Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He was arrested in the very act .
U
حین عمل ( ارتکاب جرم ) دستگیر شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commitments
U
ارتکاب
commissions
U
ارتکاب
commissioning
U
ارتکاب
perpetration
U
ارتکاب
commission
U
ارتکاب
commitment
U
ارتکاب
committal
U
سرسپردگی ارتکاب
perpetration of a crime
U
ارتکاب جرم
committable
U
قابل ارتکاب
commission of acts
U
ارتکاب عمل
commissioning
U
ارتکاب ماموریت
commissions
U
ارتکاب ماموریت
suspicion
U
فن به ارتکاب جرم
suspicions
U
فن به ارتکاب جرم
commission
U
ارتکاب ماموریت
flagrante delicto
U
درحال ارتکاب جرم
in flagrant d.
U
درعین ارتکاب عمل
in flagrant delict
U
درعین ارتکاب گناه
in the very act
U
در حین ارتکاب جرم
of malice prepense
U
با قصد ارتکاب گناه
red handed
U
درحین ارتکاب جنایت
red handed
U
هنگام ارتکاب جنایت
solicitation
U
تحریک به ارتکاب جرم
captive
U
دستگیر
charitable
U
دستگیر
captives
U
دستگیر
to catch with one's pants down
U
مچ
[کسی ]
را گرفتن
[حین ارتکاب]
He was caught with his pants down.
U
مچ او
[مرد]
را حین ارتکاب گرفتند.
To catch someone in the very act .
U
مچ کسی را گرفتن ( حین ارتکاب )
take captive
U
دستگیر کردن
to take prisoner
U
دستگیر کردن
manrope
U
دستگیر طنابی
pinch
U
دستگیر کردن
pinches
U
دستگیر کردن
adjutor
U
دستگیر مد دکار
caitiff
U
دستگیر ترسو
distrain
U
دستگیر کردن
fallen
U
دستگیر شده
apprehended
U
دستگیر کردن
nailed
U
دستگیر کردن
nails
U
دستگیر کردن
apprehend
U
دستگیر کردن
nail
U
دستگیر کردن
arrest
U
دستگیر کردن
arrested
U
دستگیر کردن
arrests
U
دستگیر کردن
captives
U
دستگیر کردن
captive
U
دستگیر کردن
apprehending
U
دستگیر کردن
apprehends
U
دستگیر کردن
run in
U
دستگیر کردن
nabs
U
دستگیر کردن
nabbing
U
دستگیر کردن
nabbed
U
دستگیر کردن
nab
U
دستگیر کردن
run-in
U
دستگیر کردن
run-ins
U
دستگیر کردن
To be caught red - handed.
U
گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل )
red-handed
U
دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
to take somebody in custody
U
کسی را دستگیر کردن
pick up
<idiom>
U
دستگیر کردن شخص
capture
U
دستگیر کردن دستگیری
captures
U
دستگیر کردن دستگیری
capturing
U
دستگیر کردن دستگیری
run (someone) in
<idiom>
U
به زندان بردن ،دستگیر کردن
burglary
U
ورود به عنف یا به ملک دیگری به قصد ارتکاب جرم در شب
burglaries
U
ورود به عنف یا به ملک دیگری به قصد ارتکاب جرم در شب
burglarious
U
مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
striking off the roll
U
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
totake
U
شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
evaded
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
unlawful assembly
U
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
treasonable
U
خیانت امیز قابل ارتکاب خیانت
treasonoius
U
خیانت امیز قابل ارتکاب خیانت
seize
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seizes
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
quarter session
U
محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
captured
U
تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
attainder
U
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
detains
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
detaining
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
detained
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
detain
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
dwelling house
U
در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com