English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Shame on you!It is shameful! U خجالت بکش !خجالت دارد !
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
You ought to be ashamed of yourself ! U خجالت نمی کشی ؟ خجالت دارد !
It is ( most ) disgraceful . U اینکارها عیب است ( خجالت دارد )
Other Matches
shamedfaced U خجالت کش
blushless U بی خجالت
high colour U خجالت
shamefast U کم رو خجالت کش
shamefaced U خجالت کش
unblushing U بی خجالت
embarrassment U خجالت
embarrassments U خجالت
shame on you! U خجالت بکشید!
to put to the blush U خجالت دادن
shamed U خجالت دادن
bashfully U از روی خجالت
shames U خجالت دادن
shaming U خجالت دادن
to put out of face U خجالت دادن
shame U خجالت دادن
embarrasses U براشفتن خجالت دادن
There is nothing to be ashamed lf . U ( اینکار ) خجالت ندارد
feel embarrassed U خجالت کشیدن [در مهمانی]
to put somebody to shame U به کسی خجالت دادن
to bring shame upon somebody U به کسی خجالت دادن
to shame somebody U به کسی خجالت دادن
embarrass U براشفتن خجالت دادن
abashment U دست پاچگی خجالت
to turn red with embarrassment U از خجالت سرخ شدن
feel awkward U خجالت کشیدن [در مهمانی]
have egg on one's face <idiom> U خجالت ودست پاچه شدن
iam a to go there U از رفتن به انجا خجالت می کشم
He hung his head in shame. U از خجالت سرش راپایین انداخت
She has no sense of shame . She doesnt know the meaning of shame. U خجالت سرش نمی شود
abash U خجالت دادن دست پاچه نمودن
I am too shy (timid) to speak English . U خجالت می کشم انگلیسی حرف بزنم
lose face <idiom> U به خاطراشتباه ،با قصور خجالت زده بودن
to show somebody up [by behaving badly] U باعث خجالت کسی شدن [با رفتار بد خود]
He feels shame at failing in his exam . U ازاینگه در امتحان مردود شده خجالت می کشد
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
he is ill with fever U تب دارد
hast U او دارد
he has a rage for money U دارد
he has worms U دارد
has U دارد
heavy fighting is in progress U دارد
chain U دارد.
chains U دارد.
there is a time for everything U دارد
are there any remarks? U دارد
the reason is manifold U چنددلیل دارد
the probability is U احتمال دارد
he tops .0 metres U یک مترونیم قد دارد
he is 0 years old U او ده سال دارد
figure on <idiom> U بستگی دارد به
multungulate U که بیش از دو سم دارد
he has an axe to grind U غرض دارد
But one leg to the fowl. <proverb> U مرغ یک پا دارد .
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
not a patch on U چه دخلی دارد
he speaks to the purpose U قصدی دارد
he is fifty U تمام دارد
our library is well stocked U خوبی دارد
the reason is two fold U دودلیل دارد
he has an a. to grind U مقصود دارد
there is a rumour that U شهرت دارد که
it has sides U سه پهلو دارد
Windows GDI U بیتی دارد
what the odds U چه اهمیت دارد
viruses U وجود دارد
virus U وجود دارد
what matter? U چه اهمیت دارد
walls have ears U گوش دارد
god is U خداوجود دارد
it is sufficiently stamped U کسرتمبر دارد
it is usual with him U عادت دارد
what hurt is there in that U چه زیانی دارد
he has a maggot in his head U وسواس دارد
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , U بزرگ دارد
I owe him a dept of gratitude. U حق بگردنم دارد
he has a spite against me U بامن لج دارد
There is a knack in it . U یک فنی دارد
it depends [on] U بستگی دارد [به]
He has a day off. U او مرخصی دارد.
Buttonhole U کتی که در دو طرف دکمه دارد
Every flow must have its ebb. <proverb> U هر فرازى نشیبى دارد.
double decker U هرچیزیکه دو لایه دارد
it stand well with him U بامن نظرمساعدی دارد
The kettel is boiling. U قوری دارد می جوشد
He takes my advice. He listens to me. U از من حرف شنوایی دارد
There are two sides to every question . <proverb> U هر مساله ای دو جنبه دارد.
likelihood U احتمال کلی دارد
well and good U باشد چه ضرر دارد
There are ticks in every trade . <proverb> U هر کار لمى دارد .
it speaks well for him U بامن نظرمساعد دارد
it needs to be done carefully U اینکارتوجه لازم دارد
bass U کسی که صدای بم دارد
delectus U برای ترجمه دارد
it askes for attention U توجه لازم دارد
How long is the ticket valid? U بلیت تا کی اعتبار دارد؟
that bridge has openings U ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
It is much sought after خیلی طالب دارد.
it is of frequent U خیلی مورد دارد
tea is preferable to water U چایی بر اب ترجیح دارد
it is particularly difficult U یک دشواری ویژه دارد
significance U معنای مخصوص دارد
basses U کسی که صدای بم دارد
it is worth 0 rials U ده ریال ارزش دارد
it is wringing U خیلی تراست یا اب دارد
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
He writes a legible ( beautiful ) hand . U خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
There is only one condition attached to it . U فقط یک شرط دارد
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. U شهوت کلام دارد
She has a lovely (nice) voice. U صدای قشنگه دارد
backs U که یک باتری پشتیبان دارد
He is against [opposed to] me . با من ضد است. [ضدیت دارد]
He writes well . he wields a formidable pen . U قلم خوبی دارد
back U که یک باتری پشتیبان دارد
She has a subtle charm. U جذابیت ظریفی دارد
She has a lovely ( nice ) voice. U صدای قشنگه دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure . U فشار خون دارد
She has a delightfully mellow voice . U صدای گرمی دارد
bigamists U زنی که دوشوهر دارد
She has engaging manners . U رفتار گیرایی دارد
She has a soft voice U صدای نرمی دارد
he keeps my a U حساب مراونگه می دارد
He has influential contacts everywhere. U همه جا دست دارد
He is distantly related to us . U نسبت دوری با ما دارد
There is always a right way of doing everything. U هرکاری راهی دارد
(not to be) sneezed at <idiom> U ارزش داشتن را دارد
rubrician U کتاب نماز دارد
My hair is falling. U موهایم دارد می ریزد
She has got regular teeth . U دندانهای منظمی دارد
Somebody is beating at (upon)the door. U یک کسی دارد در می زند
bigamist U زنی که دوشوهر دارد
With his foul temper. U با اخلاق سگه که دارد
it is very important U بسیار اهمیت دارد
what is wrong with that? U مگراین چه عیبی دارد
and there an end. U و پایان وجود دارد.
he has Roman nose U او بینی عقابی دارد
batteries U که یک باتری پشتیبان دارد
Does it matter if I dont come ? U اشکالی دارد اگرنیایم ؟
battery U که یک باتری پشتیبان دارد
he is in a hurry to go U عجله دارد برفتن
he is in the know U اطلاع ویژه دارد
he has a loose tongue U دهان لقی دارد
he bears out his name U اسم بامسمایی دارد
he is f. of money U پول فراوان دارد
to bring grist to the mill U نان دراب دارد
he insists on going U اصرار دارد برفتن
he has much merit U خیلی قابلیت دارد
he has much merit U بسیار شایستگی دارد
what is that to you U به شما جه دخلی دارد
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
he is rightly named U اسم بامسمائی دارد
what does it meant U یعنی چه چه معنی دارد
biased U آنچه اریب دارد
he must needs go U بیخوداصرار دارد برفتن
the cat has nine lives U سگ هفت جان دارد
it is particularly difficult U یک اشکال بخصوصی دارد
the party is led by him U او بر ان حزب ریاست دارد
the switch is on U برق جریان دارد
the work is in full swing U کاربخوبی جریان دارد
there removred revolution U شورشی که شهرت دارد
length U خط با طول جر حرف دارد
lengths U خط با طول جر حرف دارد
in all like U احتمال کلی دارد
ox frame U قابی که گوشههای چلیپایی دارد
chaplain U کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
AT Attachment U مگابایت دار ثانیه دارد
puntist U راننده کرجی نام دارد
He has a family of six to. support . he has six mouths to feed. U شش سر نانخور دارد ( تحت تکلف )
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
chaplains U کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
What's up with him? U مگر او [مرد] چه عیبی دارد؟
Advanced Technology Attachment U مگابایت دار ثانیه دارد
post town U شهری که پستخانه مستقل دارد
accessor U شخصی که به داده دسترسی دارد
He takes ( heels) much interest in politics. U به سیاست خیلی علاقه دارد
requests U چیزی که کسی تقاضایش را دارد
requesting U چیزی که کسی تقاضایش را دارد
requested U چیزی که کسی تقاضایش را دارد
request U چیزی که کسی تقاضایش را دارد
pavonazzo U مرمری که رنگهای پرطاووسی دارد
quarter binding U جلدی که تنهاته ان چرم دارد
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
fault U فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
the battle still rages U جنگ هنوز شدت دارد
administrator U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
administrators U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
the odds are that he will doit U احتمال دارد که انکار را بکند
Blood circulates in the body. U خون در بدن جریان دارد
the cow parts the hoofs U گاو سمهای شکافته دارد
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
He has a good permanent job. U شغل ثابت خوبی دارد
Our food supply is getting low. U ذخیره غذایمان دارد ته می کشد
One could be taken up on ones offer. U تعارف آمد نیامد دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com