English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stifle U خاموش کردن فرونشاندن
stifled U خاموش کردن فرونشاندن
stifles U خاموش کردن فرونشاندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
slack U شل کردن فرونشاندن
slacks U شل کردن فرونشاندن
slackest U شل کردن فرونشاندن
to wear down U له کردن فرونشاندن
softens U شیرین کردن فرونشاندن
put down U ذخیره کردن فرونشاندن
softened U شیرین کردن فرونشاندن
put-down U ذخیره کردن فرونشاندن
put-downs U ذخیره کردن فرونشاندن
soften U شیرین کردن فرونشاندن
extinguishes U خفه کردن فرونشاندن
sate U راضی کردن فرونشاندن
extinguishing U خفه کردن فرونشاندن
extinguish U خفه کردن فرونشاندن
curbed U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
shutdowns U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdown U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
hard U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
turn-offs U خاموش کردن
to switch off U خاموش کردن
smothering U خاموش کردن
turn off U خاموش کردن
smothers U خاموش کردن
suffocating U خاموش کردن
turn-off U خاموش کردن
smothered U خاموش کردن
smother U خاموش کردن
extinguishes U خاموش کردن
to snuff out U خاموش کردن
extinguishing U خاموش کردن
turn out <idiom> U خاموش کردن
extinguish U خاموش کردن
suffocates U خاموش کردن
out U خاموش کردن
dout U خاموش کردن
hush U خاموش کردن
quenching U خاموش کردن
suffocated U خاموش کردن
outed U خاموش کردن
put out U خاموش کردن
out- U خاموش کردن
to put out U خاموش کردن
suffocate U خاموش کردن
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
powered U خاموش کردن یک وسیله
to blow out alamp U خاموش کردن چراغ
snubbed U سربالا خاموش کردن
to laugh down U با خنده خاموش کردن
fight the fire U اتش خاموش کردن
turn-offs U خاموش کردن یاشدن
turn off U خاموش کردن یاشدن
quench U خاموش کردن ترساندن
quenched U خاموش کردن ترساندن
power U خاموش کردن یک وسیله
quenches U خاموش کردن ترساندن
powering U خاموش کردن یک وسیله
turn off <idiom> U بستن ،خاموش کردن
To extinguish a fire. U آتش را خاموش کردن
powers U خاموش کردن یک وسیله
snuff U بافوت خاموش کردن
to talk down U خاموش یاساکت کردن
to shut down a reactor U راکتوری را خاموش کردن
to smother a flame U شعله ای را خاموش کردن
To dye ones hair. U موها را خاموش کردن
snubbing U سربالا خاموش کردن
turn-off U خاموش کردن یاشدن
turn out U باکلید خاموش کردن
snubs U سربالا خاموش کردن
snub U سربالا خاموش کردن
stillest U ساکت کردن خاموش شدن
light line U خط خاموش کردن چراغ خودروها
stills U ساکت کردن خاموش شدن
stiller U ساکت کردن خاموش شدن
still U ساکت کردن خاموش شدن
smouldering U بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered U بی اتش سوختن خاموش کردن
to snuff out U در نتیجه گل گیری خاموش کردن
smoulder U بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders U بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering U بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered U بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders U بی اتش سوختن خاموش کردن
radar silence U خاموش کردن موقتی رادارها
smolder U بی اتش سوختن خاموش کردن
stanch U خاموش کردن ساکت شدن
power down U قطع برق خاموش کردن
to turn off U خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powered U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
shut off <idiom> U بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
To squash someone . U تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
powering U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blanket U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blankets U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
powers U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
muffles U خاموش کردن ساکت کردن
muffling U خاموش کردن ساکت کردن
muffle U خاموش کردن ساکت کردن
quenched U دفع کردن خاموش کردن
quenches U دفع کردن خاموش کردن
quench U دفع کردن خاموش کردن
still brith U خاموش کردن ساکت کردن
dumb U لال کردن خاموش کردن
dumber U لال کردن خاموش کردن
dumbest U لال کردن خاموش کردن
quell U فرونشاندن
quells U فرونشاندن
quelled U فرونشاندن
lull U فرونشاندن
lulled U فرونشاندن
lulling U فرونشاندن
tranquilize U فرونشاندن
pacified U فرونشاندن
agree U فرونشاندن
pacifies U فرونشاندن
pacify U فرونشاندن
agreeing U فرونشاندن
pacifying U فرونشاندن
lulls U فرونشاندن
slaked U فرونشاندن
agrees U فرونشاندن
quelling U فرونشاندن
atones U فرونشاندن
tranquillising U فرونشاندن
calmest U فرونشاندن
tranquilizing U فرونشاندن
calming U فرونشاندن
calms U فرونشاندن
tranquillises U فرونشاندن
tranquillised U فرونشاندن
atone U فرونشاندن
atoned U فرونشاندن
tranquilizes U فرونشاندن
slake U فرونشاندن
calmer U فرونشاندن
slakes U فرونشاندن
infix U فرونشاندن
stamp out U فرونشاندن
atoning U فرونشاندن
tranquillizing U فرونشاندن
tranquillizes U فرونشاندن
tranquillized U فرونشاندن
calm U فرونشاندن
tranquillize U فرونشاندن
calmed U فرونشاندن
tranquilized U فرونشاندن
to slake one's thirst U فرونشاندن تشنگی
to slack one's thirst U فرونشاندن تشنگی
appeased U فرونشاندن خواباندن
to suppress one's propensities U خودرا فرونشاندن
appeasing U فرونشاندن خواباندن
appeases U فرونشاندن خواباندن
to soften one's anger U فرونشاندن عصبانیت
appease U فرونشاندن خواباندن
stanch U ساکن شدن فرونشاندن
repressing U باز کوفتن فرونشاندن
represses U باز کوفتن فرونشاندن
propitiation U فرونشاندن خشم وغضب
repress U باز کوفتن فرونشاندن
cooling off U خونسرد شدن غضب را فرونشاندن
to pour oil on troubled water U خشم کسیرا با سخنان نرم فرونشاندن
magnetic blowout U خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
quiescent U خاموش
mumchance U خاموش
on-off button U خاموش
uncommunicative U خاموش
extinguished U خاموش
h! U خاموش
soundless U خاموش
hist U خاموش
silent U خاموش
on/off U خاموش
whist U خاموش
on/off light U خاموش
off U خاموش
quaker's meeting U انجمن خاموش
quietest U ساکن خاموش
to stand mute U خاموش ماندن
he did not open his lips U خاموش ماند
dry up U خاموش شدن
extinction U خاموش سازی
silencers U خاموش کننده
silencer U خاموش کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com