Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
oligrachy
U
حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
oligrachy
U
هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
totalitarianism
U
سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
gynaecocracy
U
حکومتی که دردست اناث باشد
representative government
U
حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد
nominal weapon
U
جنگ افزار هستهای که قدرت ان 02 کیلو تن باشد
salted weapon
U
جنگ افزار اتمی که قدرت رادیواکتیو ان تشدید شده باشد
censeur
U
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
customs of war
U
اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
characterization
U
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
private
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
poor
U
معدود
fewer
U
معدود
fewest
U
معدود
paucity
U
معدود
poorest
U
معدود
numerable
U
معدود
poorer
U
معدود
scant
U
معدود
few
U
معدود
little
U
محقر معدود
levee en masse
U
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
oligophagous
U
تغذیه کننده از گیاهان معدود وخاصی
oligarch
U
عضو دسته یا حزب طرفدارحکومت عده معدود
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
empowers
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
governmental
<adj.>
U
حکومتی
national
[state, federal state]
<adj.>
U
حکومتی
governmental
U
حکومتی
belonging to the state
<adj.>
U
حکومتی
anarchy
U
بی حکومتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
U
حکومتی
government house
U
اداره حکومتی
government circles
U
دوایر حکومتی
bolshevism
U
مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
gubernatorial
U
مربوط به فرماندار یافرمانداری حکومتی
battery of tests
U
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
creativeness
U
قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorships
U
حکومتی که به فرمان یک فرد مستبد اداره میشود
dictatorship
U
حکومتی که به فرمان یک فرد مستبد اداره میشود
oligarchic
U
وابسته به حکومتی که بدست چند تن اداره میشود
theocracies
U
حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
corporative state
U
حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
theocracy
U
حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
oligarchical
U
وابسته به حکومتی که بدست چندتن اداره میشود
isocracy
U
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
mixed government
U
حکومتی که در ان جنبههای پادشاهی واشرافی و دمکراسی با هم به کار گرفته شود
polygarchy
U
حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
bureaucreacy
U
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination
U
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
troop
U
افراد
trooped
U
افراد
enlistedman
U
افراد
trooping
U
افراد
men
U
افراد
enlisted personnel
U
افراد
personnel
U
افراد
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
roll call
U
نامیدن افراد
enlistee
U
افراد داوطلب
equal status persons
U
افراد همپایه
filler personnel
U
افراد جایگزینی
personnel status
U
وضع افراد
top-level
U
افراد عالیرتبه
platoons
U
جوخهء افراد
platoon
U
جوخهء افراد
service club
U
باشگاه افراد
head counts
U
جمع افراد
head count
U
جمع افراد
withindoors
U
افراد داخل
category
U
طبقه افراد
liberty men
U
افراد مرخصی
enlisted personnel
U
طبقه افراد
cognoscenti
U
افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
packed out
پر و مملو از افراد
Zel-i Sultan vase
U
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
bachelor quarters
U
منازل افراد مجرد
avast
U
افراد به جای خود
dependents
U
افراد تحت تکفل
characterization
U
نوشتن بیوگرافی افراد
close station
U
افراد بدو مرخص
top-level
U
توسط افراد عالیرتبه
receptee
U
افراد مورد پذیرش
troops
U
افراد قسمتها سربازان
cimmerian
U
افراد کشور فلمات
favouritism
U
افراد مورد توجه
condemn
U
محکوم کردن افراد
coachload
U
افراد سوار بر درشکه
rouse out
U
بیدار کردن افراد
condemning
U
محکوم کردن افراد
condemns
U
محکوم کردن افراد
aptitude area
U
حیطه قابلیت افراد
transfer station
U
محل اعزام افراد
family size
U
تعداد افراد خانواده
personal error
U
خطاهای انفرادی افراد
special olympics
U
المپیک افراد استثنایی
billet slip
U
لوحه اسکان افراد
billet slip
U
کارت محلهای افراد
play the field
<idiom>
U
با افراد مختلفی قرارگذاشتن
part owners
U
افراد شریک المال
morale
U
روحیه افراد مردم
posse comitatus
U
دسته افراد پلیس
army deposit fund
U
پس انداز انفرادی افراد
personnel monitoring
U
بازرسی بدنی از افراد
swallow one's pride
<idiom>
U
متواضع کردن افراد
target audience
U
افراد مورد نظر
noncombatant
U
افراد غیر نظامی
the common wealth of learning
U
افراد اهل علم
commandos
U
افراد نیروی مخصوص
commando
U
افراد نیروی مخصوص
transfer station
U
محل انتقال افراد
karachoph design
U
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
sociometry
U
سنجش روابط افراد جامعه
Applicants flooded in.
U
سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
troop housing
U
کوی درجه داران یا افراد
rotation
U
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
Certain notorious ( dubious ) characters .
U
عده افراد معلوم الحال
whom it may concern
U
برای اطلاع افراد ذیربط
aptitude area
U
حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
Do not admit any outsiders.
U
افراد غیره را راه ندهید
huddling
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddles
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddled
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
chartering
U
بین افراد دلالت کند
chartered
U
بین افراد دلالت کند
posses
U
دسته افراد پلیس جماعت
biographical information blank form
U
فرم پر نشده بیوگرافی افراد
biographical intelligence
U
اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
posse
U
دسته افراد پلیس جماعت
lockstep
U
پیشروی افراد پشت سریکدیگر
life line
U
طناب اتصال افراد به یکدیگر
leatherneck
U
جزو افراد تفنگداران دریایی
intransit strenth
U
افراد در حال حرکت یا انتقال
assembly
U
محل بسیج افراد احتیاط
IMA
U
قالب ها و خصوصیات افراد است
charter
U
بین افراد دلالت کند
charters
U
بین افراد دلالت کند
people sniffer
U
رادار کشف افراد دشمن
personal salute
U
تیر سلام برای افراد
huddle
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
personal salute
U
مراسم سلام افراد برجسته
roll call
U
حاضر و غایب کردن افراد
human machine interface
U
حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
split ticket
<idiom>
U
انتخاب افراد سیاسی برای رای
preference blank
U
دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
lunatic fringe
U
افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
army standard score
U
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
intermarriage
U
ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
character guidance
U
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
oral trade test
U
ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
CSE
U
آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
atomistic evalution
U
ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
longtour area
U
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
zouave
U
یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
intermarries
U
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
buzzword
U
کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
an infinite verb
U
فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
enlisted
U
داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
queued
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
oligopoly
U
تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
queue
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
conference
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
queueing
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
intermarrying
U
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
pit crew
U
افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
conferences
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
queues
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
intermarried
U
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry
U
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
enroute personnel
U
افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
incross
U
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
muster roll
U
دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
automation
U
استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
frankpledge
U
مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
internee
U
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internees
U
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
arrow head
U
پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com