Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the house is occupied
U
خانه خالی نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it is but a step to my house
U
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
NO VACANCIES
U
اتاق خالی موجود نیست.
blank
U
خانه خالی در صفحه گسترده
blankest
U
خانه خالی در صفحه گسترده
To vacate a house.
U
خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
he is a bad husband
U
خانه دار خوبی نیست
There isnt much food in the house.
U
زیاد غذاتوی خانه نداریم ( نیست )
This house is my own .
U
این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
formats
U
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format
U
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
blank
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
vacancies
U
محل خالی جای خالی
vacancy
U
محل خالی جای خالی
lady help
U
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
U
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
mansion house
U
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
manspace
U
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
homebody
U
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
tricotine
U
پارچه زبر لباسی خانه خانه
our neighbour door
U
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
toft
U
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
honeycomb
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
houndstooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
hound's tooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
Honey comb design
U
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
garde manger
U
سرد خانه اشپز خانه
bagnio
U
فاحشه خانه جنده خانه
cellular
U
لانه زنبوری خانه خانه
weigh house
U
قپاندار خانه ترازودار خانه
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
i do not know your house
U
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formula
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranges
U
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
U
خانه خانه کردن
ranged
U
یک خانه یا تعدادی خانه
range
U
یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession
U
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
emptied
U
خالی
vacuous
U
خالی
unoccupied
U
خالی
destitute
U
خالی
frothy
<adj.>
U
تو خالی
vacant
U
خالی
devoid
U
خالی از
light-weight
U
سر خالی
underweight
U
سر خالی
indigent
U
خالی
hollow dam
U
سد تو خالی
empty
U
خالی
void
U
خالی
tenantless
U
خالی
forspent
U
خالی
windy
U
خالی
devoid
U
خالی
emptiest
U
خالی
bare
U
خالی
toom
U
: خالی
sunken
U
خالی
inane
U
خالی
barren
U
خالی
empties
U
خالی
blank cell
U
سل خالی
arid
U
خالی
emptier
U
خالی
phantom
<adj.>
U
تو خالی
blank
U
خالی
vacuous
U
خالی
stilted
<adj.>
U
تو خالی
cop-outs
U
شانه خالی
disembogue
U
خالی شدن
merest
U
محض خالی
void volume
U
حجم خالی
vacant possession
U
ملک خالی
unload
U
خالی کردن
unloaded
U
خالی کردن
vacuity
U
فضای خالی
discharge
U
خالی کردن
venting
U
خالی کردن
to cleanovt
U
خالی کردن
vented
U
خالی کردن
vents
U
خالی کردن
vent
U
خالی کردن
vacantness
U
محل خالی
cop-out
U
شانه خالی
cofferdam
U
فضاهای خالی
vacant space
U
محل خالی
vacant space
U
جای خالی
unloads
U
خالی کردن
dappled
U
خال خالی
leering
U
خالی تهی
knock out
U
خالی کردن
arid
U
خالی بیمزه
cavity
U
فضای خالی
cavities
U
فضای خالی
evacuate
U
خالی کردن
evacuated
U
خالی کردن
evacuates
U
خالی کردن
assoil
U
خالی کردن
evacuating
U
خالی کردن
azoic
U
خالی ازحیات
bad break
U
فضای خالی
vacate
U
خالی کردن
to clear out
U
خالی کردن
clear-out
U
خالی کردن
leers
U
خالی تهی
leered
U
خالی تهی
leer
U
خالی تهی
indiscriminate
U
خالی ازتبعیض
let off
U
خالی کردن
let out
U
خالی کردن
cenotaphs
U
مقبره خالی
cenotaph
U
مقبره خالی
mere
U
محض خالی
lacuna
U
فضای خالی
clear out
U
خالی کردن
turn out
<idiom>
U
خالی کردن
vacated
U
خالی کردن
vacates
U
خالی کردن
vacating
U
خالی کردن
blank space
U
جای خالی
bread alone
U
نان خالی
gap
U
محل خالی
drains
U
خالی کردن اب
draining
U
خالی کردن اب
drained
U
خالی کردن اب
drain
U
خالی کردن اب
gaps
U
محل خالی
off risks
U
خالی از خطر
ignoring
U
حرف خالی
ignores
U
حرف خالی
ignored
U
حرف خالی
blank file
U
جای خالی در صف
prosaic
U
خالی از لطف
bare board
U
برد خالی
barebone
U
استخوان خالی
deplete
U
خالی کردن
depleted
U
خالی کردن
battery discharger
U
باتری خالی کن
depletes
U
خالی کردن
depleting
U
خالی کردن
discharger for battery
U
باتری خالی کن
ignore
U
حرف خالی
empty-handed
<adj.>
U
دست خالی
free from backlash
U
خالی از لقی
free from slip
U
خالی از لغزش
crude
<adj.>
U
خالی از ظرافت
free space
U
فضای خالی
string
U
رشته خالی
empty running
U
کارکرد خالی
desolate
<adj.>
U
خالی از سکنه
empty
U
خالی از سکنه
lonely
U
خالی از سکنه
space
U
فضای خالی
blank
U
جای خالی
spaces
U
فضای خالی
gap
U
جای خالی
space
U
جای خالی
vacancies
U
خالی بودن
disengaged
U
فارغ خالی
free form defects
U
خالی از خطا
light-handed
<adj.>
U
دست خالی
unmistakable
U
خالی از اشتباه
void
U
فضای خالی
to play a gun on
U
خالی کردن
purge
U
خالی کردن
purged
U
خالی کردن
to work off
U
خالی کردن
to offload
U
خالی کردن
purges
U
خالی کردن
fair minded
U
خالی از اغراض
to load off
U
خالی کردن
to give vent to one's wrath
U
دق دل را خالی کردن
gameless
U
خالی ازشکار
barren
<adj.>
U
خالی از سکنه
deserted
<adj.>
U
خالی از سکنه
emptily
U
بطور خالی
ungraceful
U
خالی ازلطف
voids
U
فضاهای خالی
give way
U
جا خالی کردن
bleak
<adj.>
U
خالی از سکنه
empty string
U
رشته خالی
parry
U
جا خالی دادن
emptiness
U
خالی بودن
blasted
[uninhabitable]
<adj.>
U
خالی از سکنه
discharges
U
خالی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com