Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
withdrawal
U
خارج کردن عقب کشیدن
withdrawals
U
خارج کردن عقب کشیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
Other Matches
bouse
U
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
inactivate
U
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
to rule out
U
خارج کردن
derailing
U
از خط خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
extraction
U
خارج کردن
unship
U
خارج کردن
bring out
U
خارج کردن
phase out
U
خارج کردن
derailed
U
از خط خارج کردن
derails
U
از خط خارج کردن
discharge
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
derail
U
از خط خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
eject
U
خارج کردن
expulse
U
خارج کردن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
tabling
U
از دستور خارج کردن
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
disarms
U
از ضامن خارج کردن
disarm
U
از ضامن خارج کردن
defecate
U
خارج کردن مدفوع
defecated
U
خارج کردن مدفوع
spew
U
با فشار خارج کردن
tabled
U
از دستور خارج کردن
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
ablate
U
بریدن و خارج کردن
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
spewed
U
با فشار خارج کردن
spews
U
با فشار خارج کردن
table
U
از دستور خارج کردن
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
spewing
U
با فشار خارج کردن
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
defecates
U
خارج کردن مدفوع
defecating
U
خارج کردن مدفوع
write-off
U
از دفتر خارج کردن
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
disarmed
U
از ضامن خارج کردن
write-offs
U
از دفتر خارج کردن
tables
U
از دستور خارج کردن
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
swap out
U
مبادله کردن به خارج
write off
U
از دفتر خارج کردن
expectorate
U
ازشش خارج کردن
weight
U
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
expel
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expels
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
unplugs
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
to phase out something
U
به ترتیب خارج کردن چیزی
emancipate
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipates
U
از زیر سلطه خارج کردن
unplugging
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
emancipating
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipated
U
از زیر سلطه خارج کردن
reeking
U
بخار ازدهان خارج کردن
strike off the rolls
U
از صورت وکلا خارج کردن
reeked
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeks
U
بخار ازدهان خارج کردن
reek
U
بخار ازدهان خارج کردن
unplugged
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
emits
U
بیرون دادن خارج کردن
deconcentrate
U
از حالت تغلیظ خارج کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
emitting
U
بیرون دادن خارج کردن
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
emitted
U
بیرون دادن خارج کردن
emit
U
بیرون دادن خارج کردن
to play in or out
U
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emits
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emit
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
snake out
U
خارج کردن کالا از انبار ناو
safing
U
از حالت مسلح بودن خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
to scrape down
U
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
peg
U
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
pegs
U
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
U
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
importation
U
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
stripping crane
U
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicted
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicting
U
خارج کردن خلع ید کردن
evict
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
U
خارج کردن خلع ید کردن
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
released
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
external
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelining
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
externals
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sideline
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
release
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
releases
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
To smell. To sniff.
U
بو کشیدن ،بو کردن
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
lengthen
U
طولانی کردن کشیدن
triggered
U
کشیدن رها کردن
entrain
U
سوار کردن کشیدن
straps
U
کشیدن تیز کردن
lengthening
U
طولانی کردن کشیدن
experience
U
تجربه کردن کشیدن
experiences
U
تجربه کردن کشیدن
trigger
U
کشیدن رها کردن
triggers
U
کشیدن رها کردن
trace
U
ضبط کردن کشیدن
lengthens
U
طولانی کردن کشیدن
traces
U
ضبط کردن کشیدن
strap
U
کشیدن تیز کردن
lengthened
U
طولانی کردن کشیدن
experiencing
U
تجربه کردن کشیدن
traced
U
ضبط کردن کشیدن
snuffle
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
deforests
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
agonise
U
زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge
U
درد کشیدن تیر کشیدن
twinges
U
درد کشیدن تیر کشیدن
yip
U
زوزه کشیدن عوعو کردن
go out
U
اعتصاب کردن دست کشیدن از
breathed
U
نفس کشیدن استنشاق کردن
aspirating
U
خالی کردن بیرون کشیدن
breathe
U
نفس کشیدن استنشاق کردن
to lead away
U
پیرو خود کردن کشیدن
chid
U
گله کردن از زوزه کشیدن
impaling
U
محدود کردن میله کشیدن
leave off
U
قطع کردن دست کشیدن از
to keep watch
U
کشیک کشیدن موافبت کردن
inhaling
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
aspirates
U
خالی کردن بیرون کشیدن
aspirate
U
خالی کردن بیرون کشیدن
breathes
U
نفس کشیدن استنشاق کردن
inhales
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
fences
U
حفظ کردن نرده کشیدن
compass
U
نقشه کشیدن اختراع کردن
fence
U
حفظ کردن نرده کشیدن
inhale
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
inhaled
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
drags
U
سخت کشیدن لاروبی کردن
rail
U
نرده کشیدن توبیخ کردن
extracting
U
بیرون کشیدن استخراج کردن
garrison
U
محصور کردن حصار کشیدن
solicited
U
بیرون کشیدن وسوسه کردن
machinate
U
نقشه کشیدن تدبیر کردن
soliciting
U
بیرون کشیدن وسوسه کردن
lies
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
to work off
U
مصرف کردن دست کشیدن از
extracts
U
بیرون کشیدن استخراج کردن
epp
U
جزر کردن فرو کشیدن
garrisons
U
محصور کردن حصار کشیدن
muck
U
خراب کردن زحمت کشیدن
recede
U
عقب کشیدن خودداری کردن از
receded
U
عقب کشیدن خودداری کردن از
solicit
U
بیرون کشیدن وسوسه کردن
recedes
U
عقب کشیدن خودداری کردن از
receding
U
عقب کشیدن خودداری کردن از
dragged
U
سخت کشیدن لاروبی کردن
drag
U
سخت کشیدن لاروبی کردن
lied
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
extracted
U
بیرون کشیدن استخراج کردن
picket
U
نرده کشیدن مراقبت کردن
solicits
U
بیرون کشیدن وسوسه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com