English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
derive U ناشی شدن از منتج کردن
derives U ناشی شدن از منتج کردن
cooling drag U پسای ناشی از خنک کردن موتور
short lunge U نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
approximation U خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
approximations U خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
crash U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashed U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashing U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashingly U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashes U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
abbreviates U کوتاه کردن
truncating U کوتاه کردن
reefs U کوتاه کردن
detruncate U کوتاه کردن
abbreviating U کوتاه کردن
abbreviate U کوتاه کردن
correption U کوتاه کردن
reef U کوتاه کردن
formulates U کوتاه کردن
stags U کوتاه کردن
formulated U کوتاه کردن
stag U کوتاه کردن
shorten U کوتاه کردن
shorten U کوتاه تر کردن
shortened U کوتاه کردن
shortened U کوتاه تر کردن
shortens U کوتاه کردن
short U کوتاه کردن
shortens U کوتاه تر کردن
formulate U کوتاه کردن
clipping U کوتاه کردن
to look in U کوتاه کردن
formulating U کوتاه کردن
to cut short U کوتاه کردن
curtailing U کوتاه کردن
truncates U کوتاه کردن
cut off U کوتاه کردن
curtail U کوتاه کردن
abridge U کوتاه کردن
truncate U کوتاه کردن
shortening in U کوتاه کردن
curtails U کوتاه کردن
razee U کوتاه کردن
shorter U کوتاه کردن
shear U کوتاه کردن
shortest U کوتاه کردن
truncated U کوتاه کردن
curtailed U کوتاه کردن
to rub through or along U سخت کوتاه کردن
dock U بریدن کوتاه کردن
docked U بریدن کوتاه کردن
shipshank U کوتاه کردن طولی
heave short U کوتاه کردن زنجیر
clipping U عمل کوتاه کردن
to make a long story short <idiom> قصه را کوتاه کردن
poodle U پشم کوتاه کردن
poodles U پشم کوتاه کردن
shorten in cable U کوتاه کردن زنجیر
foreshortened U کوتاه نمودار کردن
foreshorten U کوتاه نمودار کردن
foreshortens U کوتاه نمودار کردن
docks U بریدن کوتاه کردن
syncopate U از میان کوتاه کردن
truncation error U خطای کوتاه کردن
chain shortening U کوتاه کردن زنجیری
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
briefer U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefest U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed U کوتاه کردن اگاهی دادن
clips U پشم چینی کوتاه کردن
to bob one's head U کوتاه کردن موی سر کسی
clip U پشم چینی کوتاه کردن
clipped U پشم چینی کوتاه کردن
clippings U پشم چینی کوتاه کردن
for brevity's sake U از بهر کوتاه کردن مطلب
brief U کوتاه کردن اگاهی دادن
To deprive someone of access. U دست کسی را کوتاه کردن
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
final shaving U پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
short ball U شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
zero U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeros U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeroes U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
To speak in a low voice. U آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
vocoder U وسیله کوتاه کردن عرض باندفرکانس رادیویی
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
change of leg U وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
short quard U سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
shave down U کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
chop U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chopped U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
hurdle step U جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
gauche U ناشی کج
resultant U ناشی
mala filde U ناشی
muffing U ناشی
Due to U ناشی از
result U ناشی
descended U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
amateurish U ناشی
ill U ناشی
muffed U ناشی
muffs U ناشی
due U ناشی از
skilless U ناشی
maladroit U ناشی
muff U ناشی
even tual U ناشی
ill- U ناشی
skill less U ناشی
ills U ناشی
resulted U ناشی
emergent U ناشی
dilettante U ناشی
dilettantes U ناشی
dilettanti U ناشی
therefrom U ناشی از ان
resulting U ناشی
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
emanate U ناشی شدن
negligent U ناشی از بی مبالاتی
emanated U ناشی شدن
tisy U ناشی از مستی
awkward age U سن خامکار [ناشی]
emanates U ناشی شدن
due to an accident U ناشی از یک حادثه
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
internal U ناشی ازدرون
adipic U ناشی ازچربی
abnerval U ناشی از عصب
emanating U ناشی شدن
premune U ناشی از جلوگیری
privative U ناشی از محرومیت
unfortunate U ناشی ازبدبختی
awkwardness U ناشی گری
awkward U بی لطافت ناشی
unperfect U ناشی نابلد
irritative U ناشی از تحریک
hypostatic U ناشی از ته نشینی
guttural U ناشی از گلو
rhapsodical U ناشی از احساسات
gaucherie U ناشی گری
issue U ناشی شدن
toxic U ناشی از زهراگینی
issued U ناشی شدن
issues U ناشی شدن
rise U ناشی شدن از
novice U ادم ناشی
rise U ناشی شدن
novices U ادم ناشی
jackleg U ناشی نادرست
rises U ناشی شدن از
sequent U منتج ناشی
rises U ناشی شدن
variorum U ناشی ازچندمنبع
unskil U ناشی بی مهارت
gremie U بی تجربه و ناشی
stingy U ناشی از خست
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
short sighted U ناشی از کوته نظری
flows U ناشی شدن فلو
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
flowed U ناشی شدن فلو
flow U ناشی شدن فلو
well-meaning U ناشی از قصد خوب
intuitional U ناشی از درک مستقیم
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
rube U ادم دهاتی ناشی
inexpertly U ازروی ناشی گری
royalistic U ناشی از شاه پرستی
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
despiteous U ناشی ازکینه یالج
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com