English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
judge by appearances U حکم به فاهر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
project U فاهر کردن نشان دادن
projected U فاهر کردن نشان دادن
projects U فاهر کردن نشان دادن
develop U فاهر کردن عکس
develops U فاهر کردن عکس
uncover U معلوم کردن فاهر کردن
uncovering U معلوم کردن فاهر کردن
uncovers U معلوم کردن فاهر کردن
format U مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
formats U مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
keep up appearances U فاهر خود را حفظ کردن صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشتن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
to evolve a fact U چگونگی امری را فاهر کردن
to keep up appearances U حفظ فاهر کردن
Other Matches
semblable U فاهر
sensations U فاهر
sensation U فاهر
groomed U فاهر
manifesting U فاهر
externally U فاهر
rind U فاهر
rinds U فاهر
externals U فاهر
external U فاهر
face U فاهر
faces U فاهر
the outward state U فاهر
apparent U فاهر
on the surface U در فاهر
surface U فاهر
outsides U فاهر
outside U فاهر
superficial U فاهر
mien U فاهر
superficies U فاهر
exteriority U فاهر
ostensible U فاهر
appearance U فاهر
squalid U بد فاهر
appearances U فاهر
manifested U فاهر
surfaced U فاهر
manifest U فاهر
surfaces U فاهر
guise U فاهر
guises U فاهر
guize U فاهر
manifests U فاهر
appearance U فاهر نمایش
outwardly U برحسب فاهر
appearances U فاهر نمایش
the out ward eye U چشم فاهر
springs U فاهر شدن
nominally U بصورت فاهر
semblance U صورت فاهر
outward show U صورت فاهر
outward show U نمایش فاهر
outsight U فاهر بینی
outside appearance U صورت فاهر
spring U فاهر شدن
merged U دشمن فاهر شد
turn-ups U فاهر شدن
seem U فاهر شدن
seemed U فاهر شدن
seems U فاهر شدن
surfaces U رویه فاهر
simulations U فاهر سازی
looks U فاهر شدن
similitude U بیرون فاهر
looked U فاهر شدن
simulation U فاهر سازی
look U فاهر شدن
exposed U فاهر شده
trumpery U خوش فاهر
turn up U فاهر شدن
surfaced U رویه فاهر
surface U رویه فاهر
turned out U فاهر لباسیکهفردیبرتندارد
aspects U صورت فاهر
aspect U صورت فاهر
face U فاهر منظر
faces U فاهر منظر
the outward man U انسان فاهر
settings U وضع فاهر
habit U مشرب فاهر
habits U مشرب فاهر
affecter U فاهر ساز
in outward show U بصورت فاهر
hues U تصویر فاهر
hue U تصویر فاهر
garb U کسوت فاهر
to make ones a U فاهر شدن
formalist U فاهر پرست
to out ward seeming U برحسب فاهر
hermaphrodites U خنثی فاهر
personal appearance U وضع فاهر
setting U وضع فاهر
pro forma U از لحاظ فاهر
gloss U جلوه فاهر
hermaphrodite U خنثی فاهر
phantoms U منظر فاهر فریبنده
prima facie evidence U مدرک به فاهر قاطع
pro forma U منباب فاهر فاهری
exposures U فاهر شدن عکس
phantasm U فاهر فریبنده سایه
seeming U فاهر نما زیبایی
show up <idiom> U فاهر شدن ،رسیدن
outward things U جهان برونی یا فاهر
affectedly U از روی فاهر سازی
exposure U فاهر شدن عکس
phantom U منظر فاهر فریبنده
out U رفتن فاهر شدن
outed U رفتن فاهر شدن
resurfaced U دوباره فاهر شدن
on the surface U درصورت فاهر از بیرون
out- U رفتن فاهر شدن
for a sake U برای حفظ فاهر
pro forma U برای صورت فاهر
resurfaces U دوباره فاهر شدن
of the surface U در صورت فاهر از بیرون
resurface U دوباره فاهر شدن
verisimilar U دارای فاهر حقیقی
the outer man U وضع فاهر شخص
acronichal U فاهر شونده در غروب افولی
sterling U فاهر وباطن یکی واقعی
notations U که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
notation U که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
aspects U روش فاهر سازی چیزی
aspect U روش فاهر سازی چیزی
stuffed shirt U ادم خوش فاهر وتوخالی
scarious U دارای فاهر خشک وپلاسیده
stuffed shirts U ادم خوش فاهر وتوخالی
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
opportunity target U هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
reasonable and probable cause U علت معقول و به فاهر درست
deponont U در فاهر مجهول و در باطن معلوم
hued U دارای فاهر ونمای مخصوص
looks U فاهر بنظرامدن مراقب بودن
cycles U بصورت متناوب فاهر شدن
cycles U :بصورت دورانی فاهر شدن
cycled U بصورت متناوب فاهر شدن
looked U فاهر بنظرامدن مراقب بودن
cycled U :بصورت دورانی فاهر شدن
cycle U بصورت متناوب فاهر شدن
look U فاهر بنظرامدن مراقب بودن
cycle U :بصورت دورانی فاهر شدن
acronical U فاهر شونده در غروب افولی
paradoxical U در فاهر مهمل و درواقع درست
specious U دارای فاهر زیبا وفریبنده
turn up <idiom> U به طور ناگهانی فاهر شدن
successive U آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
pop up <idiom> U غیر منتظره یا ناگهانی فاهر شدن
developer U فاهر کننده عکس توسعه دهنده
developers U فاهر کننده عکس توسعه دهنده
outwardness U کیفیت فاهر دلبستگی بچیزهای خارجی یامادی
whited U ادم بد باطن و خوش فاهر چیز گرانبها
deusexmachina U شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود
proteranthous U دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
pages U نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
disposure U درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
paged U نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
page U نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
print U فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
expose U در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposures U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposure U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
printed U فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
clothes horses U کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
clothes horse U کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
prints U فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
textualism U اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
exteriorize U بصورت فاهرفهمیدن یا فهاندن صورت فاهر یا وجودخارجی دادن
exposing U در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes U در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
formalism U اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
transient U وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
generation U زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
generations U زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
latensification U تقویت عکس فاهر شده عکاسی بوسیله مواد شیمیایی
clustering U مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
transients U وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
timed U تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
VBScript U مجموعه دستورات برنامه نویسی که در یکک صفحه وب معمولی فاهر می شوند,
debutant U نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
drop down menu U منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود
time U تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
times U تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
previewer U خصوصیاتی که به کاربر امکان می دهند تا فاهر کاغذ را پیش از چاپ ببیند
damask U سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
mysticism U مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
response U و نتیجه فاهر شده روی صفحه . 2-سرعتی که یک سیستم به محرک پاسخ میدهد
cursors U علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
wire frame model U نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
fourth generation computers U زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
architecture U فاهر و اتصالات سخت افزار داخلی کامپیوتر و ارتباطات منط قی بین CPU
cursor U علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
thunderhead U توده ابری که حاشیه اش سفیداست وقبل از رعد وبرق دراسمان فاهر میشود
responses U و نتیجه فاهر شده روی صفحه . 2-سرعتی که یک سیستم به محرک پاسخ میدهد
dramatic monologue U نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
styles U فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
styled U فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
style U فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
styling U فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
right U منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
righted U منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
postscripts U سیستم زبان گرافیکی که به کاربر امکان مشاده آنچه روی چاپگر فاهر میشود میدهد
postscript U سیستم زبان گرافیکی که به کاربر امکان مشاده آنچه روی چاپگر فاهر میشود میدهد
righting U منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
compound bending U خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
ripple through effect U نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
prefix notation U عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست
reverses U عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
print U عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com