English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
privatised U خصوصی کردن
privatises U خصوصی کردن
privatising U خصوصی کردن
privatization U خصوصی کردن
privatize U خصوصی کردن
privatized U خصوصی کردن
privatizes U خصوصی کردن
privatizing U خصوصی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dedication U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
condemnation U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnations U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
denationalization U تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
Other Matches
private automatic branch exchange U رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
personal U خصوصی
necessary house U خصوصی
informal U خصوصی
off the record <idiom> U خصوصی
private line U خط خصوصی
jackes U خصوصی
privates U خصوصی
subrosa U خصوصی
private U خصوصی
private enterprises U موسسات خصوصی
very own <adj.> U خصوصی [شخصی]
paticular U خصوصی بابت
tutored U معلم خصوصی
relator U شاکی خصوصی
private detectives U کاراگاه خصوصی
private employees U کارکنان خصوصی
private detective U کاراگاه خصوصی
backstage U محرمانه خصوصی
private investigator U کاراگاه خصوصی
subjective U فاعلی خصوصی
privately leased line U خط اجارهای خصوصی
quasi private U شبه خصوصی
passkey U کلید خصوصی
private treaty U معامله خصوصی
quasi private U نیمه خصوصی
tutors U معلم خصوصی
private property U دارائیهای خصوصی
private deed U سند خصوصی
private schools U اموزشگاه خصوصی
private lessons U تدریس خصوصی
apsidiole U نیایشگاه خصوصی
private saving U پس انداز خصوصی
camarin U نیایشگاه خصوصی
privately U بطور خصوصی
private sector U بخش خصوصی
special relativity U نسبیت خصوصی
extra tuition U تدریس خصوصی
private tuition U تدریس خصوصی
relator U مدعی خصوصی
private ownership U مالکیت خصوصی
private school U اموزشگاه خصوصی
private corporation U شرکت خصوصی
private property U مالکیت خصوصی
private talk U صحبت خصوصی
private cost U هزینه خصوصی
private enterprise U عمل خصوصی
private enterprise U شرکت خصوصی
private tutoring [American E] U تدریس خصوصی
private debt U بدهی خصوصی
privy U خصوصی محرمانه
private U اختصاصی خصوصی
pillow talk U حرفهای خصوصی
private finance U مالیه خصوصی
in petto U بطور خصوصی
private eyes U کارآگاه خصوصی
privates U اختصاصی خصوصی
casket U نامه خصوصی
private institutions U موسسات خصوصی
praivate ownership U مالکیت خصوصی
closets U گنجه خصوصی
closeting U گنجه خصوصی
closeted U گنجه خصوصی
closet U گنجه خصوصی
Citizens' Band U باند خصوصی
personal U منقول خصوصی
private agreement U قرارداد خصوصی
tutor U معلم خصوصی
caskets U نامه خصوصی
semiprivate U نیمه خصوصی
off the record U محرمانه و خصوصی
off-the-record U محرمانه و خصوصی
party line U خط خصوصی تلفن
party lines U خط خصوصی تلفن
private law U حقوق خصوصی
private benefits U منافع خصوصی
private consumption U مصرف خصوصی
private borrowing U استقراض خصوصی
private company U شرکت خصوصی
private eye U کارآگاه خصوصی
proprietary company U شرکت خصوصی
private broadcasting U پخش برنامه خصوصی
tutorial U درس خصوصی دادن به
private enterprise U اقتصاد بخش خصوصی
backsides U عقب هر چیزی خصوصی
private rate of discount U نرخ تنزیل خصوصی
tutorials U درس خصوصی دادن به
pbx U تبادل انشعاب خصوصی
private branch exchange U مبادله انشعاب خصوصی
personal staff U ستاد خصوصی فرمانده
backside U عقب هر چیزی خصوصی
private rate of return U نرخ بازده خصوصی
to be privately insured U بیمه خصوصی داشتن
special theory of relativity U نظریه نسبیت خصوصی
curtain lecture U صحبتهای خصوصی زن وشوهر
jurist U متخصص حقوق خصوصی
jurists U متخصص حقوق خصوصی
tutors U درس خصوصی دادن به
behind the stage <adj.> <adv.> U خصوصی [اصطلاح مجازی]
tutor U درس خصوصی دادن به
to give private lessons U درس خصوصی دادن
tutored U درس خصوصی دادن به
sitting in camera U جلسه خصوصی دادگاه
principle of exclusion U در مورد کالاهای خصوصی
to have private insurance [cover] U بیمه خصوصی داشتن
private enterprise U اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
objectives U علمی و بدون نظر خصوصی
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
objective U علمی و بدون نظر خصوصی
To have selfish motives . to have an axe to grind. U غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
with average U شامل خسارات خصوصی وجزئی
private international law U حقوق بین الملل خصوصی
marginal net private product U محصول خصوصی نهائی خالص
palor U اطاق برای گفتگو خصوصی
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
to keep one's feet on the ground <idiom> U علمی ماندن و بدون نظر خصوصی
offstage U خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
to tutor somebody in English U به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
privilege cab U درشگه کرایهای که حق دارددر جاهای خصوصی بایستد
behind the scenes U در پشت پرده دارای اطلاعات خصوصی یا خارجی
table talk U صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
qui tam action U دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
pabx U Exchange AutomaticBranch Private تبادل انشعاب خودکار خصوصی
personals U بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
eminent domain U قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
introduce U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introducing U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
ante-chapel U [قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
introduces U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduced U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
Big Brother U دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
Internet U می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
blind dialling U توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
crowding out effect U اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
led U یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
CB U مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
I was tipped off . U به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
dediction of way U هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
conflict of lows U در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
private automatic branch exchange U یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
pin money U وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
communications stallite corporation U یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
ISP U شرکتی که حاوی یکی از اتصالات داغی است که اتصالات اینترنت و فروش را ممکن می سازد تا کاربران خصوصی از طریق آن به اینترنت دستیابی داشته باشند
privacy U قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
trusted U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trust U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
firewall U سیستم امنیتی سخت افزار یا نرم افزار بین سرور یا اینترنیت و اینترنت عمومی . سیستم اجازه عبور اطلاعات به اینترنت را میدهد ولی داده ورودی را بررسی میکند پیش از ارسال آن به سرور خصوصی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com