جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
loop sling U مهار حلقوی بار بند حلقوی
bells and whistles U صدا ودستگاههای جانبی بیشتراست نواوری
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
loop pile U پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
vortiginous U حلقوی
orbiculate U حلقوی
ring cartilage U حلقوی
vortical U حلقوی
loop code U کد حلقوی
sigmoid U حلقوی
annulated U حلقوی
annulate U حلقوی
annular U حلقوی
convolute U حلقوی
cricoid U حلقوی
terete U حلقوی
ring nebula U ابری حلقوی
apple ring fender U دفرای حلقوی
annulus U حلقه حلقوی
ringbolt hitching U خفت حلقوی
ring armature U ارمیچر حلقوی
annular jet U فوران حلقوی
annular eclipse U کسوف حلقوی
ringing U حلقوی شدن
annular burner U مشعل حلقوی
fairy ring U قارچ حلقوی
annular projection U برامدگی حلقوی
snap ring U خار حلقوی
loop mill rolling U نوردکاری حلقوی
ring U جسم حلقوی
verticillation U ارایش حلقوی
interlocking U حلقوی بافتن
cup point U تیزی حلقوی
peristalsis U حرکات حلقوی
curl field U میدان حلقوی
loop antenna U انتن حلقوی
ring nebula U سحابی حلقوی
ring network U شبکه حلقوی
bustle pipe U لوله حلقوی
loop knot tie U گره حلقوی
ring tension U کشش حلقوی
loop feeder U سیم تغذیه حلقوی
wakes U جریانهای حلقوی بال
lyraring nebula U سحابی حلقوی شلیاق
bagel U نان شیرینی حلقوی
lyraring nebula U ابری حلقوی شلیاق
vortexes U جریان حلقوی یا گردابی
circular shift U تغییر مکان حلقوی
induction ring heater U گرمکن حلقوی القائی
waked U جریانهای حلقوی بال
wake U جریانهای حلقوی بال
vortex drag U پسای جریانهای حلقوی
convoluted U بهم تابیده حلقوی
vortex U جریان حلقوی یا گردابی
vortices U جریان حلقوی یا گردابی
atolls U جزیره مرجانی حلقوی
atoll U جزیره مرجانی حلقوی
cannular U محفظه احتراق حلقوی شکل
can annular U محفظه احتراق حلقوی شکل
mantle ring U تیر حمال حلقوی شکل
toothed ring armature U ارمیچر حلقوی دندانه دار
uncoiled U غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoiling U غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoils U غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoil U غیر حلقوی کردن یا شدن
warp-loop fringe U ریشه حلقوی [در قالی همدان]
coil antenna U انتن حلقوی به شکل سیم پیچ
therein U دران
plug nozzle U نازلی در موتورهای راکت بامحفظه احتراق حلقوی وپیچشی
vortex sheet U لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
offing U دران نزدیکی ها
slideway U راهی که دران سر
thereabout U دران حدود
therabout U دران حدود
slot U تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
rotated U جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotates U جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotate U جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
annular U وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
slotting U تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slots U تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
therewith U دران هنگام بدانوسیله
nautch U که دران رقاص میرقصند
it is not subject to review U دران روا نیست
then U انگاه دران هنگام
ring and bead sight U دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
polytonality U ایجاد چندلحن دران واحد
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
errors slipped in U اشتباهاتی دران راه یافت
thereis not a p of truth init U ذرهای راستی دران نیست
thumbhole U حفرهای که شست دران جابگیرد
swimming bath U تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
scrinium U لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
pot liquor U اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
polytony U ایجادچند لحن دران واحد
ruffe U یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruffs U یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruff U یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
actinology U دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
mainstream U مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
gill net U دامی که چون ماهی دران بیافتد
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
cellaret U گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
crate U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crates U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
flashpoints U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
oast U کورهای که رازک را دران خشک می کنند
flashpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashingpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dish wash U ابی که دران فرف شسته باشند
dish water U ابی که دران فرف شسته باشند
dripping pan U فرفی که چکیده کباب دران میریزد
vortex trail U دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
heaths U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
there is nothing in it U چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
heath U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
slugfest U مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
he is a proficient that art U در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
fence month U ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
coulisse U ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
the room was seated for 00 U جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
registers U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registering U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
register U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
indirect speech U گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
polygram U طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
ready reckoner U کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
vasculum U کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
tragi comedy U نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
pot pourri U کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
to prove an a U اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
handy dandy U بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
group contracts U قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
fugue U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
fugues U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
paranoia or noea U دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
portmark U علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinading U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex quay U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
marinades U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinaded U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex ship U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
rigging position U وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
dramatic monologue U نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
ostensory U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
log rolling U دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
hemophilia U بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
positive economics U شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
estrus U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
open cycle reactor system U سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
delivered at frontier U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
compound bending U خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
cards U فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card U فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
replenishing phase U بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal U وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
vortex tube U وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
incorporating mill U کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com