Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
high cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
muff
U
ناشی
due
U
ناشی از
dilettanti
U
ناشی
gauche
U
ناشی کج
skilless
U
ناشی
dilettante
U
ناشی
ill-
U
ناشی
skill less
U
ناشی
ill
U
ناشی
muffs
U
ناشی
on account of somebody
[something]
U
ناشی از
muffing
U
ناشی
descended
U
ناشی
Due to
U
ناشی از
muffed
U
ناشی
amateurish
U
ناشی
ills
U
ناشی
result
U
ناشی
resultant
U
ناشی
mala filde
U
ناشی
resulting
U
ناشی
maladroit
U
ناشی
therefrom
U
ناشی از ان
dilettantes
U
ناشی
resulted
U
ناشی
even tual
U
ناشی
emergent
U
ناشی
rise
U
ناشی شدن از
rise
U
ناشی شدن
issued
U
ناشی شدن
due to an accident
U
ناشی از یک حادثه
premune
U
ناشی از جلوگیری
privative
U
ناشی از محرومیت
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
negligent
U
ناشی از بی مبالاتی
guttural
U
ناشی از گلو
rises
U
ناشی شدن از
rises
U
ناشی شدن
emanate
U
ناشی شدن
emanated
U
ناشی شدن
irritative
U
ناشی از تحریک
jackleg
U
ناشی نادرست
emanates
U
ناشی شدن
emanating
U
ناشی شدن
internal
U
ناشی ازدرون
tisy
U
ناشی از مستی
stingy
U
ناشی از خست
toxic
U
ناشی از زهراگینی
awkwardness
U
ناشی گری
unfortunate
U
ناشی ازبدبختی
dittographic
U
ناشی ازتکراراشتباهی
awkward
U
بی لطافت ناشی
issue
U
ناشی شدن
awkward age
U
سن خامکار
[ناشی]
gremie
U
بی تجربه و ناشی
abnerval
U
ناشی از عصب
novices
U
ادم ناشی
unskil
U
ناشی بی مهارت
unperfect
U
ناشی نابلد
novice
U
ادم ناشی
as green as grass
<idiom>
U
کم تجربه و ناشی
sequent
U
منتج ناشی
issues
U
ناشی شدن
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
variorum
U
ناشی ازچندمنبع
adipic
U
ناشی ازچربی
gaucherie
U
ناشی گری
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
renunciatory
U
ناشی از انکار نفس
well meaning
U
ناشی از قصد خوب
well-intentioned
U
ناشی از نیت خوب
war risks
U
خطرات ناشی از جنگ
comes
U
رخ دادن ناشی شدن
impiteous
U
ناشی از سخت دلی
toxic psychosis
U
روان پریشی ناشی از سم
pot valour
U
دلپری ناشی از مستی
come
U
رخ دادن ناشی شدن
well-meaning
U
ناشی از قصد خوب
intuitional
U
ناشی از درک مستقیم
interoceptive
U
ناشی از امعاء واحشاء
transmissions
U
خطای ناشی از اختلال در خط
sentiment
U
ضعف ناشی ازاحساسات
vinculo matrimonii
U
ناشی از علقه زوجیت
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
occupation disease
U
امراض ناشی از کار
occupation authorities
U
اقتدارات ناشی از اشغال
use inheritance
U
وراثت ناشی از کاربرد
arise
U
رخ دادن ناشی شدن
arises
U
رخ دادن ناشی شدن
arising
U
رخ دادن ناشی شدن
indiscriminate
U
ناشی از عدم تبعیض
thoughtless
U
لاقید ناشی از بی فکری
diastrophic
U
ناشی ازتغییرات ارضی
wind wave
U
موج ناشی از باد
internal
U
باطنی ناشی ازدرون
transmission
U
خطای ناشی از اختلال در خط
renunciative
U
ناشی از انکار نفس
ebb current
U
جریان ناشی از افت اب
royalistic
U
ناشی از شاه پرستی
tutelar authority
U
اختیار ناشی از قیومت
resulted
U
ناشی شدن نتیجه
ravening
U
حریص ناشی از حرص
proceeded
U
ناشی شدن از عایدات
absorption losses
U
تلفات ناشی از جذب
flow
U
ناشی شدن فلو
wind wave
U
خیز اب ناشی از باد
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
profits a prendre
U
حقوق ناشی از مزارعه
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
shear crack
U
ترک ناشی از برش
flowed
U
ناشی شدن فلو
flows
U
ناشی شدن فلو
resulting
U
ناشی شدن نتیجه
shear failure
U
گسیختگی ناشی از برش
kinetic energy
U
نیروی ناشی ازحرکت
result
U
ناشی شدن نتیجه
despiteous
U
ناشی ازکینه یالج
proceed
U
ناشی شدن از عایدات
scorbutic
U
ناشی از کمبود ویتامین C
associative inhibition
U
بازداری ناشی از تداعی
associative facilitation
U
سهولت ناشی از تداعی
shear stress
U
تنش ناشی از برش
rube
U
ادم دهاتی ناشی
short sighted
U
ناشی از کوته نظری
inexpertness
U
ناشی گری بی تخصصی
ingenious
U
با هوش ناشی از زیرکی
paganish
U
بیت پرست ناشی ار شرک
dispersion error
U
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
catcher
U
بوکسور ناشی کتک خور
supply push inflation
U
تورم ناشی از فشار عرضه
occupation authority
U
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
awesome
U
حاکی از ترس ناشی از بیم
demand pull inflation
U
تورم ناشی از فشار تقاضا
maladroitness
U
ناشی گری بیدست و پایی
cost push inflation
U
تورم ناشی از فشار هزینه
covenant in low
U
تعهد ناشی ازحکم قانون
deflationary gap
U
لطمه ناشی از رکود اقتصادی
derive
U
ناشی شدن از منتج کردن
derives
U
ناشی شدن از منتج کردن
deriving
U
ناشی شدن از منتج کردن
technological unemployment
U
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
lummox
U
ادم ناشی وخام دست
rounding errors
U
خطاهای ناشی از سرراست کردن
machine
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
machines
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
titular
U
ناشی از لقب رسمی افتخاری
scrupulous
U
ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
wage push inflation
U
تورم ناشی از فشار مزد
rental income
U
درامد ناشی از اجاره بها
lewd
U
ناشی از هرزگی شهوت پرست
repetitive stress injury
U
اسیب ناشی از فشار تکراری
faute de mieux
U
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
simple content debt
U
دین ناشی از قرارداد شفاهی
wind load
U
سربار ناشی از اثرات باد
idols of the market
U
اوهام ناشی از سخن وامیزش
idols of the cave
U
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
well mcaning
U
خوش نیت ناشی از قصدخوب
excess demand inflation
U
تورم ناشی از مازاد تقاضا
property income
U
درامد ناشی از املاک ومستغلات
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
machined
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
social decrement
U
کاهش ناشی از کار جمعی
somatogenic
U
ناشی از سلولهای جداری وبدنه
hunger osteopathy
U
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
greenhorns
U
مبتدی ادم خام یا ناشی
forced vibration
U
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
form drag
U
مقاومت ناشی از شکل جسم
laity
U
مردم غیر روحانی ناشی
bizarre
U
غیر مانوس ناشی از هوس
greenhorn
U
مبتدی ادم خام یا ناشی
social increment
U
افزایش ناشی از کار جمعی
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
property income tax
U
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
inducing
U
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
bomb damage assessment
U
تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
deformation due to moisture and tempratu
U
تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
truncation
U
خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
eddy loss
U
افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
machine
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
endogenous
U
مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
machined
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
rat a tat tat
U
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
machines
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
idols of the theatre
U
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
social security wealth
U
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
awkwardly
U
از روی خام دستی یا ناشی گری
commutator riple
U
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
rat-a-tat
U
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
induce
U
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
rat a tat
U
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
failures
U
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
to die a violent death
U
مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
waiting delay
U
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
induced
U
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
failure
U
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
induces
U
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
posthypnotic
U
ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com