English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
out U خارج بیرون
out- U خارج بیرون
outed U خارج بیرون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
emit U بیرون دادن خارج کردن
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
extra atmospheric U متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
preterhuman U بیرون از نبروی انسانی خارج از قوه بشر
pressure from outside U فشار از بیرون [خارج]
extrinsic <adj.> U واقع در بیرون [خارج] [کالبدشناسی]
Other Matches
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
non-combatants U خارج از صف
out- U خارج
off U خارج از
per U خارج از
forth of U خارج از
outed U خارج
outside U خارج
non-combatant U خارج از صف
abroad U خارج
off side U خارج از خط
external U خارج
out-of- U خارج از
externals U خارج
out of tune U خارج
out U خارج
externally U از خارج
non combatant U خارج از صف
out of U خارج از
outside U در خارج
aroint U خارج شو
outsides U در خارج
outsides U خارج
outside [of] <adv.> U خارج [از]
out [of] <adv.> U خارج [از]
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
torts U خارج از قرارداد
to rule out U خارج کردن
tort U خارج از قرارداد
fescennine U خارج ازاخلاق
ejected U خارج کردن
not to the point U خارج از موضوع
neither here nor there U خارج ازموضوع
eccentric U خارج از مرکز
to fall out U خارج شدن
irrelevant U خارج از موضوع
phase out U خارج کردن
inaccessible U خارج از دسترس
ejecting U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
to pass off U خارج شدن
standaway U خارج از بدن
soto uke U دفاع از خارج
extraneous U خارج از قلمروچیزی
foreign market U بازار خارج
extragalactic U خارج کهکشانی
out of doors U خارج ازمنزل
discharges U خارج کردن
discharge U خارج کردن
submultiple U خارج قسمت
ejects U خارج کردن
alfresco U خارج از منزل
eject U خارج کردن
unship U خارج کردن
quotient U خارج قسمت
derailed U از خط خارج شدن
ouyby U خارج از دور از
derailing U از خط خارج شدن
outed U خارج از حدود
issue U خارج شدن
derailing U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج شدن
derail U از خط خارج شدن
derail U از خط خارج کردن
quotients U خارج قسمت
issued U خارج شدن
issues U خارج شدن
out of phase U خارج از فاز
out of line U خارج از خط جبهه
out of door U خارج ازمنزل
oversea U خارج از کشور
out of action U خارج ازنبرد
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
To fall out. U از صف خارج شدن
off center U خارج از مرکز
out of proportion U خارج از اندازه
out of turn U خارج از نوبت
outboard bearing U یاتاقان خارج
derails U از خط خارج کردن
out- U خارج از حدود
eccentrics U خارج از مرکز
over the side U خارج از ناو
out U خارج از حدود
outbye U خارج از دور از
extra-marital U خارج از زناشویی
off season U خارج از فصل
out of question U خارج از موضوع
abaxile U خارج از مرکز
egress U خارج شدن
off duty U خارج از نگهبانی
off duty U خارج از خدمت
emigration U مهاجرت به خارج
extraction U خارج کردن
ungracious U خارج از نزاکت
emissive U خارج شونده
anieoro U از داخل به خارج
endarch U متشکل در خارج
exits U خارج شدن
without U بطرف خارج
exit U خارج شدن
out of U در خارج بواسطه
out-of- U در خارج بواسطه
from the outside U از خارج [از جایی]
nonsense U خارج از منطق
outdoors U خارج از منزل
double out U 081 خارج
from outside U از خارج [از شهر]
acentric U خارج از مرکز
from out of town U از خارج [از شهر]
begone U خارج شو عزیمت کن
beside the mark U خارج ازموضوع
beside the question U خارج از موضوع
blow out U به خارج دمیدن
bring out U خارج کردن
overseas U خارج ازکشور
cross country U خارج از جاده
outbound U خارج ازمحدوده
void U خارج شدن
outbound U مربوط به خارج
exterritorial U خارج الملکتی
extra professional U خارج حرفهای
extra regular U خارج ازقاعده
extra spectral U خارج طیفی
extracellular U خارج سلولی
off key خارج از مایه
extramundane U خارج دنیایی
extramarital U خارج از زناشویی
outside U به سمت خارج
extramarital U خارج ازدواجی
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
extra cosmical U خارج ازعالم
outsides U به سمت خارج
extravascular U خارج رگی
abroad خارج از کشور
extraterritorial U خارج الارضی
expulse U خارج کردن
popping U خارج شدن
away U دوراز خارج
extrauterine U خارج رحمی
swap out U مبادله کردن به خارج
outwards U بطرف خارج بیرونی
thrower in U پرتابگر خارج از زمین
anomalous U خارج از رسم بیمورد
spews U با فشار خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
write off U از دفتر خارج کردن
write-off U از دفتر خارج کردن
seceding U از عضویت خارج شدن
outwork U سفارش به خارج از شرکت
outworker U کارگر خارج ازخانه
superempirical U خارج از جهان مادی
spew U با فشار خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
obsolescence U از رده خارج شدن
spewed U با فشار خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
secedes U از عضویت خارج شدن
seceded U از عضویت خارج شدن
secede U از عضویت خارج شدن
subliminally U خارج ازمرحله اگاهی
subliminal U خارج ازمرحله اگاهی
laymen U خارج از حرفه یا فن خاصی
obsolescent U از رده خارج شده
eccentricity U خارج از مرکز بودن
outward U بطرف خارج بیرونی
strike out U از بازی خارج شدن
stick to the point U از موضوع خارج نشوید
eccentricities U خارج از مرکز بودن
step out U از محلی خارج شدن
layman U خارج از حرفه یا فن خاصی
on side U در داخل خط خارج نشده
exurbanite U ساکن خارج شهر
external operation U عملیات خارج از مملکت
extern U فاهری واقع در خارج
expellent U خارج کننده دافع
expellant U خارج کننده دافع
derailment U از خط خارج شدن ترن
obiter dictum U خارج از موضوع دعوی
off centre load U بار خارج از مرکز
derailments U از خط خارج شدن ترن
expectorate U ازشش خارج کردن
exoenzyme U انزیم خارج سلولی
table U از دستور خارج کردن
misifit U لباس خارج از اندازه
lie on the table U از دستور خارج شدن
extramural U مربوط به خارج از دانشگاه
extramural U خارج از حصار شهر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com