Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
termination
U
خاتمه دادن یا توقف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
swap
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
Other Matches
ended
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
end
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
dynamic
U
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamically
U
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
cycle
U
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycles
U
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycled
U
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
to bring to an end
U
خاتمه دادن
to break off
U
خاتمه دادن
to knit up
U
خاتمه دادن
cessation
U
خاتمه دادن
to put an end to
U
خاتمه دادن
call off
U
خاتمه دادن
lay off
U
بخدمت خاتمه دادن
completes
U
خاتمه دادن به یک کار
muster out
U
بخدمت خاتمه دادن
layoffs
U
خاتمه دادن به خدمت
layoff
U
خاتمه دادن به خدمت
pt down
U
بزوربچیزی خاتمه دادن
completing
U
خاتمه دادن به یک کار
to fight out
U
باجنگ خاتمه دادن
completed
U
خاتمه دادن به یک کار
terminates
U
خاتمه دادن منتهی
complete
U
خاتمه دادن به یک کار
terminated
U
خاتمه دادن منتهی
terminate
U
خاتمه دادن منتهی
ends
U
تمام کردن خاتمه دادن
end
U
تمام کردن خاتمه دادن
disaffiliate
U
به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
to wind up
U
خاتمه دادن بپایان رساندن
to get done with
U
خاتمه دادن تمام کردن
ended
U
تمام کردن خاتمه دادن
end
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
logging
U
عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
ended
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
hang-ups
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang-up
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang up
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
prevented
U
توقف رخ دادن چیزی
prevent
U
توقف رخ دادن چیزی
whoa
U
امر به توقف دادن
measure
U
توقف رخ دادن چیزی
prevents
U
توقف رخ دادن چیزی
preventing
U
توقف رخ دادن چیزی
interplead
U
پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
end
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
sequential
U
خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
ends
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
run on
U
ادامه دادن متن بدون توقف
interrupt
U
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupting
U
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupts
U
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
burn out
U
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
reach out with an olive branch
<idiom>
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
inhibits
U
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
inhibit
U
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
jump instruction
U
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
stand fast
U
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
notice to quit
U
خاتمه
termination
U
خاتمه
quit
U
خاتمه
notice of cancellation
U
خاتمه
end all
U
خاتمه
ending
U
خاتمه
prorogation
U
خاتمه
notice of determination
U
خاتمه
sequel
U
خاتمه
sequels
U
خاتمه
closures
U
خاتمه
notice of termination
U
خاتمه
ends
U
خاتمه
quitting
U
خاتمه
withdrawal
U
خاتمه
ended
U
خاتمه
last a
U
خاتمه
expiry
U
خاتمه
dismissal
U
خاتمه
lay-off
U
خاتمه
abrogation
U
خاتمه
endings
U
خاتمه
end
U
خاتمه
letter of dismissal
U
خاتمه
closure
U
خاتمه
ended
U
خاتمه یافتن
terminative
U
خاتمه دهنده
end
U
خاتمه یافتن
expirations
U
خاتمه بازدم
due out
U
خاتمه یافته
terminates
U
خاتمه یافتن
ends
U
خاتمه فرجام
end mark
U
نشان خاتمه
ended
U
خاتمه فرجام
terminated
U
خاتمه یافتن
terminate
U
خاتمه یافتن
ends
U
خاتمه یافتن
endings
U
خاتمه پیام
general discharge
U
خاتمه خدمت
rises
U
خاتمه یافتن
closing
U
خاتمه عملیات
abort
U
خاتمه غیرعادی
rise
U
خاتمه یافتن
aborted
U
خاتمه غیرعادی
aborts
U
خاتمه غیرعادی
end
U
خاتمه فرجام
wrap up
U
خاتمه یافتن
aborting
U
خاتمه غیرعادی
ending
U
خاتمه پیام
expiration
U
خاتمه بازدم
end of transmission block
U
خاتمه ارسال بلاک
walking ticket
U
ورقه خاتمه خدمت
walking papers
U
ورقه خاتمه خدمت
end spell
U
خاتمه هر کلمه رمز
end spell
U
خاتمه کلمات رمز
abend
U
خاتمه غیر عادی
abnormal end
U
خاتمه غیر عادی
denunciations
U
اعلان الغاء یا خاتمه
post hostilities
U
بعد از خاتمه درگیریها
denunciation
U
اعلان الغاء یا خاتمه
post hostilities
U
بعداز خاتمه مخاصمات
to draw to a close
U
به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
completed
U
خاتمه یافته یا کامل شده
complete
U
خاتمه یافته یا کامل شده
completes
U
خاتمه یافته یا کامل شده
to come to an end
U
خاتمه یافتن تمام شدن
terminates
U
محدود کردن خاتمه یافتن
completing
U
خاتمه یافته یا کامل شده
terminated
U
محدود کردن خاتمه یافتن
terminate
U
محدود کردن خاتمه یافتن
post flight
U
بعد از خاتمه پرواز هواپیما
static
U
چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
abended
U
خاتمه یافته بطور غیر عادی
contract termination
U
فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
presentation layer
U
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
adjourns
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
reversing
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversed
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverses
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
burnout velocity
U
سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
group
U
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
groups
U
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
fielded
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
fields
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
interpleader
U
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
stopped
U
توقف
interrupt
U
توقف
flag stop
U
توقف
parked
U
توقف
interruptions
U
توقف
stop
U
توقف
stand
U
توقف
interrupts
U
توقف
insolvency
U
توقف
suspension
U
توقف
syncope
U
توقف
interruption
U
توقف
parks
U
توقف
park
U
توقف
stoppages
U
توقف
halt
U
توقف
stopple
U
توقف
halted
U
توقف
pause
U
توقف
pausing
U
توقف
paused
U
توقف
stop code
U
کد توقف
suspension of payment
U
توقف
stoppage
U
توقف
stopping
U
توقف
halts
U
توقف
cessation
U
توقف
pauses
U
توقف
commorant
U
توقف
suspensions
U
توقف
tarriance
U
توقف
stops
U
توقف
interrupting
U
توقف
text
U
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
texts
U
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
multiphase program
U
برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
bankruptcy
U
توقف بازرگان
bankruptcies
U
توقف بازرگان
come down gracefully
U
توقف منضبط
port of call
U
بندر توقف
carport
U
توقف گاه
slackest
U
توقف درحرکت
payment stopped
U
توقف پرداخت
parks
U
محل توقف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com