English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quadrangle U حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangles U حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Alhambra U تزئینات الحمرا [در ساختمان غربی اسپانیا استفاده می شود که شامل مجموعه ای از غرفه های به هم متصل شده با دو حیاط بزرگ در هر گوشه می شود.]
gigantic building U ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
Safavid period U دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
enterprise network U شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
propylaeum U در بزرگ ساختمان
edifices U ساختمان بزرگ
edifice U ساختمان بزرگ
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
edifice U ساختمان بزرگ مانندکلیسا
edifices U ساختمان بزرگ مانندکلیسا
facility U ساختمان بزرگ مجزا
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
an idiomatic experssion U عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
mezzanines U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
mezzanine U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
Funstionalism U [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
dump U جابه جایی داده از یک وسیله یافضای ذخیره سازی به چاپگر
nog U میخ بزرگ چوبی زرده تخم مرغ که بامشروب مخلوط شده باشد
building system U اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
duodecimo U کتابی که یک ورق ان یک دوازدهم ورق بزرگ چاپی باشد
twelvemo U کتابی که یک ورق ان یک دوازدهم ورق بزرگ چاپی باشد
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
virtual U حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
Mamluk Carpets U فرش مملوک [ریشه این نام مربوط به سربازان و درباریان مصر و سوریه قدیم می باشد. طرح های اولیه آن بصورت نقوش هندسی پیچیده به همراه ترنجی بزرگ بافته شده اند.]
angle-post U [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer U فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dependency U [قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
coach-house U ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
civil engineering contractor U مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
building enterprise U مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
curtilage U حیاط
garth U حیاط
compounds U حیاط
compounded U حیاط
compound U حیاط
patios U حیاط
patio U حیاط
grounds U حیاط
close U حیاط
courtyard U حیاط
court U حیاط
yard U حیاط
yards U حیاط
court yard U حیاط
courtyards U حیاط
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
block structure U ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
constructional feature U ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotonda U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotundas U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotunda U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
double shell constraction U ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
foundation soil U شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
quirk U حیاط تغییرفکر
compounded U عرصه حیاط
compound U عرصه حیاط
farm yard U حیاط مزرعه
compounds U عرصه حیاط
aula U پیش حیاط
churchyards U حیاط کلیسا
dooryard U حیاط منزلdoorjamb
back yards U حیاط خلوت
aula U حیاط درونی
backhouse U حیاط پشت
innyard U حیاط مسافرخانه
stock yard U حیاط طویله
light ventilation area U حیاط خلوت
quirks U حیاط تغییرفکر
back house U حیاط خلوت
back yard U حیاط خلوت
atrium U حیاط اصلی
yards U حیاط محوطه
patios U حیاط خلوت
schoolyards U حیاط مدرسه
cour d'honneur U حیاط اصلی
farm-yard U حیاط مزرعه
hypaethron U حیاط باز
churchyard U حیاط کلیسا
light ventilation area U حیاط خلوت
patio U حیاط خلوت
barnyard U حیاط انبار
cortile U حیاط اندرونی
schoolyard U حیاط مدرسه
barnyard U حیاط رعیتی
barnyards U حیاط انبار
barnyards U حیاط رعیتی
yard U حیاط محوطه
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
farm yard U حیاط کشت زار
parvis U حیاط یا دیوارجلو کلیسا
wards U حیاط محوطه زندان
base court U حیاط بیرونی یاعقبی
ward U حیاط محوطه زندان
base shear U نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
barton U حیاط رعیتی صاحب ملک
outhouses U منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
woodyard U حیاط یا انبار الوار و هیزم
outhouse U منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
peristyle U ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
light-well U [حیاط کوچک برای عبور نور]
cavaedium U [پیش حیاط در خانه های رومی]
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
bailey U دیوار با حیاط خارجی قلعه ملوک الطوایفی
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
death-lantern U [ستون های احاطه شده با فانوس در حیاط یا قبرستان کلیسا]
rashwan medallion U ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
era U دوران
gyration U دوران
cycles U دوران
cycle U دوران
gyrations U دوران
circulation U دوران
eras U دوران
vertigo U دوران
circulations U دوران
period U دوران
periods U دوران
cycled U دوران
rotation U دوران
swimming U دوران
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
axis of rotation U محور دوران
fulcrum U نقطه دوران
rotation about a line U دوران دور یک خط
circulations U دوران خون
aftertime U دوران پیری
rotated U دوران کردن
qyaternary U دوران چهارم
rotates U دوران کردن
space age U دوران کیهان
lucid interval U دوران افاقه
sense of rotation U جهت دوران
plane of rotation U سطح دوران
rotate U دوران کردن
rotation U چرخش دوران
circulation U دوران خون
wartime U دوران جنگ
revolution U چرخش دوران
revolution U دوران شورش
raced U دوران مسیر
race U دوران مسیر
paleozoic U دوران اول
revolutions U چرخش دوران
till in old [great] age U تا در دوران سالمندی
revolutions U دوران شورش
distance between centers U طول دوران
angle of rotation U زاویه دوران
lives U دوران زندگی
peacetime U دوران صلح
stound U دوران درد
dizzy U دچار دوران سر
off season U در دوران کسادی
wifehood U دوران زوجیت
off season U در دوران کم کاری
races U دوران مسیر
the whirligig of fashion U دوران دایمی مد
climacteric U دوران یائسگی زن
life U دوران زندگی
season U دوران چاشنی زدن
instantaneous center of rotation U مرکز دوران لحظهای
seasoned U دوران چاشنی زدن
geriatrician U امراض دوران پیریgyrfalcon
golden age U دوران رونق و رفاه
spinning U چرخش [گردش] [دوران ]
seasons U دوران چاشنی زدن
iceman U یخی بستر دوران یخ
rotation U دوران گردش بدور
vertiginous U سرگیجهای دوران کننده
golden ages U دوران رونق و رفاه
azoic U دوران ماقبل تاریخ
rotational U دوران گردش بدور
rotation about a point U دوران دور یک نقطه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com