Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to come to an end
U
خاتمه یافتن تمام شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ends
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
end
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
burn out
U
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
terminates
U
خاتمه یافتن
wrap up
U
خاتمه یافتن
rises
U
خاتمه یافتن
ended
U
خاتمه یافتن
end
U
خاتمه یافتن
terminated
U
خاتمه یافتن
terminate
U
خاتمه یافتن
ends
U
خاتمه یافتن
rise
U
خاتمه یافتن
terminated
U
محدود کردن خاتمه یافتن
terminates
U
محدود کردن خاتمه یافتن
terminate
U
محدود کردن خاتمه یافتن
end
U
تمام کردن خاتمه دادن
to get done with
U
خاتمه دادن تمام کردن
ended
U
تمام کردن خاتمه دادن
ends
U
تمام کردن خاتمه دادن
adjourn
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
contract termination
U
فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
burnout velocity
U
سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
ended
U
خاتمه
last a
U
خاتمه
ends
U
خاتمه
endings
U
خاتمه
ending
U
خاتمه
end
U
خاتمه
notice of termination
U
خاتمه
abrogation
U
خاتمه
closure
U
خاتمه
dismissal
U
خاتمه
lay-off
U
خاتمه
letter of dismissal
U
خاتمه
notice of cancellation
U
خاتمه
notice to quit
U
خاتمه
quit
U
خاتمه
quitting
U
خاتمه
termination
U
خاتمه
sequels
U
خاتمه
sequel
U
خاتمه
closures
U
خاتمه
notice of determination
U
خاتمه
expiry
U
خاتمه
end all
U
خاتمه
prorogation
U
خاتمه
withdrawal
U
خاتمه
to put an end to
U
خاتمه دادن
aborting
U
خاتمه غیرعادی
aborted
U
خاتمه غیرعادی
abort
U
خاتمه غیرعادی
aborts
U
خاتمه غیرعادی
expirations
U
خاتمه بازدم
ended
U
خاتمه فرجام
call off
U
خاتمه دادن
cessation
U
خاتمه دادن
due out
U
خاتمه یافته
general discharge
U
خاتمه خدمت
terminative
U
خاتمه دهنده
to break off
U
خاتمه دادن
to bring to an end
U
خاتمه دادن
ends
U
خاتمه فرجام
closing
U
خاتمه عملیات
expiration
U
خاتمه بازدم
end
U
خاتمه فرجام
endings
U
خاتمه پیام
end mark
U
نشان خاتمه
to knit up
U
خاتمه دادن
ending
U
خاتمه پیام
lay off
U
بخدمت خاتمه دادن
completes
U
خاتمه دادن به یک کار
muster out
U
بخدمت خاتمه دادن
terminated
U
خاتمه دادن منتهی
post hostilities
U
بعد از خاتمه درگیریها
walking ticket
U
ورقه خاتمه خدمت
walking papers
U
ورقه خاتمه خدمت
termination
U
خاتمه دادن یا توقف
abend
U
خاتمه غیر عادی
abnormal end
U
خاتمه غیر عادی
terminates
U
خاتمه دادن منتهی
post hostilities
U
بعداز خاتمه مخاصمات
completing
U
خاتمه دادن به یک کار
layoff
U
خاتمه دادن به خدمت
denunciations
U
اعلان الغاء یا خاتمه
denunciation
U
اعلان الغاء یا خاتمه
complete
U
خاتمه دادن به یک کار
end spell
U
خاتمه هر کلمه رمز
end of transmission block
U
خاتمه ارسال بلاک
pt down
U
بزوربچیزی خاتمه دادن
completed
U
خاتمه دادن به یک کار
terminate
U
خاتمه دادن منتهی
to fight out
U
باجنگ خاتمه دادن
layoffs
U
خاتمه دادن به خدمت
end spell
U
خاتمه کلمات رمز
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
to wind up
U
خاتمه دادن بپایان رساندن
complete
U
خاتمه یافته یا کامل شده
to draw to a close
U
به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
completes
U
خاتمه یافته یا کامل شده
disaffiliate
U
به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
post flight
U
بعد از خاتمه پرواز هواپیما
completed
U
خاتمه یافته یا کامل شده
completing
U
خاتمه یافته یا کامل شده
ended
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
static
U
چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
abended
U
خاتمه یافته بطور غیر عادی
end
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
logging
U
عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
presentation layer
U
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
reversed
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
hang up
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang-up
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang-ups
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
reverses
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversing
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
full track
U
تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama
U
تمام نما اینه تمام نما
panoramas
U
تمام نما اینه تمام نما
groups
U
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
group
U
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
fields
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
interpleader
U
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
fielded
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
interplead
U
پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
multiphase program
U
برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
texts
U
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
text
U
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
layer
U
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layers
U
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
sequential
U
خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
ends
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
end
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
flags
U
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flag
U
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
reach out with an olive branch
<idiom>
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
cycle
U
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycles
U
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycled
U
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cargo outturn message
U
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
wiring
U
جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند
discover
U
یافتن
find
U
یافتن
discovering
U
یافتن
detect
U
یافتن
finds
U
یافتن
discovered
U
یافتن
detects
U
یافتن
detecting
U
یافتن
detected
U
یافتن
discovers
U
یافتن
dynamically
U
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamic
U
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
times
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
timed
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
jump instruction
U
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
time
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
future perfect
U
شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
preferring
U
ترجیح یافتن
attains
U
دست یافتن
lessening
U
تقلیل یافتن
expand
U
بسط یافتن
expanding
U
بسط یافتن
prefers
U
ترجیح یافتن
specialization
U
تخصص یافتن
conquer
U
پیروزی یافتن بر
waned
U
کاهش یافتن
wane
U
کاهش یافتن
attaining
U
دست یافتن
altered
U
تغییر یافتن
mastered
U
تسلط یافتن
mastered
U
تسلط یافتن بر
alter
U
تغییر یافتن
diminish
U
نقصان یافتن
lessens
U
تقلیل یافتن
attain
U
دست یافتن
master
U
تسلط یافتن
master
U
تسلط یافتن بر
attained
U
دست یافتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com