Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ungracious
U
خارج از نزاکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
improper
U
بیجا خارج از نزاکت
facetiae
U
مطایبات شوخیهای خارج از نزاکت
indelicate language
U
سخن خارج از نزاکت
Other Matches
discourteous
U
بی نزاکت
courtesies
U
نزاکت
tactless
U
بی نزاکت
gentilesse
U
نزاکت
courtesy
U
نزاکت
politesse
U
نزاکت
unceremoniously
U
بی نزاکت
unceremonious
U
بی نزاکت
civility
U
نزاکت
propriety
U
نزاکت
graceless
U
بی نزاکت
suavity
U
نزاکت
boorish
U
بی نزاکت
tact
U
نزاکت
tactlessly
U
بی نزاکت
etiquette
U
نزاکت
indelicate
U
بی نزاکت
courteousness
U
نزاکت
comity
U
نزاکت
politest
U
با نزاکت
polite
U
با نزاکت
politer
U
با نزاکت
indecorous
U
بی نزاکت
attention
U
ادب و نزاکت
discourtesy
U
عدم نزاکت
mense
U
نزاکت افتخار
attentions
U
ادب و نزاکت
international etiquette
U
نزاکت بین المللی
international comity
U
نزاکت بین المللی
bluntness
U
عدم رعایت نزاکت یاتعارف
mense
U
نزاکت داشتن مزین ساختن
riskiness
U
بیم زیان عدم نزاکت
indelicately
U
بدون رعایت نزاکت یا فرافت
without regard for decency
U
بدون رعایت نزاکت یاادب
courtliness
U
نزاکت- اراستگی- چاپلوسی- حرمت گذاری
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
bon ton
U
روش خوب رفتار از روی نزاکت وطبق اداب معموله
propriety
U
قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
outed
U
خارج
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
externals
U
خارج
per
U
خارج از
out of tune
U
خارج
aroint
U
خارج شو
outside
U
خارج
abroad
U
خارج
out
U
خارج
out-
U
خارج
outside
U
در خارج
outsides
U
خارج
outsides
U
در خارج
external
U
خارج
non-combatants
U
خارج از صف
externally
U
از خارج
off side
U
خارج از خط
forth of
U
خارج از
out of
U
خارج از
off
U
خارج از
non combatant
U
خارج از صف
non-combatant
U
خارج از صف
out-of-
U
خارج از
extraneous
U
خارج از قلمروچیزی
bring out
U
خارج کردن
ouyby
U
خارج از دور از
to rule out
U
خارج کردن
to pass off
U
خارج شدن
off season
U
خارج از فصل
tort
U
خارج از قرارداد
over the side
U
خارج از ناو
blow out
U
به خارج دمیدن
extra-marital
U
خارج از زناشویی
overseas
U
خارج ازکشور
out of turn
U
خارج از نوبت
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
issue
U
خارج شدن
issued
U
خارج شدن
issues
U
خارج شدن
without
U
بطرف خارج
outbye
U
خارج از دور از
cross country
U
خارج از جاده
irrelevant
U
خارج از موضوع
outdoors
U
خارج از منزل
unship
U
خارج کردن
popping
U
خارج شدن
beside the mark
U
خارج ازموضوع
alfresco
U
خارج از منزل
out of
U
در خارج بواسطه
submultiple
U
خارج قسمت
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
soto uke
U
دفاع از خارج
To fall out.
U
از صف خارج شدن
standaway
U
خارج از بدن
eccentric
U
خارج از مرکز
eccentrics
U
خارج از مرکز
off duty
U
خارج از نگهبانی
off duty
U
خارج از خدمت
derail
U
از خط خارج شدن
derail
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج شدن
derailed
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج شدن
derailing
U
از خط خارج کردن
derails
U
از خط خارج شدن
outbound
U
مربوط به خارج
outbound
U
خارج ازمحدوده
torts
U
خارج از قرارداد
out-of-
U
در خارج بواسطه
ejects
U
خارج کردن
beside the question
U
خارج از موضوع
oversea
U
خارج از کشور
ejecting
U
خارج کردن
begone
U
خارج شو عزیمت کن
ejected
U
خارج کردن
eject
U
خارج کردن
abroad
خارج از کشور
phase out
U
خارج کردن
off key
خارج از مایه
anieoro
U
از داخل به خارج
acentric
U
خارج از مرکز
abaxile
U
خارج از مرکز
nonsense
U
خارج از منطق
derails
U
از خط خارج کردن
quotients
U
خارج قسمت
fescennine
U
خارج ازاخلاق
extra cosmical
U
خارج ازعالم
extra professional
U
خارج حرفهای
away
U
دوراز خارج
outsides
U
به سمت خارج
not to the point
U
خارج از موضوع
outside
U
به سمت خارج
extra regular
U
خارج ازقاعده
extra spectral
U
خارج طیفی
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
exterritorial
U
خارج الملکتی
expulse
U
خارج کردن
foreign market
U
بازار خارج
out of doors
U
خارج ازمنزل
discharges
U
خارج کردن
out of action
U
خارج ازنبرد
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
out of question
U
خارج از موضوع
to fall out
U
خارج شدن
extramarital
U
خارج از زناشویی
extramundane
U
خارج دنیایی
extraterritorial
U
خارج الارضی
extrauterine
U
خارج رحمی
extravascular
U
خارج رگی
emigration
U
مهاجرت به خارج
void
U
خارج شدن
extramarital
U
خارج ازدواجی
off center
U
خارج از مرکز
from outside
U
از خارج
[از شهر]
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
extracellular
U
خارج سلولی
extragalactic
U
خارج کهکشانی
out of door
U
خارج ازمنزل
inaccessible
U
خارج از دسترس
extraction
U
خارج کردن
exit
U
خارج شدن
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
out
U
خارج بیرون
out
U
خارج از حدود
endarch
U
متشکل در خارج
out-
U
خارج بیرون
out-
U
خارج از حدود
discharge
U
خارج کردن
outed
U
خارج از حدود
outed
U
خارج بیرون
double out
U
081 خارج
out of line
U
خارج از خط جبهه
emissive
U
خارج شونده
out of phase
U
خارج از فاز
out of proportion
U
خارج از اندازه
egress
U
خارج شدن
quotient
U
خارج قسمت
exits
U
خارج شدن
off centre load
U
بار خارج از مرکز
laymen
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
layman
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
misifit
U
لباس خارج از اندازه
subliminal
U
خارج ازمرحله اگاهی
subliminally
U
خارج ازمرحله اگاهی
escalate
U
از مهار خارج شدن
thrower in
U
پرتابگر خارج از زمین
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
rationed
U
خارج قسمت سهمیه
rations
U
خارج قسمت سهمیه
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
immusical
U
خارج ازقواعد موسیقی
transfinite
U
خارج ازاعداد محدود
unavailable energy
U
نیروی خارج از دسترس
unplayable
U
توپ خارج ازدسترس
inbound traffic
U
مسیر خارج از کشور
belching
U
بازور خارج شدن
belches
U
بازور خارج شدن
obiter dictum
U
خارج از موضوع دعوی
greshams law
U
را از جریان خارج میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com