Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lay
U
خارج از سلک روحانیت
lays
U
خارج از سلک روحانیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ghostliness
U
روحانیت
spiritualization
U
روحانیت
spiritualty
U
روحانیت
spiritulity
U
روحانیت
spiritusoity
U
روحانیت
the clergy
U
روحانیت
spirituality
U
روحانیت
habit
U
لباس روحانیت
habits
U
لباس روحانیت
clericalism
U
وابستگی به روحانیت
clericality
U
حالت یانشان روحانیت
ethereality
U
خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
spiritualists
U
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
spiritualist
U
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
to take orders
U
منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
outsides
U
خارج
outside
U
در خارج
outsides
U
در خارج
outside
U
خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
per
U
خارج از
external
U
خارج
non combatant
U
خارج از صف
non-combatants
U
خارج از صف
non-combatant
U
خارج از صف
abroad
U
خارج
aroint
U
خارج شو
out of
U
خارج از
outed
U
خارج
out-
U
خارج
out
U
خارج
externals
U
خارج
out of tune
U
خارج
out-of-
U
خارج از
off
U
خارج از
externally
U
از خارج
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
off side
U
خارج از خط
forth of
U
خارج از
bring out
U
خارج کردن
issues
U
خارج شدن
ouyby
U
خارج از دور از
beside the question
U
خارج از موضوع
beside the mark
U
خارج ازموضوع
over the side
U
خارج از ناو
begone
U
خارج شو عزیمت کن
phase out
U
خارج کردن
out of
U
در خارج بواسطه
out of question
U
خارج از موضوع
oversea
U
خارج از کشور
extraneous
U
خارج از قلمروچیزی
alfresco
U
خارج از منزل
issued
U
خارج شدن
to fall out
U
خارج شدن
cross country
U
خارج از جاده
outed
U
خارج بیرون
outed
U
خارج از حدود
quotient
U
خارج قسمت
to pass off
U
خارج شدن
quotients
U
خارج قسمت
overseas
U
خارج ازکشور
extraction
U
خارج کردن
ungracious
U
خارج از نزاکت
issue
U
خارج شدن
off duty
U
خارج از خدمت
off key
خارج از مایه
eccentric
U
خارج از مرکز
eccentrics
U
خارج از مرکز
nonsense
U
خارج از منطق
standaway
U
خارج از بدن
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
To fall out.
U
از صف خارج شدن
derail
U
از خط خارج شدن
derail
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج شدن
derailed
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج شدن
derailing
U
از خط خارج کردن
derails
U
از خط خارج شدن
derails
U
از خط خارج کردن
off duty
U
خارج از نگهبانی
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
not to the point
U
خارج از موضوع
anieoro
U
از داخل به خارج
acentric
U
خارج از مرکز
exits
U
خارج شدن
abaxile
U
خارج از مرکز
tort
U
خارج از قرارداد
torts
U
خارج از قرارداد
exit
U
خارج شدن
eject
U
خارج کردن
out-of-
U
در خارج بواسطه
outbound
U
خارج ازمحدوده
outbound
U
مربوط به خارج
abroad
خارج از کشور
soto uke
U
دفاع از خارج
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
submultiple
U
خارج قسمت
out of door
U
خارج ازمنزل
irrelevant
U
خارج از موضوع
unship
U
خارج کردن
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
outside
U
به سمت خارج
without
U
بطرف خارج
outsides
U
به سمت خارج
extraterritorial
U
خارج الارضی
away
U
دوراز خارج
void
U
خارج شدن
extrauterine
U
خارج رحمی
discharge
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
out
U
خارج از حدود
extramundane
U
خارج دنیایی
extragalactic
U
خارج کهکشانی
extramarital
U
خارج ازدواجی
emigration
U
مهاجرت به خارج
extracellular
U
خارج سلولی
extra spectral
U
خارج طیفی
extra regular
U
خارج ازقاعده
extra professional
U
خارج حرفهای
extra cosmical
U
خارج ازعالم
out of action
U
خارج ازنبرد
exterritorial
U
خارج الملکتی
expulse
U
خارج کردن
popping
U
خارج شدن
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
from outside
U
از خارج
[از شهر]
extramarital
U
خارج از زناشویی
out of doors
U
خارج ازمنزل
endarch
U
متشکل در خارج
inaccessible
U
خارج از دسترس
ejected
U
خارج کردن
out of turn
U
خارج از نوبت
foreign market
U
بازار خارج
double out
U
081 خارج
out of phase
U
خارج از فاز
fescennine
U
خارج ازاخلاق
ejecting
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
out of proportion
U
خارج از اندازه
to rule out
U
خارج کردن
extra-marital
U
خارج از زناشویی
off center
U
خارج از مرکز
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
out
U
خارج بیرون
outbye
U
خارج از دور از
off season
U
خارج از فصل
blow out
U
به خارج دمیدن
extravascular
U
خارج رگی
out-
U
خارج از حدود
emissive
U
خارج شونده
outdoors
U
خارج از منزل
out of line
U
خارج از خط جبهه
egress
U
خارج شدن
out-
U
خارج بیرون
tabled
U
از دستور خارج کردن
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
derailments
U
از خط خارج شدن ترن
swap out
U
مبادله کردن به خارج
table
U
از دستور خارج کردن
belched
U
بازور خارج شدن
tables
U
از دستور خارج کردن
laymen
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
belching
U
بازور خارج شدن
rations
U
خارج قسمت سهمیه
indelicate language
U
سخن خارج از نزاکت
unavailable energy
U
نیروی خارج از دسترس
rationed
U
خارج قسمت سهمیه
ration
U
خارج قسمت سهمیه
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
unplayable
U
توپ خارج ازدسترس
belch
U
بازور خارج شدن
thrower in
U
پرتابگر خارج از زمین
subliminal
U
خارج ازمرحله اگاهی
transfinite
U
خارج ازاعداد محدود
subliminally
U
خارج ازمرحله اگاهی
tabling
U
از دستور خارج کردن
layman
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
belches
U
بازور خارج شدن
superempirical
U
خارج از جهان مادی
extrajudicial confession
U
اقرار در خارج دادگاه
exurbanite
U
ساکن خارج شهر
extrajudicial
U
خارج ازصلاحیت قضایی
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
deviate from the main subject
U
از موضوع خارج شدن
out of range
U
که خارج از حد سیستم باشد
off centre load
U
بار خارج از مرکز
defenestration
U
پرتاب به خارج پنجره
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
dead ball
U
توپ خارج ازبازی
endarchy
U
امتداد از مرکز به خارج
eversion
U
پیچش کف پا به طرف خارج
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
external operation
U
عملیات خارج از مملکت
extern
U
فاهری واقع در خارج
expellent
U
خارج کننده دافع
expellant
U
خارج کننده دافع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com