English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scuff U خراش فرسایش
scuffed U خراش فرسایش
scuffing U خراش فرسایش
scuffs U خراش فرسایش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
attrition rate U میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
scraped U خراش اثر خراش
scrapes U خراش اثر خراش
scraping U خراش اثر خراش
scrape U خراش اثر خراش
arid erosion U فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
depletion U فرسایش
abrasion U فرسایش
wear U فرسایش
attrition U فرسایش
fraying U فرسایش
abrasions U فرسایش
erosion U فرسایش
wears U فرسایش
abrasion U خراش
scart U خراش
rasure U خراش
irritations U خراش
irritation U خراش
rifts U خراش
rift U خراش
grazes U خراش
grazed U خراش
scratched U خراش
scratch U خراش
grooves U خراش
groove U خراش
abrasions U خراش
scratches U خراش
scratching U خراش
graze U خراش
surface erosion U فرسایش سطحی
wind erosion U فرسایش بادی
soil erosion U فرسایش خاک
selective erosion U فرسایش انتخابی
sheet washing U فرسایش رویی
weathring test U ازمایش فرسایش
sheet washing U فرسایش سطحی
attrition U فرسایش نیروها
sever erosion U فرسایش نابهنجار
weathering U فرسایش در اثرهوا
accelerated erosion U فرسایش تشدیدی
pot hole U دیگ فرسایش
spark erossion U فرسایش الکتریکی
nuclear corrosion U فرسایش هستهای
natural erosion U فرسایش طبیعی
natural erosion U فرسایش نابهنجار
internal erosion U فرسایش داخلی
precession U فرسایش لوله
gully erosion U فرسایش خندقی
erosive U فرسایش دهنده
erosion control U جلوگیری از فرسایش
erodible U قابل فرسایش
erodibility U قابلیت فرسایش
electro erosion U فرسایش الکتریکی
bioerosion U فرسایش زیستی
shore erosion U فرسایش ساحلی
rill erosion U فرسایش شیاری
beach erosion U فرسایش ساحلی
erosion U فرسایش وسایل
concrete erosion U فرسایش بتن
prickle U خراش کوچک
prickled U خراش کوچک
prickles U خراش کوچک
prick U خراش سوزن
scotched U چاک خراش
pricked U خراش سوزن
scotch U چاک خراش
disk crash U خراش دیسک
stridently U گوش خراش
scotches U چاک خراش
scratchy U خراش دار
skyscrapers U اسمان خراش
sky scraper U اسمان خراش
rase U خراش دادن
sky scaper U اسمان خراش
skyscraper U اسمان خراش
strigil U بدن خراش
scotching U چاک خراش
strident U گوش خراش
scuff U صدای خراش
scuffed U صدای خراش
prickly U خراش دهنده
high-rise U آسمان خراش
scuffing U صدای خراش
scuffs U صدای خراش
a bradent U وسیله خراش
pricks U خراش سوزن
attrition U مالش خراش
pricking U خراش سوزن
abradent U الت خراش
geologic erosion U فرسایش زمین شناسی
abrasion of surface U فرسایش سطح فرش
attenuation U فرسایش انرژی موج
electro erosion process U فرایند فرسایش الکتریکی
elutriation U شستشو با اب فرسایش انتخابی
electroerosive U فرسایش قوس الکتریکی
loudest U پر صدا گوش خراش
loud U پر صدا گوش خراش
scratch hardness U درجه سختی خراش
louder U پر صدا گوش خراش
scratch hardness tester U ازمایشگر سختی خراش
irritant U خراش اور دلخراش
irritants U خراش اور دلخراش
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
restraint U نیروی خستگی یا فرسایش بار
wears U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
restraints U نیروی خستگی یا فرسایش بار
wear U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
weatherability U قابلیت عدم فرسایش در هوا
stridulous or lant U دارای صدای گوش خراش
raspy U دارای صدای گوش خراش
to strip the paint off the wall U رنگ را از دیوار [با خراش] کندن
planation U مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
fastness of color U عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
detritus U ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
soliflucation U فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
bed plate U صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
anti wear U مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
pricked U خلیدن باچیز نوک تیز فروکردن خراش دادن
pricking U خلیدن باچیز نوک تیز فروکردن خراش دادن
pricks U خلیدن باچیز نوک تیز فروکردن خراش دادن
prick U خلیدن باچیز نوک تیز فروکردن خراش دادن
jetty U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
jetties U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion U فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
special degration U نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
polygonal soil U زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
rill erosion U این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
aprons U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
attenuation factor U ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
irritate U خراش دادن سوزش دادن
irritated U خراش دادن سوزش دادن
irritates U خراش دادن سوزش دادن
irritament U خراش اور سوزش اور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com