English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
real estate U خرید زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order U خرید سفارش خرید
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
underwrite U خرید
buying U خرید
bond servant U زر خرید
bondwoman U زن زر خرید
purchases U خرید
purchasing U خرید
underwrote U خرید
underwritten U خرید
underwriting U خرید
underwrites U خرید
buys U خرید
buy U خرید
shopping U خرید
purchased U خرید
purchase U خرید
procurement U خرید
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
procurement cycle U دوره خرید
purchase requisition U درخواست خرید
advance purchase U خرید سلف
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
acquisition authority U اجازه خرید
achate U عقیق خرید
purchasing officer U مامور خرید
purchasing department U قسمت خرید
purchasing department U دفتر خرید
purchase rate U نرخ خرید
bargain U خرید ارزان
purchasable U باب خرید
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
purchase notice agreements U پیمان خرید
purchase order U دستور خرید
purchase order U سفارش خرید
shopping cart U گاری خرید
purchasing power U قدرت خرید
short covering U پیش خرید
businesses U خرید یا فروش
business U خرید یا فروش
to make a purchase U خرید کردن
bulk buying U خرید فله
purchasing power U توان خرید
bids U پیشنهاد خرید
hire purchase U خرید اقساطی
bid U پیشنهاد خرید
redemption U باز خرید
dealing U خرید و فروش
purchasing office U قسمت خرید
shopping basket U سبد خرید
purchasing office U دفتر خرید
buy U خرید کردن
purchasing officer U مسئول خرید
purchasing patterns U الگوی خرید
buys U خرید کردن
rebuy U خرید مکرر
redemption yield U بازده خرید
regional purchase U خرید محلی
blanket buying U خرید کلی
open purchase U خرید ازاد
buying and selling U خرید و فروش
buyers market U بازار خرید
buyer's market U بازار خرید
lump sum purchase U خرید یکجا
buying price U قیمت خرید
lump sum purchase U خرید کلی
corner U خرید یکجا
local purchase U خرید از محل
nundination U خرید و فروش
coemption U خرید کل محصول
offer to purchase U پیشنهاد خرید
counter purchase U خرید متقابل
dear bought U گران خرید
monopsony U انحصار خرید
monopolist U انحصار خرید
buying rate U نرخ خرید
local purchase U خرید محلی
cornering U خرید یکجا
local procurement U خرید محلی
futures exchange U خرید اتی
corners U خرید یکجا
credit purchase U خرید نسیه
forward purchasing U پیش خرید
impulse buying U خرید بی مقدمه
forward purchase U پیش خرید
forward purchase U خرید سلف
field buying U خرید در صحرا
oniomania U جنون خرید
conditions of purchase U شرایط خرید
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
bulk buying U خرید درحجم زیاد
bulk buying U خرید بصورت عمده
course of dealing U دوره خرید و فروش
course of dealing U دوره مذاکرات خرید
stock trading U خرید و فروش سهام
open purchase U خرید از بازار ازاد
shops U کارخانه خرید کردن
shopped U کارخانه خرید کردن
shop U کارخانه خرید کردن
open indent U سفارش خرید باز
oligopsony U خرید نیمه انحصاری
offer to purchase U پیشنهاد جهت خرید
demanded U تقاضای خرید کالا
demand U تقاضای خرید کالا
Examine it first before buying. U قبل از خرید امتحانش کن
furriery U خرید وفروش خز خزدوزی
income effect U تناسب خرید با درامد
saleable U قابل خرید معاملهای
institute of purchasing and supply U موسسه خرید و عرضه
demands U تقاضای خرید کالا
duopsony U انحصار دو جانبه خرید
handles U خرید و فروش کردن
handle U خرید و فروش کردن
the longs U پیش خرید کنندگان
purchases U خرید خریداری کردن
purchased U خرید خریداری کردن
purchase U خرید خریداری کردن
value for money U قدرت خرید پول
duopsony U انحصار دو قطبی خرید
on approval U خرید کالا به شرط
home trade U خرید وفروش داخلی
purchasing power of money U قدرت خرید پول
overbuy U در خرید افراط کردن
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
credited U خرید وفروش اعتباری
procurement lead time U زمان انجام خرید
real account U حساب خرید املاک
credit U خرید وفروش اعتباری
hedged U خرید و فروش تامینی
preclusive buying U خرید پیشگیری کننده
procuration U تحصیل چیزی خرید
call option U خرید به شرط خیار
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
procuance U تحصیل چیزی خرید
blanket buying U خرید بصورت عمده
purchasing research U تحقیق در خصوص خرید
purchasing power parity U برابری قدرت خرید
crediting U خرید وفروش اعتباری
irredeemable U باز خرید نشدنی
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
collaborative purchase U خرید با تشریک مساعی
buy in advance U پیش خرید کردن
brokerage U کارمزد خرید سهام
purchase ledger U دفتر بزرگ خرید
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
hedging U خرید و فروش تامینی
automated purchasing U خرید بصورت اتوماتیک
salable U قابل خرید معاملهای
hedges U خرید و فروش تامینی
credits U خرید وفروش اعتباری
hedge U خرید و فروش تامینی
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com