English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. U خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us U برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
hagiarchy U حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism U حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
technocracies U حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy U حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
theocracies U حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracy U حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy U حکومت مطلق حکومت استبدادی
To accord recognition to a new government. U دولت جدیدی را برسمیت شناختن
confedration of states U دولت جدیدی تشکیل نمیشود
branch U جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branches U جوانه زدن براه جدیدی رفتن
civicism U اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
transvalue U سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
transvaluate U سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
Thats no news to me. U این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
rehashed U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashes U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehash U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
They have come out with a new gimmick to attract customers . U کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
income velocity U دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
formatter U برنامهای که متن را به حالت جدیدی تبدیل میکند طبق پارامترها یا کدهای توکار
new deal U روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
heptarchical U دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic U دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hash U سیستم کدگذاری مشتق شده از کد ASCII که شماره کدها برای سه حرف اول افزوده می شوند تا عدد جدیدی برای کد hash بدست اید
that fauit will right itself U خواهد شد
twill _ U ان خواهد
he shall go U خواهد رفت
the secret will open to me U خواهد گردید
it askes for attention U دقت می خواهد
he will go U خواهد رفت
it will manifest it self U اشکار خواهد شد
scotland yard U اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
it will give rise to a quarrel U مایه ستیزه خواهد شد
Well what does he want now ? U خوب حا لاچه می خواهد ؟
The folwer wI'll die for want of water. U گل از بی آبی خشک خواهد شد
It wI'll get us into trouble. U ما را به درد سر خواهد انداخت
The tree wI'll die . U درخت خشک خواهد شد
It wI'll prove to be to your disadvantage. U بضررت تمام خواهد شد
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
the truth will out . <proverb> U یقیقت بر ملا خواهد شد .
It wI'll overtake (befall) everyone. U دامنگیر همه خواهد شد
do as you please U هر چه دلتان می خواهد بکنید
Its color wI'lll fade. U رنگش خواهد رفت
What impudence!what never !what cheek! U واقعا" که خیلی رو می خواهد !
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
it will manifest it self U معلوم خواهد گشت
the lord will provide U خداوسیله خواهد ساخت
She wI'll regret it bitterly. U مثل سگ پشیمان خواهد شد
She wI'll gradually soften . U تدریجا" نرم خواهد شد
i know that he will come U من میدانم که او خواهد امد
It wI'll clear up by morning . U تا صبح هواصاف خواهد شد
criterion U مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
Surely things wI'll turn out well for him in the end. U مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
Sooner or later , he wI'll find out . U دیر یا زود خواهد فهمید
It wI'll spoil my appetite . U اشتهایم راکور خواهد کرد
She wI'll arrive on friday morning . U جمعه صبح وارد خواهد شد
near work U کاری که نگاه نزدیک می خواهد
he would be sure to like it U یقینا انرادوست خواهد داشت
i do not u.his wanting to say U نمیفهم چرامی خواهد بماند
sticker [guest] U مهمانی که نمی خواهد برود
it will give rise to a quarrel U نزاعی تولید خواهد کرد
if he wishes to be a U اگرمی خواهد کسی بشود
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. U بدجوری آبرویم خواهد رفت
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
He wI'll expedite our case. U اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
whatsoever he doeth shall p U هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
which diffrence shall be settled only by U ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
She wI'll never realize this wish. U این آرزو بدلش خواهد ماند
output U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
outputs U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
This book wI'll be a great success . U این کتاب خیلی گه خواهد کرد
We shall look into the matter in due ( good ) time . U درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
he is sanguine of success U خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
it will wear to your shape U بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
on shall from a quo rum U جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
end user U شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
stagnation thesis U ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
gigo U اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
He is trying to prove himself all the time. U او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
He threatened to thrash the life out of me . U تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
While the grass grows the cow starves . <proverb> U تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
Your train will leave from platform 8. قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
diminished radix complement U نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. U این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
He who excuses accuses himself. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> U به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
gynocracy U حکومت زن
administration U حکومت
governments U حکومت
administrations U حکومت
government U حکومت
dominion U حکومت
gynarchy U حکومت زن
raj U حکومت
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . U پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
default U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
attention code U حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
restorationist U کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
gerontocracy U حکومت سالخوردگان
fair arbitration U حکومت عدل
caesarism U حکومت مطلقه
caesarism U حکومت امپراطوری
autarky U حکومت استبدادی
federal government U حکومت متحده
governable U قابل حکومت
governance U طرز حکومت
gerontocrasy U حکومت پیران
autarchy U حکومت استبدادی
central government U حکومت مرکزی
despotic rule U حکومت استبدادی
czarisme U حکومت تزاری
czarisme U حکومت قیصری
democratic government U حکومت ملی
dyarchy U حکومت دوپادشاه
dyarchy U حکومت دومجلسی
duumvirate U حکومت دو نفری
constitutionalism U حکومت مشروطه
local government U حکومت محلی
enemy state U حکومت دشمن
constitutional government U حکومت مشروطه
coalition government U حکومت ائتلافی
despotic rule U حکومت مطلقه
statolatry U حکومت پرستی
plutartchy U حکومت دولتمندان
parliamentary government U حکومت پارلمانی
parliamentarism U حکومت پارلمانی
thalassocracy U حکومت بر دریاها
nomocracy U حکومت قانونی
the sabre U حکومت نظامی
mobocracy U حکومت رجاله ها
mixed government U حکومت مختلط
military government U حکومت نظامی
plutocratic goverment U حکومت دولتمندان
presidential government U حکومت جمهوری
stratocracy U حکومت نظامیان
sword law U حکومت قلدری
self goverment U حکومت مستقل
self goverment U حکومت بر نفس
seat of government U مقر حکومت
sword law U حکومت سرنیزه
quirinal U حکومت ایتالیا
puppet government U حکومت پوشالی
prelacy U حکومت روحانی
martial rule U حکومت نظامی
gynocracy U حکومت زنان
gynecocracy U حکومت نسوان
gynecocracy U حکومت زنان
gynaecocracy U حکومت زنان
governorship U حکومت حکمرانی
governorship U استانداری حکومت
governor's seat U حکومت نشین
governmentalist U حکومت گرا
hagiocrasy U حکومت مقدسان
hierocracy U حکومت روحانیون
kakistocracy U بدترین حکومت
thearchy U حکومت خدایان
theonomy U حکومت خدایی
under the seway of U تحت حکومت
home rule U حکومت داخلی
home rule U حکومت ملی
governmentalism U حکومت گرایی
plutocracy U حکومت اغنیاء
plutocracy U حکومت توانگران
tyranny U حکومت استبدادی
theocracies U حکومت مذهب
polities U طرز حکومت
polity U طرز حکومت
tyranny U حکومت ستمگرانه
despotism U حکومت مطلقه
reigns U حکومت حکمفرمایی
theocracy U حکومت مذهب
fascism U حکومت فاشیستی
regimens U دسته حکومت
democracy U حکومت ملی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com