Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
summary judgment
U
حکمی که علیه ضامن صادر میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
psephism
U
حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
mistake of fact is a good defence
U
اشتباه حکمی دفاع محسوب میشود
to suspend
[stay]
a ruling
[proceedings]
[the execution]
U
تعلیق کردن حکمی
[دعوایی ]
[ اجرای حکمی]
[قانون]
declaratory judgment
U
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
protest
U
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protesting
U
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protests
U
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protested
U
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
ticket of leave
U
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
cold war
U
عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
permissive action link
U
ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
coalition
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalitions
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
in personam
U
علیه شخص خاصی علیه انسان
safety pins
U
خار ضامن میله ضامن
safety stop
U
ضامن اسلحه گیره ضامن
safety pin
U
خار ضامن میله ضامن
antirecovery device
U
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
interruptor
U
ضامن قطع مدار اشتعال ماسوره ضامن داخلی ماسوره
appointed by an official order
U
حکمی
incorporal
U
حکمی
incorporeal hereditament
U
حق حکمی در میراث
fiat
U
رخصت حکمی
mistake of law
U
اشتباه حکمی
fiats
U
رخصت حکمی
snaps
U
باخشونت حکمی رادادن
snap
U
باخشونت حکمی رادادن
snapped
U
باخشونت حکمی رادادن
snapping
U
باخشونت حکمی رادادن
safety
U
به ضامن کردن ضامن
mistake of law is no defence
U
اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
to sue out a writ
U
حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن
top
U
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
sectors
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
U
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
exporter
U
صادر کننده
outgoing
U
صادر شونده
export
U
صادر کردن
exporters
U
صادر کننده
emanating
U
صادر شدن
emit
U
صادر کردن
exporting
U
صادر کردن
emitted
U
صادر کردن
emits
U
صادر کردن
exported
U
صادر کردن
emanates
U
صادر شدن
emanated
U
صادر شدن
emanate
U
صادر شدن
pronounce
U
صادر کردن
pronounces
U
صادر کردن
emitting
U
صادر کردن
emanative
U
صادر شونده
issued
U
صادر کردن
issued
U
صادر شدن
promulge
U
صادر کردن
issues
U
صادر شدن
issue
U
صادر شدن
send out
U
صادر کردن
issuable
U
صادر کردنی
issuant
U
صادر کننده
issues
U
صادر کردن
issue
U
صادر کردن
re export
U
دوباره صادر کردن
to issue instructions
U
دستور صادر کردن
issuing bank
U
بانک صادر کننده
warrantor
U
صادر کننده warrant
originator
U
صادر کننده پیام
certificate
U
گواهی صادر کردن
pass a sentence
U
حکم صادر کردن
certificates
U
گواهی صادر کردن
originators
U
صادر کننده پیام
issue a warning
U
اخطار صادر کردن
to export something
[from / to a country]
U
صادر کردن
[به یا از کشوری]
to smuggle out
U
قاچاقی صادر کردن یافرستادن
ago
U
: صادر شدن پیش رفتن
underwrote
U
پذیره نویسی صادر کردن
underwriting
U
پذیره نویسی صادر کردن
underwritten
U
پذیره نویسی صادر کردن
underwrites
U
پذیره نویسی صادر کردن
issuing authority
[body]
U
مرجع
[اداره]
صادر کننده
underwrite
U
پذیره نویسی صادر کردن
charter
U
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
broadcasts
U
پیامی که در شبکه به همه صادر شود
charters
U
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartering
U
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
broadcast
U
پیامی که در شبکه به همه صادر شود
chartered
U
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
cons
U
بر علیه
against
U
علیه
conned
U
بر علیه
conning
U
بر علیه
v
U
علیه
pros and cons
U
له و علیه
con
U
بر علیه
pro and con
U
له و علیه
versus
U
علیه
perverse verdict
U
درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
object of protest
U
معترض علیه
beneficiary of an endowment
U
موقوف علیه
assignee
U
محال علیه
pro and con
U
دلائل له و علیه
victim of an offence
U
مجنی علیه
lady ship
U
سرکار علیه
out of court
U
محکوم علیه
person placed under guardianship
U
مولی علیه
defendants
U
مدعی علیه
respondent
U
مدعی علیه
respondent
U
مستانف علیه
judgement debtor
U
محکوم علیه
presentee
U
معروض علیه
pupils
U
مولی علیه
pupil
U
مولی علیه
respondents
U
مستانف علیه
respondents
U
مدعی علیه
denominator
U
مقسوم علیه
denominators
U
مقسوم علیه
peace be upon him
U
علیه السلام
recognizor
U
محکوم علیه
third person of a transfer
U
محال علیه
divisor
U
مقسوم علیه
divtsor
U
مقسوم علیه
anti
U
مخالف علیه
appellee
U
مستانف علیه
defendant
U
مدعی علیه
party against whom a protest is made
U
معترض علیه
beneficiaries
U
موقوف علیه
ward
U
مولی علیه
wards
U
مولی علیه
beneficiary
U
موقوف علیه
drawee
U
محال علیه
losing party
U
محکوم علیه
latch
U
ضامن
preventor
U
ضامن
latches
U
ضامن
safe
U
ضامن
safe
U
به ضامن
safer
U
ضامن
safer
U
به ضامن
safes
U
ضامن
retainer
U
ضامن
safes
U
به ضامن
safest
U
ضامن
safest
U
به ضامن
bondsman
U
ضامن
retainers
U
ضامن
guarantee
U
ضامن
devices
U
ضامن
warranter
U
ضامن
device
U
ضامن
guaranteed
U
ضامن
security
U
ضامن
cautions
U
ضامن
warrantor
U
ضامن
cautioning
U
ضامن
bailsman
U
ضامن
cautioned
U
ضامن
bail
U
ضامن
caution
U
ضامن
guarantees
U
ضامن
pawl
U
ضامن
safety bolt
U
ضامن
safety device
U
ضامن
saftey bolt
U
ضامن
toggle
U
ضامن
toggles
U
ضامن
sponsor
U
ضامن
sureties
U
ضامن
brake
U
ضامن
warranties
U
ضامن
guardless
U
بی ضامن
warranty
U
ضامن
recognizor
U
ضامن
hostage
U
ضامن
hostages
U
ضامن
extender
U
ضامن
mainpernor
U
ضامن تن
sponsors
U
ضامن
braked
U
ضامن
guarantor
U
ضامن
braking
U
ضامن
brakes
U
ضامن
keylock
U
ضامن
sponsoring
U
ضامن
surety
U
ضامن
obligor
U
ضامن
guarantors
U
ضامن
confirming house
U
موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
dock receipt
U
رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
lese majeste
U
خیانت علیه حکومت
public mischief
U
جرم علیه جامعه
action in personam
U
دعوی بر علیه شخص
offences against persons
U
جرائم بر علیه اشخاص
common d.
U
مقسوم علیه مشترک
divisor
U
مقسوم علیه
[ریاضی]
biological defense
U
پدافند بر علیه تک میکربی
non fatal offences against the person
U
جرائم بر علیه ابدان
self defeating
U
علیه منظور خود
self-defeating
U
علیه منظور خود
offences against property
U
جرائم بر علیه اموال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com