Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
liquidated damages
U
خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
considerations
U
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration
U
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
colon
U
محلی که مورد استعمار قرارگیرد و استعمارگران در ان ساکن شوند
colons
U
محلی که مورد استعمار قرارگیرد و استعمارگران در ان ساکن شوند
exchange of notes
U
نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
approve
U
توافق در مورد چیزی
approves
U
توافق در مورد چیزی
approving
U
توافق در مورد چیزی
honored
U
انجام تعهد
honour
U
انجام تعهد
honors
U
انجام تعهد
honouring
U
انجام تعهد
honoring
U
انجام تعهد
honours
U
انجام تعهد
honoured
U
انجام تعهد
good performance bond guarntee
U
وثیقه انجام تعهد
trespassing
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespasses
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassed
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespass
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
undertakes
U
توافق برای انجام کاری
undertake
U
توافق برای انجام کاری
undertaken
U
توافق برای انجام کاری
exchange of instruments of ratification
U
مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
onerous property
U
دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
collateral
U
عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
concerted action
U
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
captain a protest
U
افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
board of conciliation
U
هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
don't give up the day job
<idiom>
U
[در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
parties to a contract
U
طرفین متعاهدین
the contracting parties
U
طرفین متعاهدین
parties to the contract
U
طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
We have agreed in princeple .
U
درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
certificate of damage
U
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
enewal of contract by tacit agreement
U
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
general average
U
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
warranty
U
تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties
U
تضمین تعهد تعهد قانونی
ULA
U
قطعهای که حاوی تعداد مدار منط قی جدا و دروازه هایی که سپس توسط مشتری وصل می شوند تا تابع مورد نظررا انجام دهند
subroutine
U
بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
fixed
U
مقطوع
interrupted
U
مقطوع
lump sum
U
قیمت مقطوع
lump sums
U
قیمت مقطوع
amputee
U
مقطوع العضو
fixed
U
ماندنی مقطوع
net cash
U
قیمت مقطوع
amputees
U
مقطوع العضو
indemnity
U
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities
U
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
contratual rent
U
اجاره بهای مقطوع
lump sum freight
U
هزینه حمل مقطوع
lump sum charter
U
اجاره دربست به طور مقطوع
upset price
U
کمترین بهای مقطوع درهراج
negative stagger
U
ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
mandate
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
quitrent
U
اجازه مقطوع تیولدارجز به صاحب تیول
punitive damages
U
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
trust
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
contracting parties
U
طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
high contracting parties
U
طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
retainers
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainer
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
guaranteed
U
تعهد
bond
U
تعهد
guarantees
U
تعهد
warranty
U
تعهد
assumes
U
تعهد
commitment
U
تعهد
assume
U
تعهد
onus
U
تعهد
contract
U
تعهد
engagement
U
تعهد
engagements
U
تعهد
guarantee
U
تعهد
committment
U
تعهد
oblogation
U
تعهد
obstriction
U
تعهد
commitments
U
تعهد
obligations
U
تعهد
liabilities
U
تعهد
undertaking
U
تعهد
liability
U
تعهد
obligation
U
تعهد
assunption
U
تعهد
mandated
U
تعهد
mandate
U
تعهد
mandates
U
تعهد
mandating
U
تعهد
sponsion
U
تعهد
assurances
U
تعهد
assurance
U
تعهد
warranties
U
تعهد
assumpsit
U
تعهد
bank bond
U
تعهد
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
undertake
U
تعهد کردن
undertaken
U
تعهد کردن
underwrites
U
تعهد کردن
enterprise
U
تعهد تجارت
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
enterprises
U
تعهد تجارت
underwrite
U
تعهد کردن
substitution of an obligation
U
تبدیل تعهد
take on
U
تعهد کردن
recognizance
U
تعهد نامه
subscriptions
U
تعهد پرداخت
subscription
U
تعهد پرداخت
substitution of a different obligation
U
تبدیل تعهد
discharge of an obligation
U
سقوط تعهد
without engagement
U
فاقد تعهد
nonalignment
U
عدم تعهد
to take on
U
تعهد کردن
underwriting
U
تعهد کردن
undertakes
U
تعهد کردن
implied assumpist
U
تعهد ضمنی
underwrote
U
تعهد کردن
preengagement
U
تعهد قبلی
subscribers
U
تعهد کننده
peremptory undertaking
U
تعهد قاطع
warranty
U
تعهد کننده
breach of an obligation
U
تخلف از تعهد
fulfilment of an obligation
U
ایفاء تعهد
mature obligation
U
تعهد حال
subscriber
U
تعهد کننده
termination of an obligation
U
انقضاء تعهد
extinction of an obligation
U
انقضاء تعهد
underwritten
U
تعهد کردن
covenant
U
تعهد کردن
covenants
U
تعهد کردن
committal
U
تعهد الزام
liability to disease
U
تعهد امادگی
warranties
U
تعهد کننده
concerts
U
توافق
accords
U
توافق
accommodation
U
توافق
bands
U
توافق
band
U
توافق
concord
U
توافق
maladapted
U
بی توافق
to come to an understanding
U
توافق
accommodations
U
توافق
consents
U
توافق
consented
U
توافق
consent
U
توافق
consenting
U
توافق
coincidence
U
توافق
coincidences
U
توافق
concurrence
U
توافق
accorded
U
توافق
accord
U
توافق
keeping
U
توافق
concert
U
توافق
commensurableness
U
توافق
settlement
U
توافق
settlements
U
توافق
commensurability
U
توافق
rapport
U
توافق
conciliation
U
توافق
agreement
U
توافق
adaptation
U
توافق
adaptations
U
توافق
consistency
U
توافق
analogies
U
توافق
concent
U
توافق
agreements
U
توافق
analogy
U
توافق
liability
U
تعهد موجودی بانکی
promissory
U
وابسته به تعهد یا قول
bond
U
تعهد موافقت نامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com