English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
earth work U کارهای خاکی
navvy U کارگر کارهای خاکی
navvies U کارگر کارهای خاکی
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
antiamphibious minefield U میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft U ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
lunces U کارهای غریب
emergency works U کارهای اضطراری
incidental works U کارهای اتفاقی
interior affairs U کارهای درونی
diabolism U کارهای شیطانی
wirework U کارهای سیمی
miscellaneous works U کارهای مختلف
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
meshwork U کارهای مشبک
the galleys U کارهای سخت
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
daily round U کارهای روزانه
cementation U کارهای سیمانی
auxiliary work U کارهای اضافی
previous work U کارهای قبلی
temporary works U کارهای موقت
preliminary works U کارهای مقدماتی
chores U کارهای عادی و روزمره
chore U کارهای عادی و روزمره
inhouse work U کارهای داخلی تاسیسات
logjam U کارهای عقب افتاده
public works U کارهای ساختمانی همگانی
mundane affairs U کارهای این جهان
foppery U جلفی کارهای جلف
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
welfare work U کارهای عام المنفعه
light housekeeping U کارهای سبک خانکی
diabolize U کارهای شیطانی کردن
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
light housekeeping U کارهای خانه داری
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
to pry into a person affairs U در کارهای کسی فضولی کردن
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
donkeywork U کارهای عادی وروزمره خرکاری
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
outgeneral U در کارهای جنگی پیش افتادن از
chickens come home to roost <idiom> U چوب کارهای گذشته را خوردن
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
pile-ups U انباشتگی کارهای عقب افتاده
pile-up U انباشتگی کارهای عقب افتاده
erection crane U جراثقال برای کارهای ساختمانی
mundane U خاکی
worldly U خاکی
amphibious U اب خاکی
terrene U خاکی
tellurian U خاکی
embankments U سد خاکی
embankment U سد خاکی
earthen U خاکی
earthy U خاکی
edaphic U خاکی
earthborn U خاکی
earth fill dam U سد خاکی
earth dam U سد خاکی
dust colour U خاکی
embankment dam U سد خاکی
amphibious pack U تک اب خاکی
earthly U خاکی
terrestrial U خاکی
wood louse U خر خاکی
earth-bound U خاکی
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
peonage U استفاده از غلام برای کارهای بندگی
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
apery U میمون صفتی کارهای بوزینه وار
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
earthwork U ختل خاکی
amphibious lift U ترابری اب و خاکی
geophyte U گیاه خاکی
fuse plug U سرریز خاکی
earth dam U بند خاکی
soil U خاکی کردن
ground ivy U پاپیتال خاکی
lobworm U کرم خاکی
landing forces U قوای اب خاکی
adaphic organism U زیستمند خاکی
alkaline earth U قلیایی خاکی
warping tug U یدک کش اب خاکی
vault formed in the earth U طاق خاکی
homogeneous earth dam U سد خاکی همگن
landing party U گروه اب خاکی
soiling U خاکی کردن
soils U خاکی کردن
dew worm U کرم خاکی
staging U تمرین اب خاکی
amphibious vehicle U خودروی اب خاکی
earth road U راه خاکی
amphibious transport ship U ترابر اب خاکی
earethliness U خاکی بودن
earth born U خاکی فانی
earth work U عملیات خاکی
earthiness U طبیعت خاکی
earthiness U خاکی بودن
amphibious tank U تانک اب خاکی
khaki U خاکی رنگ
zoned earth dam U سد خاکی ناهمگن
amphibious reconnaissance U شناسایی اب خاکی
amphibious pack U بارهای اب خاکی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
amphibious force U نیروی اب خاکی
angleworm U کرم خاکی
embankment U دیوار خاکی
embankments U دیوار خاکی
rain worm U کرم خاکی
terricolous U خاکزی خاکی
mold etc U خاکی کردن
terrestrial U زمین خاکی
amphibian U ابی خاکی
amphibian U هواپیمای اب و خاکی
earthworms U کرم خاکی
border U پشته خاکی
bordered U پشته خاکی
earthworm U کرم خاکی
bordering U پشته خاکی
dust color U رنگ خاکی
amphibious U خاکی و ابی
vallation U دیوار خاکی
dun U سمند خاکی
earthworks U عملیات خاکی
milleped U جنس خر خاکی
amphibian U وسیله اب و خاکی
milliped U جنس خر خاکی
semiterrestrial U نیمه خاکی
pulverulence U حالت خاکی
cycle time U مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
self- U سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
wright U کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
utility U تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
amphibious lift U حمل ونقل اب خاکی
amphibious control group U گروه کنترل اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات نمایشی اب خاکی
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
amphibious transport dock U ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious tractor U خودروشنی دار اب خاکی
amphibious striking forces U نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious task force U گروه رزمی اب خاکی
amphibious squadron U گردان عملیات اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious assault ship U ناومخصوص هجوم اب و خاکی
assault ships U ناوهای هجومی اب خاکی
benching U جان پناه خاکی
joint amphibious operations U عملیات مشترک اب خاکی
shoulders U دو طرف خاکی جاده
shouldering U دو طرف خاکی جاده
landing ship dock U اسکله فرود اب خاکی
beach party U گروه پیشرو اب خاکی
verge U شانه خاکی جاده
man of mould U انسان خاکی یا فانی
shouldered U دو طرف خاکی جاده
shoulder U دو طرف خاکی جاده
boat team U تیم قایق اب خاکی
advance force U نیروی جلودار اب خاکی
alkaline earth oxide U فلز قلیایی خاکی
amphibian floats U شناورهای ابی خاکی
landing threshold U استانه فرود اب خاکی
vales U زمین جهان خاکی
vale U زمین جهان خاکی
alkaline earth metal U فلز قلیایی خاکی
verges U شانه خاکی جاده
amphibious assault ship U ناو هجومی اب و خاکی
brandling U یکجور کرم خاکی
borrow area U محل قرضه سد خاکی
I am just a pen – pusher . U قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
Ergonomics U [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
e. of pleas U دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com