Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
great dangers overhang us
U
خطرهای بزرگی متوجه ما است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
great dangers impend over us
U
خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
Other Matches
great dangers overhang us
U
خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
great dangers impend over us
U
خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
on ones guard
U
متوجه
advertent
U
متوجه
tenty
U
متوجه
attentive
U
متوجه
regardful
U
متوجه
heedful
U
متوجه
overhanging
U
متوجه
wistful
U
متوجه ارزومند
point
U
متوجه ساختن
finical
U
متوجه جزئیات
see-through
U
متوجه شدن
see through
U
متوجه شدن
lends
U
متوجه شدن
lends
U
متوجه کردن
lend
U
متوجه شدن
lend
U
متوجه کردن
tendentious
U
متمایل متوجه
Be carful .
U
متوجه باش
theocentric
U
متوجه بخدا
directs
U
متوجه ساختن
directed
U
متوجه ساختن
direct
U
متوجه ساختن
to waken
U
متوجه کردن
particular redemption
U
متوجه فقره
heliotropic
U
متوجه پرتوافتاب
presentient
U
قبلا متوجه
grandness
U
بزرگی
magnifcation
U
بزرگی
hugeness
U
بزرگی
voluminosity
U
بزرگی
magneficence
U
بزرگی
greatness
U
بزرگی
augustness
U
بزرگی
supercilicusness
U
بزرگی
bigness
U
بزرگی
bulkiness
U
بزرگی
masterdom
U
بزرگی
gloriousness
U
بزرگی
largeness
U
بزرگی
grandeur
U
بزرگی
enlargements
U
بزرگی
massiveness
U
بزرگی
enlargement
U
بزرگی
voluminesity
U
بزرگی
hauteur
U
بزرگی
magnitude
U
بزرگی
sizes
U
بزرگی
size
U
بزرگی
gentility
U
بزرگی
dignity
U
بزرگی
Oh, I see!
U
آه، الان متوجه شدم!
reentrant
U
متوجه بسمت داخل
self centered
U
متوجه نفس خود
otherworldly
U
متوجه دنیای دیگر
earthbound
U
متوجه بسوی زمین
to point to something
U
به چیزی متوجه کردن
Now I understand!
U
حالا متوجه شدم!
It dawned on me.
U
بعدش من متوجه شدم.
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
U
باز هم متوجه نشدن
he aimed it at me
U
سخنش متوجه من بود
acroscopic
U
متوجه به بالا صعودی
I see now . I got it now . I understand now.
U
حالافهمیدم ( متوجه شدم )
I am beginning to realize ( understand ) .
U
کم کم دارم متوجه می شوم
point
U
به سمت متوجه کردن
It has come to my notice that…
U
اخیرا"متوجه شده ام که ...
He is attentive to his work .
U
متوجه کارش است
I am sorry, I don't understand.
متاسفم، من متوجه نمیشوم.
see the light
<idiom>
U
متوجه اشتباه شدن
aggrandizement
U
افزایش بزرگی
headship
U
بزرگی برتری
headships
U
بزرگی برتری
to a greatness
U
به بزرگی رسیدن
vastitude
U
عظمت بزرگی
immenseness
U
بزرگی عظمت
he did me a great wrong
U
خطای بزرگی .....
vastity
U
عظمت بزرگی
vastness
U
عظمت بزرگی
immeasurableness
U
بزرگی بی اندازه
to a greatness
U
بزرگی یافتن
formidability
U
استحکام بزرگی
man and boy
U
چه در کودکی چه در بزرگی
so large
U
باین بزرگی
she was nipped in the bud
U
به بزرگی نرسید
sample size
U
بزرگی نمونه
Lordships
U
سیادت بزرگی
Lordship
U
سیادت بزرگی
order of magnitude
U
مرتبه بزرگی
eminence
U
برامدگی بزرگی
amplitude
U
دامنه بزرگی
eminency
U
برامدگی بزرگی
magnanimity
U
بزرگی طبع
megacephaly
U
بزرگی بیش از حد سر
I am concentrating on my studies .
U
افکارم متوجه مطالعاتم است
To bring something to someones notice . Make someone sit up and take notice .
U
کسی را متوجه چیزی کردن
She is not mindful of her social position ( status ) .
U
متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
Be carful of your health .
U
متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
animadvert
U
اعتراض کردن متوجه شدن
falloff
U
متوجه بودن منحرف شدن
diverted
U
متوجه کردن معطوف داشتن
divert
U
متوجه کردن معطوف داشتن
diverts
U
متوجه کردن معطوف داشتن
to be toast
[American E]
<idiom>
U
در دردسر بزرگی بودن
breadth of mind
U
بزرگی یا وسعت فکر
pyralidid
U
خانواده بزرگی ازپروانه ها
bulk
U
حجم بزرگی از چیزی
that is no great work
U
کار بزرگی نیست
the meridian of glory
U
اوج بزرگی یا جلال
too big for one's breeches/boots
<idiom>
U
احساس بزرگی کردن
come a long way
<idiom>
U
برنامه بزرگی ریختن
he is a great help
U
او کمک بزرگی است
he is a great person
U
شخص بزرگی است
monstrousness
U
شگفت انگیزی بزرگی
It was only when she rang up
[called]
that I realized it.
U
تازه وقتی که او
[زن]
زنگ زد من متوجه شدم.
It finally sunk in !
<idiom>
U
آخرش متوجه شد که موضوع چه است!
[اصطلاح]
At last the penny dropped!
<idiom>
U
آخرش متوجه شد که موضوع چه است!
[اصطلاح]
Upon reflection , I realized that …
U
دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
to pull any one by the sleeve
U
کسیرا متوجه سخن خود کردن
to pull any one's sleeve
U
کسیرا متوجه سخن خود کردن
to strike at any one
U
ضربت خود را متوجه کسی ساختن
to set one's affection
فکر یا میل خود را متوجه ساختن
he did me a great wrong
U
بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
(when the) chips are down
<idiom>
U
بامشکل بزرگی مواجه شدن
steatopygia
U
بزرگی وفربهی کفل زنان
Majesties
U
بزرگی عظمت وشان واقتدار
Majesty
U
بزرگی عظمت وشان واقتدار
decks
U
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
decked
U
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
piece deresistance
U
مثلا تیکه بزرگی از گوشت
deck
U
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
bias error
U
خطایی با علامت و بزرگی ثابت
boomeranging
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
asleep at the switch
<idiom>
U
متوجه فرصت نبودن ،روی بخت خوابیدن
boomerangs
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerang
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
intensive bombardment
U
بمبارانی که بیک نقطه متمرکزیل متوجه باشد
hansardize
U
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
to roll a huge snowball
U
گلوله بزرگی از برف درست کردن
nothing great is easy
U
هیچ کاری بزرگی اسان نیست
loving cup
U
پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
A big rock rolled down the mountain.
U
سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
introverts
U
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introvert
U
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
mastiffs
U
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
anagogy
U
بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
the propylaea
U
نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
anagoge
U
بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
mastiff
U
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
breakers
U
موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
multivolume file
U
فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
Police are out in force.
U
نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
treadmills
U
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
treadmill
U
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
miller thumb
U
یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
broadsheets
U
کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
rocking stone
U
سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
breaker
U
موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
broadsheet
U
کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
blind side
U
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
How do I notice when the meat is off?
U
چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
extrovert
U
شخصی که تمام عقایدو افکارش متوجه بیرون ازخودش است
feel out
<idiom>
U
صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند
extroverts
U
شخصی که تمام عقایدو افکارش متوجه بیرون ازخودش است
emphysema
U
اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
aquaria
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
bell gear
U
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
internally blown flap
U
فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
aquarium
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquariums
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
microwave hop
U
یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
to p off an awkward situation
U
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
estuaries
U
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
bigben
U
ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
estuary
U
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
multiplan
U
یک صفحه گسترده الکترونیکی که شبکه بزرگی برای ورودی ها میدهد
sail
U
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailings
U
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailed
U
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
yule log
U
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
band shell
U
جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
I am a great believer in using natural things for cleaning.
U
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
to kiss hands
U
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
bulk
U
رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
common nuisance
U
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
We consider it a great honor to have you here with us tonight.
U
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
backlog
U
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs
U
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
afro
نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود.
number cruncher
U
یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
batches
U
ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
campus environment
U
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
batch
U
ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success.
U
اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
onshore
U
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
department store
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com