Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
anomalous
U
خارج از رسم بیمورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
amiss
U
بیمورد
unjustified
U
بیمورد
impertinence or nency
U
بیمورد
inappropriate
U
بیمورد
anachronistic
U
نابهنگام بیمورد
anachronic
U
نابهنگام بیمورد
pleonasm
U
تکرار بیمورد
trumped up
U
بیمورد ناروا
trumped-up
U
بیمورد ناروا
an inappropriate remark
U
تذکری بیمورد
anachronous
U
نابهنگام بیمورد
there is no ground for his complaint
U
شکایت او بیمورد است
unjusified
U
بیمورد ناحق ناروا بی جهت
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
outside
U
در خارج
external
U
خارج
externals
U
خارج
non-combatants
U
خارج از صف
out
U
خارج
out-
U
خارج
non-combatant
U
خارج از صف
per
U
خارج از
forth of
U
خارج از
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
outsides
U
خارج
outsides
U
در خارج
aroint
U
خارج شو
outside
U
خارج
outed
U
خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
out of
U
خارج از
out of tune
U
خارج
abroad
U
خارج
non combatant
U
خارج از صف
off
U
خارج از
externally
U
از خارج
off side
U
خارج از خط
out-of-
U
خارج از
issues
U
خارج شدن
off season
U
خارج از فصل
soto uke
U
دفاع از خارج
standaway
U
خارج از بدن
irrelevant
U
خارج از موضوع
issued
U
خارج شدن
cross country
U
خارج از جاده
beside the mark
U
خارج ازموضوع
overseas
U
خارج ازکشور
alfresco
U
خارج از منزل
extraneous
U
خارج از قلمروچیزی
bring out
U
خارج کردن
blow out
U
به خارج دمیدن
beside the question
U
خارج از موضوع
issue
U
خارج شدن
double out
U
081 خارج
outdoors
U
خارج از منزل
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
quotient
U
خارج قسمت
outed
U
خارج از حدود
To fall out.
U
از صف خارج شدن
emissive
U
خارج شونده
endarch
U
متشکل در خارج
egress
U
خارج شدن
popping
U
خارج شدن
without
U
بطرف خارج
quotients
U
خارج قسمت
submultiple
U
خارج قسمت
begone
U
خارج شو عزیمت کن
to rule out
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
unship
U
خارج کردن
outbound
U
مربوط به خارج
outbound
U
خارج ازمحدوده
nonsense
U
خارج از منطق
abaxile
U
خارج از مرکز
eccentric
U
خارج از مرکز
derails
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج شدن
derail
U
از خط خارج کردن
derail
U
از خط خارج شدن
derailing
U
از خط خارج شدن
derailing
U
از خط خارج کردن
derails
U
از خط خارج شدن
off duty
U
خارج از خدمت
off duty
U
خارج از نگهبانی
eject
U
خارج کردن
anieoro
U
از داخل به خارج
to pass off
U
خارج شدن
ejecting
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
to fall out
U
خارج شدن
extra-marital
U
خارج از زناشویی
out of
U
در خارج بواسطه
out-of-
U
در خارج بواسطه
off key
خارج از مایه
acentric
U
خارج از مرکز
abroad
خارج از کشور
torts
U
خارج از قرارداد
tort
U
خارج از قرارداد
derailed
U
از خط خارج کردن
extrauterine
U
خارج رحمی
extravascular
U
خارج رگی
fescennine
U
خارج ازاخلاق
phase out
U
خارج کردن
foreign market
U
بازار خارج
oversea
U
خارج از کشور
over the side
U
خارج از ناو
ouyby
U
خارج از دور از
emigration
U
مهاجرت به خارج
extraterritorial
U
خارج الارضی
outed
U
خارج بیرون
extramundane
U
خارج دنیایی
away
U
دوراز خارج
outsides
U
به سمت خارج
outside
U
به سمت خارج
from outside
U
از خارج
[از شهر]
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
void
U
خارج شدن
eccentrics
U
خارج از مرکز
off center
U
خارج از مرکز
exits
U
خارج شدن
exit
U
خارج شدن
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
out of action
U
خارج ازنبرد
out of door
U
خارج ازمنزل
out of line
U
خارج از خط جبهه
out of phase
U
خارج از فاز
ungracious
U
خارج از نزاکت
extraction
U
خارج کردن
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
outbye
U
خارج از دور از
not to the point
U
خارج از موضوع
out of question
U
خارج از موضوع
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
out of turn
U
خارج از نوبت
out of proportion
U
خارج از اندازه
extramarital
U
خارج از زناشویی
extracellular
U
خارج سلولی
extra professional
U
خارج حرفهای
inaccessible
U
خارج از دسترس
extra regular
U
خارج ازقاعده
extra spectral
U
خارج طیفی
out
U
خارج از حدود
expulse
U
خارج کردن
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
out
U
خارج بیرون
extragalactic
U
خارج کهکشانی
extramarital
U
خارج ازدواجی
discharge
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
out-
U
خارج از حدود
out-
U
خارج بیرون
out of doors
U
خارج ازمنزل
exterritorial
U
خارج الملکتی
extra cosmical
U
خارج ازعالم
subliminally
U
خارج ازمرحله اگاهی
exoenzyme
U
انزیم خارج سلولی
extern
U
فاهری واقع در خارج
expectorate
U
ازشش خارج کردن
expellant
U
خارج کننده دافع
expellent
U
خارج کننده دافع
obiter dictum
U
خارج از موضوع دعوی
escalated
U
از مهار خارج شدن
lie on the table
U
از دستور خارج شدن
subliminal
U
خارج ازمرحله اگاهی
laymen
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
layman
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
external operation
U
عملیات خارج از مملکت
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
voice-overs
U
صدای خارج از تصویر
out of action
U
از نبرد خارج شده
belching
U
بازور خارج شدن
belches
U
بازور خارج شدن
belched
U
بازور خارج شدن
belch
U
بازور خارج شدن
Outside office hours.
U
خارج از وقت اداری
endarchy
U
امتداد از مرکز به خارج
tabling
U
از دستور خارج کردن
She is romantically inclined. She i8s game.
U
از دو حال خارج نیست
It is beyond my authority.
U
ازاختیار من خارج است
voice-over
U
صدای خارج از تصویر
eversion
U
پیچش کف پا به طرف خارج
escalates
U
از مهار خارج شدن
rations
U
خارج قسمت سهمیه
rationed
U
خارج قسمت سهمیه
ration
U
خارج قسمت سهمیه
escalating
U
از مهار خارج شدن
off centre load
U
بار خارج از مرکز
on side
U
در داخل خط خارج نشده
tables
U
از دستور خارج کردن
thrower in
U
پرتابگر خارج از زمین
exurbanite
U
ساکن خارج شهر
out of range
U
که خارج از حد سیستم باشد
dead ball
U
توپ خارج ازبازی
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
greshams law
U
را از جریان خارج میکند
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
obsolescent
U
از رده خارج شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com