Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
loader
U
خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staff
U
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staffed
U
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staffs
U
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
rammer
U
سمبه نظافت لوله سمبه توپ سمبه پر کن توپ
truster
U
باور کننده امانت گذار
loader
U
بارکن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
card loader
U
کارت بارکن
automatic loader
U
بارکن خودکار
auto load
U
خود بارکن
running gear
U
قسمت حرکت کننده ماشین
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
snow machine
U
ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
audio
U
ماشین منتقل کننده سیگنالهای صوتی به نوار مغناطیسی
rammer
U
سمبه
brushes
U
سمبه
brush
U
سمبه
rammer
U
سر سمبه
hollow punch
U
سمبه منگنه
cleaning rod
U
سمبه تفنگ
drifts
U
میله سمبه
drifting
U
میله سمبه
drifted
U
میله سمبه
lapping head
U
سمبه فلزی
drift
U
میله سمبه
brushes
U
سمبه لوله
rammer staff
U
دسته سمبه
ram
U
سمبه زدن
lapping head
U
سمبه توپ
rammed
U
سمبه زدن
rammer staff
U
چوب سمبه
rams
U
سمبه زدن
brush
U
سمبه لوله
staff section
U
قطعات سمبه
cleaning rod
U
سمبه نظافت اسلحه
gun stick
U
میل سمبه تفنگ
spademan
U
نفر سمبه زن توپ
cylinder block boring machine
U
دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
staff section
U
قسمت ستادی دسته سمبه
swabs
U
کف شوی وسیله نظافت سمبه مویی
swab
U
کف شوی وسیله نظافت سمبه مویی
hob
U
فرز چرخ دنده مارپیچی سمبه پرسکاری
hobs
U
فرز چرخ دنده مارپیچی سمبه پرسکاری
granulator
U
دانه دانه کننده ماشین خردکردن
slabber
U
ماشین تراش تکه تکه کننده
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
com file
U
در سیستم عاملهای PC مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان کننده این است که فایل حاوی کد ماشین است به صورت دودویی وتوسط سیستم عامل قابل اجراست
transitions
U
گذار
transition
U
گذار
over-
U
گذار
over
U
گذار
bypassing
U
کنار گذار
blazers
U
علامت گذار
auctioneers
U
حراج گذار
pledgor
U
رهن گذار
auctioneer
U
حراج گذار
shelver
U
در قفسه گذار
bypass
U
کنار گذار
pledgor
U
وثیقه گذار
grader
U
نمره گذار
bypassed
U
کنار گذار
differentiator
U
فرق گذار
grounder
U
پایه گذار
bypasses
U
کنار گذار
grounder
U
کار گذار
assessor
U
خراج گذار
lienee
U
وثیقه گذار
discriminator
U
فرق گذار
deepositor
U
ودیعه گذار
zoogenic
U
بچه گذار
blazer
U
علامت گذار
contributory
U
خراج گذار
swindlers
U
کلاه گذار
legislators
U
قانون گذار
punctuator
U
نقطه گذار
legiskative
U
قانون گذار
salver
U
مرهم گذار
mortgagor
U
رهن گذار
foundered
U
بنیان گذار
legator
U
میراث گذار
handler
U
دسته گذار
spotter
U
خال گذار
handlers
U
دسته گذار
founder
U
بنیان گذار
impressionistic
U
برداشت گذار
legislatress
U
قانون گذار زن
racers
U
مسابقه گذار
legislator
U
قانون گذار
swindler
U
کلاه گذار
depositor
U
امانت گذار
founders
U
بنیان گذار
foundering
U
بنیان گذار
legislatrix
U
قانون گذار زن
dotter
U
نقطه گذار
racer
U
مسابقه گذار
graduator
U
درجه گذار
legislative
U
قانون گذار
demographic transition
U
گذار جمعیت
transition period
U
دوره گذار
transit time
U
زمان گذار
crossing site
U
محل گذار
tracklayer
U
ریل گذار
tracked layer
U
ریل گذار
tapper
U
توپی گذار
bailer
U
امانت گذار
transition state
U
حالت گذار
instaurator
U
بنیاد گذار
insurant
U
بیمه گذار
nomographer
U
قانون گذار
marker pen
علامت گذار
encoder
U
رمز گذار
bailor
U
امانت گذار
mark sense
U
نشان گذار
salvers
U
مرهم گذار
coder
U
رمز گذار
accomodating
U
منت گذار
prizer
U
قیمت گذار
pracitcable
U
گذار کردنی
innovators
U
بدعت گذار
innovator
U
بدعت گذار
insured
U
بیمه گذار
heretics
U
بدعت گذار
valuer
U
قیمت گذار
heretic
U
بدعت گذار
outdoor recreation
U
گشت و گذار
lowpass
U
پایین گذار
pawnor
U
رهن گذار
valuers
U
قیمت گذار
investor
U
سرمایه گذار
marker
U
نشان گذار
space bar
U
فاصله گذار
pricer
U
قیمت گذار
markers
U
نشان گذار
oviparous
U
تخم گذار
investors
U
سرمایه گذار
trend-setters
U
بدعت گذار
trend-setter
U
بدعت گذار
shelver
U
در تاقچه گذار
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
buoy tender
U
ناو بویه گذار
burst gate
U
لامپ پیام گذار
depositor
U
ودیعه گذار مودع
buoy tender
U
کشتی بویه گذار
mine layer
U
کشتی مین گذار
position control
U
پیچ مرکز گذار
subcaliber
U
تفنگ اثر گذار
dan layers
U
شناوه بویه گذار
dan runner
U
کشتی بویه گذار
miscreant
U
بدعت گذار خبیث
truster
U
ودیعه گذار اعتباردهنده
minelayer
U
ناو مین گذار
minelayer
U
کشتی مین گذار
dot generator
U
مولد خال گذار
free capital
U
سرمایه گذار پولی
uniparous
U
هر باریک تخم گذار
net laying ship
U
کشتی تور گذار
spacebar
U
کلید فاصله گذار
testator
U
شاهد میراث گذار
money lender
U
پول به بهره گذار
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
You are not pulling my leg , are you ?
U
نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
parentheses free nataton
U
نشان گذار بدون پرانتز
pathfinders
U
هواپیمای علامت گذار مسیر
spademan
U
نفر خرج گذار توپ
pathfinder
U
هواپیمای علامت گذار مسیر
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
to mince matters
U
از گفتن راستی فرو گذار کردن
godmother
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
range ladder
U
تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
encrypt
U
تبدیل متن به حالت امن با استفاده از سیستم رمز گذار
nomothetes
U
کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
encipher
U
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
drifted
U
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com